در کار گلاب و گل حکم ازلي اين بود
زان شاهد بازاري وان پرده نشين باشد
در شبان غم تنهايي خويش
عابد چشم سخنگوي توام
من در اين تاريكي
من در اين تيره شب جانفرسا
زائر ظلمت گيسوي توام...!
در کار گلاب و گل حکم ازلي اين بود
زان شاهد بازاري وان پرده نشين باشد
دهان يار كه درمان دل خافظ داشت ****** فغان كه وقت مروت چه تنگ حوصله بود.
reza76622201 (02-01-10)
در جواني پاک بودن شيوه پيغمبري است
ورنه هر گبري به پيري مي شود پرهيزگار
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
روزهايم پرشده ازدلواپسي
گم شدم دركوچه هاي بي كسي
گشته شب هايم سياه وبي چراغ
ديگرازحالم نمي گيري سراغ
من كه بعدتو دگردل مرده ام
سهمي ازتنهاييت را برده ام
پشت دل درماتم هجرت شكست
بعدتوبرهيچ چشمي دل نبست
تا چند اسير رنگ و بو خواهى شد
چند از پى هر زشت و نكو خواهى شد
گر چشمه زمزمى و گر آب حيات
آخر به دل خاك فرو خواهى شد
<خيام>
|
ديشب خواب تو را ديدم جچه روياي پرشوري
انگار که توي خواب ديدم تو سالها از من دوري
يا دآن شاعر خوب افتادم كه تورا هر روز مي سرود هرشب مي خواندياد آن ابر سياه افتادم كه مرا مي باريدمن دلم مي خواهد گريه باشم در شوق ،من دلم مي خواهد خنده باشم در غمكاش مي شد فردا اين پريشان حالي و غمگيني ..كاش مي شد رويا....!!!زندگي فكر و خياليست كه در ذهن من استاين همه عشق كه در قلب من استكاش در قلب تو بود...!!
gلطفا شعر بگيد نه متون ادبي. با تشکر. برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
دور گردون رفت و روزي بر مراد ما نرفت ***** ديما يكسان نباشد حال دوران غم مخور.
2 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 2 میهمان)
Bookmarks