سلام :
مطالب بالا من رو ياد خاطراتي انداخت که ديدم بيانش در اين جا خالي از لطف نيست !
يک بار يک بنده خدايي با ماشينش توي محل ما داشت براي يک دختر خانم محترم مزاحمت ايجاد مي کرد ، من هم
رگ غيرت گرفت و جلو رفتم که نمي دونم چي شد اومدم به خودم دوتا مشت گذاشتم باي چشمش ! و بنده خدا که
کپ کرده بود ، گوله کرد و رفت ... اين رو هم بگم که حداقل 5 سال بزرگتر از من بود ! حدود 27 . 28 سالش بود برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
يک بار يک بنده خدايي گير داده بود به يک دختري و داشت ک... م مي ريخت و ما با ماشين بوديم و اين صحنه رو ديديم ... زديم بغل پليس بازي در آورديم و سوار ماشين خودمون کرديمش ... ازش پرسيديم چرا دختر مردم رو اذيت مي کردي ؟ گفت داشتم خواستگاري مي کردم ازش !!! من هم بهش گفتم يه خواستگاري بهت نشون بدم !
مي بريمت اونجايي که عرب ني انداخت و شيوه خواستگاري رو بهت نشون مي ديم ...
دو تا چهار راه که بالاتر رفتيم بگم که طرف خودش رو فقط خ.ي.س نکرد ، از قسم هفت جد جلو و پشت ما گرفته تا غلط کردم و اين جور حرف ها !!!
خلاصه اين خاطرات رو گفتم که فرهنگ ما بالاتر از اين هاست که تا يک دختر بغل خيابون مي بينيم براش بوق و شکلک و متلک بندازيم ...
جديدا خوب شده ولي چند وقت پيش علت بيشتر راه بندان ها وترافيک ها بعلت ايستادن يک خانوم کنار خيابون بود
واقعا خيلي زشته که توي ايران زماني که يک دختر با پسر يا پسر با دختر صحبت مي کنند ، حتما بايد با هم رفيق بشن ... کاش فقط رفاقت بود !!!










Bookmarks