نالم از دست تو اي ناله كه تاثير نكردي
گرچه او كرد دل از سنگ تو تقصير نكردي
شرمسار توام اي ديده از اين
گريه خونين كه شدي كور و تماشاي رخش سير نكردي
اي اجل گر سر ان زلف درازم به كف افتد
وعده هم گر به قيامت نهي دير نكردي
عشق همدست به تقدير شدو كار مرا ساخت
برو اي عقل كه كاري توبه تدبير نكردي
Bookmarks