جزیره هر آدمی، دیدبان هر آدمی، وجدان خودش است، چیزی به عنوان وجدان جمعی وجود ندارد
هارپر لی | از کتاب برو دیده بانی بگمار
Printable View
جزیره هر آدمی، دیدبان هر آدمی، وجدان خودش است، چیزی به عنوان وجدان جمعی وجود ندارد
هارپر لی | از کتاب برو دیده بانی بگمار
بزرگ ترین خیانتی که میتوانی در حق کسی کنی این است که او را در یک امیدِ نشدنی و محال، حبس کنی و بگذاری انتظار بکشد
ژان فرانسوا
انسان خلاصهای از آنچه داشته نیست
بلکه خلاصهای است از آنچه هنوز به آن نرسیده
خلاصهای از آنچه میتواند داشته باشد
ژان پل سارتر
در این دنیا یا باید دروغگوها را دوست بداریم
یا تنها زندگی کنیم
شرمن آلکسی
شما رهبر ارکستر سمفونیک افكار و احساسات خويشيد. نبايد گامهاي خود را با صداي طبل و شيپور ديگران هماهنگ كنيد. گوش به نواي درون خود بسپاريد. نواهايي كه از درونتان بر ميخيزد را هدايت كنيد.
الهی قمشه ای
میتونم درد و حس كنم كه تو تنم وول میخوره. عين يجور پوست دومه
كاشكی میتونستم عين مار پوست بندازم
چارلزبوكفسكی | از كتاب آدمكشها
عادت به ناامیدی
از خود ناامیدی بدتر است
از کتاب طاعون | آلبر کامو
چیزی را که از اول نداشتهای، نداشتهای و جزیی از وجودت نشده. اما وقتی چیزی را داری و از دست میدهی جای زخمش همیشه زق زق میکند
از کتاب مردی از آنادانا
فریبا کلهر
ما عــادت کـردیـم وقـتـی تـوی خــونـه فــیـلم مـی بـیـنـیم ،تمام که شد و بـه تـیتـراژ رسـیددسـتـگاه رو خـامــوش مــی کـنـیـم...یـا اگــه تـوی ســیـنما بـاشــیم ســالـن رو تــرک مـی کــنـیم .
مـا تـوی زنــدگـیـمون هـم هـیـچ وقــت کــســانی
کــه زحــمـت هـای اصــلـی رو بــرای مــا می کشن نـمی بـیـنیم ،
ما فـــقـط کــســانـی رو دوســت داریـم بـبـینـیم
کــه بــرامـون نـقـش بــازی مـی کـنن!
دلتنگی اگر در حرف میماند شاید بیهنگام به گریه نمیافتادم. دلتنگی اگر فقط واژهای ساده بود، یک واژهی تنبل، شاید آدمیزاد نیمه شب دست نمیبُرد در خاطراتش وُ تنهایی را کنار جای خالی دوستداشتنهایش نمیگذاشت
شاید شبها خواب اتفاق سادهای بود
از کتاب آغوشی برای یک سفر طولانی
سید محمد مرکبیان