ای به امید کسان خفته زخود یاد آرید
تشنه کامان غنیمت ز احد یاد آرید
گر چه مرحب سپر انداخته خیبر باقی است
بت مگویید شکستیم که بتگر باقی است
ره دراز است سبک تر بشتابیم ای دوست
خصم بیدار است یک چشم بخوابیم ای دوست
وای اگر قصه ما عبرت تاریخ شود
خیمه قافله را دشنه ماتیغ شود
لاله این چمن آلوده رنگ است هنوز
سپر از دست مینداز که جنگ است هنوز
خیمه بگذار و برو بادیه طوفان جوش است
کوه آتش به جگر دارد اگر خاموش است
می رویم امروز با صاعقه همپای سفر
گردبادیم و ز سر تا به قدم پای سفر
پ.ن: مرحب خیبری یکی از سران یهود و رئیس یکی از قلعه های خیبر که در سال هفتم هجرت در جنگ خیبر با حضرت علی علیه السلام نبرد کرد و به دست آن حضرت کشته شد
Bookmarks