معراج
گفت:« آنجا چشمه ي خورشيد هاست.
آسمان ها روشن از نور و صفاست.
موج اقيانوس جوشان فضاست
باز من گفتم كه:« بالاتر كجاست؟»
گفت:« بالاتر جهاني ديگر است
عالمي كز عالم خاكي جداست
پهن دشت آسمان بي انتهاست»
باز من گفتم كه:« بالاتر كجاست ؟»
گفت:« بالاتر از آنجا راه نيست
زانكه آنجا بارگاه كبرياست .
آخرين معراج ما عرش خداست
باز من گفتم كه:« بالاتر كجاست؟»
لحظه اي در ديدگانم خيره شد
گفت:« اين انديشه ها بس نارساست
گفتمش:« از چشم شاعر كن نگاه
تا نپنداري كه گفتاري خطاست:
دورتر از چشمه خورشيد ها؛
برتر از اين عالم بي انتها ؛
باز هم بالاتر از عرش خدا
عرصه پرواز مرغ فكر ماست
فريدون مشيري