ایرانیان روزگاری در جهان به راستگوئی شهره بودند به طوری که هرودوت مورخ یونانی راستگوئی را یکی از اصول مهمی می دانست که پدران به فرزندان خود می آموختند و در اوستا و دیگرنسک های دینی ایرانیان نیز سفارش زیادی به راستگوئی و مبارزه با دروغ شده بود و راستگوئی پایه دین و نژاد ایرانی بود اما امروزه شور بختانه راستگوئی از این دیار رخت بر بسته و جایش را دیو پلید دروغگوئی گرفته بگونه ای که دیگر هیچ کس بر کس دیگر اعتماد ندارد و اموال دولتی و خصوصی از تعرض ناراستان در امان نیستند فساد مالی و اداری وتملق و چاپلوسی و هزاران آسیب و فساد دیگر که فرزندان این دیو پلید هستند سرزمین اهورائی ما را به وادی تباهی کشانده اند ،غیرت ملی دیگر نابود شده است و دیگر کسی سنگ وطن را برسینه نمی زند، همه در اندیشه آنند که چگونه میتوانند تنها بارخویش بر بندند و توشه خود سنگینتر کنند و کسی در اندیشه همسایه گرسنه خود نیست ،گویا تازیان وتاتاران و ترکان و مغولان باهجوم شوم خود به این سرزمین تنها دین و فرهنگ ایرانیان را نابود نکرده اند بلکه عادات غلت و اندیشه های ناپاک و رسوم جاهلانه خود را نیزبه ایرانیان وام داده اند .
بهترين درمان براي قلب هاي شكسته اين است كه دوباره بشكند
آخرین ویرایش توسط Trance در تاریخ 04-10-07 انجام شده است علت: ناقص
|
|
اندیشه کوتاه ما:
انسان موجودی حیران و در اندیشه فردا، که فردا چه خواهد شد غافل از اینکه دیروزش را چگونه گذرانده است چونان کودکی که به بازیچه ای خرسند می گردد غافل از اینکه آنچه که در دستانش است درنگاه دیگران پشیزی ارزش ندارد و لی در نگاه کودک حتی یک پفک یا بستنی همه دنیاست چرا که او در چهار دیواری اندیشه محدود خویش گرفتار شده است و نمی داند که در پشت این اندیشه کوتاه چه دنیای با عظمتی وجود دارد او هر چه را می بیند حقیقت می پندارد ومی خواهد جهان را در مغز کوچک خود تفسیر کند ولی او نمی تواند چرا که او زندانی است زندانی اندیشه محدود خود، مانیز کودکیم ، کودکانی بزرگسال ، با همان اندیشه کودکانه.
كاربر فعال انجمن موسيقي
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید ارسالی توسط trance برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
از بین رفتن یا بهتر بگم کم شدن احساس و عاطفه و بازگشت بسوی خوی حیوانی انسان ( اونهم در کشوری که خود مهد تاریخ است ) پاسخی بسیار روشن دارد.
اگر به نوع زندگی مان خوب نگاه کنیم متوجه خواهیم شد سردمداران کشور برای بسیاری عوامل و زیاده خواهی ها مردم را محدود و سرخورده کرده اند . هر کس گرفتار است . گرفتاری بقدری که فرزند خود را نیز در مواقع حساس زیر فشار زندگی فراموش می کند . متاسفانه مردم سرزمین آریایی زیر تیغ قدرت تاب نفس کشیدن ندارند.
دروغگویی بخاطر لقمه ای نان - تاثر برانگیز است -
فرزند ارشد خانواده محروم از تحصیل بخاطر مسائل عدیده مالی مساله سنگینی است . با درک مسائل فوق در خواهیم یافت که در بیراهه هستیم بیراهه ای که خود چندان مقصر نیستیم .
ما نسل بعد از انقلاب - نسل جنگ نسل سوخته ایم . زیر آماج انتقادات - آزمایشات و خیلی چیزهای دیگریم. فرهنگ هنوز زنده است منتها در دل تاریخ نه در کوچه پس کوچه های ایران . فرهنگ نمرده است .
ما تشنه ایم تشنه ی آزادی اجتماعی.
با تو آسان می شد از دست سیاهی ها گریخت
رو بسوی ظلمت شب های بی فردا گریخت
بی تو ای آزادی ، ای والا کلام
گر نباشی در میان ، باید که از دنیا گریخت
کس نمی داند کدامين روز می آيد *** کس نمی داند کدامين روز می ميرد
bill geits (21-10-07), M A H R A D (21-10-07)
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks