Merlin360 (23-08-08), murizaki_2000 (23-08-08), sAsAn.K (23-08-08), shadow of fear (26-08-08), Shahryar (22-08-08)
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد:
من کور هستم لطفا کمک کنید .روزنامه نگارخلاقی از کنار او می گذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون این که از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آن جا را ترک کرد. عصر آن روز، روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدم های او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید، که بر روی ان چه نوشته است؟
روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.
مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:
وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترین ها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.امروز بهار است، ولی من نمی توانم آن را ببینم!!
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است.
Merlin360 (23-08-08), murizaki_2000 (23-08-08), sAsAn.K (23-08-08), shadow of fear (26-08-08), Shahryar (22-08-08)
|
|
کاربر شهرسختافزار
شما واقعا پست های زیبایی در سایت میزنید من از شما از طرف همه ی بچه های سایت تشکر میکنم.برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
sAsAn.K (23-08-08), shadow of fear (26-08-08), Trance (23-08-08)
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks