محققان و تاریخ نگاران با بررسی اسناد تاریخی به این نتیجه رسیده اند که مدیریت اساسا یک واژه ایرانی-عربی بوده و مختص ایرانیان است! یعنی بحث مدیریت ابتدا در ایران مطرح و سپس به اقصاء نقاط عالم گسترش یافته است!!
واژه منیجمنت(مدیریت) در ابتدا بصورت ملیجک(فارسی به معني دلقک)- منی(عربی به معني ازماست) بوده است!! يعني دلقک از خودمان است! واضح تر يعني طرف خودي است!
اسناد تاريخي نشان مي دهند که در گذشته مليجکان و لودگان نقش بسزايي در تصميم گيريهاي شاهان و افراد بزرگ داشتند! بنابر اين شاهان که کمتر وقت پيدا مي کردند به مسائل مملکتي برسند! بيشتر از راي و نظر افراد زيردست استفاده مي کردند و از آنجا که ايرانيان از همان ابتدا با افراد عالم و کسانيکه بيشتر از آنها مي فهميدند مشکل داشتند!! بنابراين ترجيح مي دادند بجاي استفاده از نظر صائب وزراء و کارگزاران و افراد خيرخواه از نظرات احمقانه مليجکان که آنها را مي خنداندند استفاده کنند تا بيشتر تفريح کنند!!
"مارکو پلو" در سفرنامه خود اينچنين مي نويسد:"ايرانيان قوم عجيبي هستند!زيرا يکشبه مهتر اصطبل را به وزارت مي نشانند و وزير را در حمام رگ مي زنند!!"
مارکو پلو چون در ايران چيز به درد بخوري نيافت مديريت را با خود به چين برد تا "کوبلاي خان" را با مديريت ايراني آشنا کند!!
تا قبل از ورود مارکو پلو به چين اين امپراتوري با سرعت عجيبي در حال پيشرفت بود اما وقتي کوبلاي خان مديريت ايراني را در چين پياده کرد آن کشور را پانصد سال در عقب ماندگي نگهداشت تا اينکه "مائو تسه تونگ" با هزار بدبختي و مصيبت توانست بساط مديريت ايراني را ازچين برچيند!
مي گويند وقتي داستان رگ زدن اميرکبير در حمام فين کاشان به گوش سفيرکبير روسيه در ايران رسيد و نقش مادر ناصرالدين شاه در اين ماجرا براي نامبرده بازگو شد! سفير کبير روسيه در حاليکه چشمانش از حدقه خارج شده بود گفت:"چه مي کنه اين مديريت ايراني"
بعد از نگاهي اجمالي به تاريخ شکل گيري مديريت اينک مي پردازيم به انواع مديريت ايراني:
1- مديريت يک بعدي:در اين شيوه از مديريت شما براي جلوگيري از اتلاف وقت و سرمايه از مجموع عوامل موفقيت فقط يکي را در نظر گرفته و تنها آنرا اجرا مي کنيد و به بقيه مسائل توجه نمي کنيد! شما مدير هستيد و هر جور که بخواهيد مي توانيد تصميم بگيريد! هر کس حرف اضافي زد بزنيد توي دهنش!!
2- مديريت عصبي: هميشه خود را عصباني و خشم آلود نشان دهيد! وقتي وارد محيط کار مي شويد جواب سلام کسي را ندهيد! و يک راست به اتاق کار(البته اتاق استراحت) خود برويد و در را پشت سر خود بکوبيد! حتي اگر توانستيد چند فحش آبدار نثار اولين بدبختي که به شما نزديک مي شود بکنيد! اين روش بسيار موثر است چون زيردستان شما ديگر براي حل مشکلات سراغ شما نمي آيند و خودشان مسائل را يک جوري ماست مالي مي کنند و شما مي توانيد وقت ارزشمند خود را صرف مديريت کنيد!!
3- مديريت مساوات: همه کارمندان شما يکسان نيستند! عده ايي باهوش اند و با استعداد و کاري و تعدادي کم هوش و کم کار اما مطيع و فرمانبردار! آنها که مي فهمند و به درد مي خورند مطيع نيستند! آنها که نمي فهمند و به درد نخورند کاملا مطيع اند و بله قربان گو!
مطمئنا شما اگر مدير باهوشي باشيد بله قربان گو ها را بيشتر دوست خواهيد داشت زيرا اخبار محيط کار را براي شما مي آورند! بنابراين همه را به يک چشم نگاه کنيد و حقوق مزاياي با استعدادها و به درد بخورها را همانند بيکارها بپردازد و اگر توانستيد هر چند وقت يک بار به کوري چشم ديگران به مطيع ها پاداش هم بدهيد تا يک وقت بله قربان گوها ناراحت نشوند!
هر کس حرف اعتراض کرد مي توانيد از مديريت عصبي هم استفاده کنيد!
4-مديريت زمانمند: شما هيچ وقت نبايد بيکار باشيد! اگرچه واقعا هيچ وقت کاري براي انجام نداريد!اما زيردستان شما نبايد اين را بفهمند! روي ميز خود را پرکنيد از انواع کاغذ پاره و ابزار و... بطوريکه هيچ کس حتي خودتان نتوانيد از آنها سر دربياوريد! و اگر کسي خواست آنها را نگاه کند و چيزي بفهمد دچار هزيان شود! و فکر کند بابا شما خيلي حاليتان هست!
اگر کامپيوتر داريد از اينترنت بويژه googelearth استفاده کنيد بسيار برنامه وقت پرکن و جالبي است! وقت طلاست! اگر زيردستان شما بفهمند شما هيچ کاري براي انجام نداريد به علم و مديريت شما شک خواهند کرد! وقتي که در اتاق خود تنها هستيد موهاي خود را آشفته کنيد تا ديگران فکر کنند شما مثل انيشتين فرصت شانه کردن موهاي خود را هم نداريد چه رسد به حل مشکلات زيردستان و کارمندان!!!
5- مديريت شعاري:شما به هيچ چيز و هيچ کس جزپول معتقد نيستيد! اما تا مي توانيد حرفهاي قشنگ بزنيد و از افراد عادل و پرطرفدار که شما از آنها متنفريد مثال هاي زيبا بزنيد! تا ديگران فکر کنند شما خيلي خوبيد!!
حرفهاي قشنگ در اينترنت فراوان است!!از آنها کپي بگيريد و روي در و ديوار محل کارتان و يا بردي که در ديد عمومي است نصب کنيد! اصلا ناراحت و نگران نباشيد تا حالا کسي را براي دروغگويي محاکمه نکرده اند! حداقل در ايران!!
6- مديريت فقر: هميشه از بي پولي و کمبودها بناليد!لباسهاي کهنه بپوشيد و از اينکه بچه هايتان شبها نان براي خوردن ندارند شکوه کنيد!!سعي کنيد از پشت شهرداري کتهاي دست دوم که چند سايز بزرگترند بخريد بطوريکه دستتان داخل آستين آن بماند و بلندي آن تا سر زانوهايتان برسد! کارمندان شما سعي خواهند کرد پول جمع کنند و روز تولدتان برايتان چيزي بخرند! مطمئن باشيد هيچ وقت درخواست اضافه حقوق نخواهند کرد!!
7- مديريت شکلات: در محل کار خود بچرخيد و به هر کس که ميرسيد يک شکلات بدهيد بطوريکه کسي نبيند!و به طرف بگوييد که او تنها آدم بدرد بخور و قابل اعتماد شماست! و نبايد اين مسئله را به کسي بگويد!
انسانها ذاتا احمق اند! همه از اين قضيه خوشحال خواهند شد و سريعا باور خواهند کرد!شما با اين روش قلب همه کارمندان خود را تسخير خواهيد کرد!
8- مديريت زور: شما مدير هستيد و هر کاري که بخواهيد مي توانيد بکنيد!هيچ کس حق ندارد شما را بازخواست کند! هر طرحي که داريد را به هر صورت که مي خواهيد اجرا کنيد! منطق را دور بريزيد! اين چيزها مال اروپايي ها و آمريکايي هاست!! براي يک مدير ايراني افت دارد منطق سرش بشود! اصلا زور و فحش را براي اين روزها ساخته اند! نترسيد استفاده کنيد!!
9- مديريت ژله ايي: قرار است کار بزرگي انجام دهيد اما نمي دانيد چطور؟! هر کس هر طرحي که ميدهد را اجرا کنيد بالاخره يکيش درست در مي آيد و کار به سر انجام ميرسد!! اين وسط فقط کمي زمان و سرمايه به هدر مي رود که آنهم چيز خيلي مهمي نيست! چون هم زمان زياد داريم و هم سرمايه! خدا به چاههاي نفت برکت بدهد!
10- مديريت نامنظم: يکي از بدترين آفتهاي مديريت که پايه هاي هر امپراتوري را مي تواند بلرزاند نظم است!! اگر مي خواهيد موفق باشيد هميشه آخرين نفري باشيد که سر کار حاضر مي شويد!ساعت 9 به بعد بهترين زمان است!! چشمان شما در اثر خواب زياد پف کرده اما به ديگران بگوييد هر شب تا دير وقت روي پروژه هاي مهم کار مي کنيد! مردم عاشق دروغ هستند و زود باور مي کنند!!
