آخ که چه روزگاری بود گذشته های کودکی ترس فلک شدن واسه خنده های قایمکی ( با کمی اغراق )
يادم مياد از یک مستخدم عراقی مدرسه در یک روستای کوچک ( خدایش بیامرزد )
يادم مياد از خونه های یک روستا که فقط توی یکیشون یک تلویزیون سیاه و سفید توشیبا بود .
يادم مياد از لاستیک یک موتور که جای دوچرخه بچه های شهر رو برای بچه های روستا پر می کرد
کارگران راه آهن همگی با دچرخه های قدیمی 28 چینی دارن میرن سرکار
توی روستا فقط یک مدرسه است . که بخاریش توی زمستون همش آتیش میگیره . (یادمه دست معلممون سوخت)
توی مدرسه روستا به بچه ها تغذیه ساندیس میدن همراه یک کلوچه . خوردنش چه لذتی داشت
تابستون ها رو اکثر بچه ها دارن میرن سر کار . بعضیاشون رفتن کار کردن و پول درآوردن و به خودشون میبالن
و................................................ ..
خیلی دوست دارم این برنامه رو توی همون تلویزیون سیاه و سفید توشیبا دوباره ببینم ( خیلی دلم گرفت خدایش بیامرزد )برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید ارسالی توسط M A H R A D برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
داره اشکم درمیاد
مهراد جان واقعا قشنگ بود
با تشکر . از طرف بچه های روستا






پاسخ با نقل قول


Bookmarks