11- مديريت ديوارصوتي: هر چند ماه يکبار به واحدهاي تحت نظارت خود سري بزنيد!! اصلا مهم نيست که همه چيز درست است يا نه! مطمئن باشيد هميشه چيزي براي بهانه جويي وجود دارد؛آشغال روي زميني،خنده کارمندي، ابزار شکسته ايي و يا حتي مگسي در حال پرواز!! چشمتان را ببنديد و با تمام وجود بطوري که جزاير لانگرهاوستان به وضوح ديده شود داد بزنيد و همه را توبيخ کنيد! اينکار دو حسن دارد اول اينکه همه مي ترسند و تا مدتها مثل تراکتور برايتان کار مي کنند دوم اينکه با توبيخ کارکنان مي توانيد در بودجه محل کارتان صرفه جويي نماييد!!
12- مديريت تماميت خواه: هميشه دنبال ايده هاي نو باشيد! به زير دستانتان بها بدهيد و از آنها بخواهيد ايده ها و طرحهاي نو را به شما ارائه دهند و بگوييد ايده هاي قابل اجرا را تشويق خواهيد کرد!
در عمل ايده هاي ديگران را به اسم خود ثبت کنيد و به مقامات بالادست ارائه نماييد و مبالغ تشويقي را به جيب بزنيد! تا طرف بخواهد بخود بجنبد و شستش خبردار شود شما ماههاست که آن ايده را اجرا و از منافع آن بهره مند شده ايد! خيالتان راحت باشد هيچکس هيچ غلطي نمي تواند بکند!!
13- مديريت فراموشکار: هميشه خودتان را فراموشکار نشان دهيد!! اين مسئله چند حسن دارد يکي اينکه همه فکر مي کنند شما آنچنان غرق کارهستيد که آلزايمر گرفته ايد دوم اينکه هر وقت زير سوال رفتيد سريع با کف دست روي پيشاني خود بکوبيد و بگوييد " واي خداي من فراموش کردم" سوم اينکه هيچکس از شما هيچ انتظاري نخواهد داشت چون همه به اين نتيجه مي رسند که روي شما اصلا حساب باز نکنند!!!ِ
14- مديريت شلاق و هويج: قديمترها که برق اختراع نشده بود براي چرخاندن سنگ آسياب از چهارپايان استفاده مي کردند،براي اينکه حيوان بيچاره در طول روز انگيزه کافي براي کار داشته باشد از بالاي سرش بوسيله طنابي هويجي را آويزان مي کردند که در فاصله 20 سانتي متري چشمانش قرار مي گرفت! حيوان بيچاره براي رسيدن به هويجي که در 20 سانتي متري او قرار داشت کيلومترها راه را طي مي کرد و اگر در طول روز خسته مي شد و مي ايستاد او را با شلاق به حرکت وا مي داشتند! و آخر روز وقتي حيوان کاملا خسته و بي رمق مي شد هويج را به او مي دادند تا خوشحال شود که زحمتش به هدر نرفته و براي کار فردا انگيزه داشته باشد!!
يکي از معجزات مديريت نوين استفاده ازروشي مشابه است که در آن شلاق جاي خود را به اخراج و جريمه و... داده و هويج هم دروغهاي قشنگي است که شما بايد در هر فرصت مناسب به زيردستان خود بدهيد! اين دروغها هر چقدر بزرگ و غيرقابل باور باشند به همان اندازه انگيزه بيشتري هم ايجاد خواهند کرد!!
15- مديريت مقتدر:2*2=60 هيچ دليلي وجود ندارد که شما از مواضع و نظرات و عقايد خود صرف نظر کنيد!!زيردستان شما بايد از شما اطاعت کنند و اوامر شما را مو به مو به بهترين شکل اجرا کنند!! اگر شما دستور دهيد که آب را در هاون بکوبند و از حاصل آن نفت بدست آورند اين کار بايد انجام بگيرد بدون هيچ کم و کاستي!! بهترين شيوه مديريت همين است!!ِ
16-مديريت گروهي: همه را تشويق به کار گروهي کنيد! و از آنها بخواهيد خوب تلاش کنند تا همگي از منافع آن بهره مند شوند!! اما هر وقت که کار خوب پيشرفت موفقيت ها را نتيجه مديريت قوي خود بدانيد و اگر مشکلي پيش آمد آنرا حاصل بي عرضگي زيردستانتان بدانيد که فرهنگ کار گروهي ندارند!






پاسخ با نقل قول
Bookmarks