ashkan.h (25-09-10), M A H R A D (28-08-07)
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید ارسالی توسط M A H R A D برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
مرسي از راهنماييت
من اين شعر را از جايي به همين شكل شنيدم
نميدونستم يه چيزي كم داره ممنونبرای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
فراق را به فراق تو مبتلا سازمچنانکه خون چکد ازدیدگان فراق
ashkan.h (25-09-10), M A H R A D (28-08-07)
قشنگ بوديا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيب
بازي چرخ يكي زين همه باري بكند
حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
که کشم رخت به میخانه و بس بنشینم
ashkan.h (25-09-10)
اينها نتيجه تقدير من نبود
اغاز با تو بود تقصير من نبور
فكر نكني دلم برات تنگ نمي شه
فكر نكن نمي شود ببينمت
نمي خوام ببينمت
بببين نگذاشتن با نخواستن كلي فرق داره
مي سپارمت به باراني كه عصر خنك پنجشنيه باريد
و تو اسمشو گذاشتي اتفاق اشنايي
مي سپارمت به ان دو ستاره كه ديگر مال ما نينيست
به تمام زيبايي ها برو زيبا
سرنوشت را نمي توان از سرنوشت
خدا حافظ خدا حافظ
فراق را به فراق تو مبتلا سازمچنانکه خون چکد ازدیدگان فراق
ashkan.h (25-09-10)
تو كيستي كه من اين اينگونه بي تو بي تابم
شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم
توچيستي كه من از موج هر تبسم تو
بسان قايق سر گشته روي گردابم
گفتي شتاب رفتن من از براي توست
اهسته تر برو كه دلم زير پاي توست
با مهر مي گريزي و گويا كه غافلي
آرام سايه اي همه جا در قفاي توست
اي دل نگفتمت حذر از راه عاشقي
رفتي بسوز اين همه آتش سزاي توست
جستم از دام به دام آر گرفتار دگر
من نه آنم كه فريب تو خورم بار دگر
شد طبيب من بيمار مسيحا نفسي
توبرو بهر علاج دل بيمار دگر
فراق را به فراق تو مبتلا سازمچنانکه خون چکد ازدیدگان فراق
ashkan.h (25-09-10)
|
خدا قسمت كند يك شب به هجران مبتلا گردي
كمي با درد جان سوز دلم من آشنا گردي
خدا قسمت كند يك شب بماني منتظر شايد
بفهمي حال زارم را دگر بي مدعا گردي
خدا قسمت كند يك شب بگيرد بغض سنگيني گلويت را
و آن لحظه به دنبال خدا گردي
خدا قسمت كند يك شب چو من در اوج تنهايي زحرفي بشكند قلبت
غمين و بي نوا گردي
خدا قسمت كند يك شب رود خواب از نگاه تو
گريزان و گرفتار شبي بي انتها گردي
خدا قسمت كند يك شب ز يارت بشنوي حرفي
كه همچون من زيك جمله تو محتاج عطا گردي
خدا قسمت كند يك شب بفهمي عاقبت دردم
بسوزي تا ابد شايد تو هم مانند من گردي
فراق را به فراق تو مبتلا سازمچنانکه خون چکد ازدیدگان فراق
aMiR HosSeiN (02-09-07), ashkan.h (25-09-10)
نالم از دست تو اي ناله كه تاثير نكردي
گرچه او كرد دل از سنگ تو تقصير نكردي
شرمسار توام اي ديده از اين
گريه خونين كه شدي كور و تماشاي رخش سير نكردي
اي اجل گر سر ان زلف درازم به كف افتد
وعده هم گر به قيامت نهي دير نكردي
عشق همدست به تقدير شدو كار مرا ساخت
برو اي عقل كه كاري توبه تدبير نكردي
آخرین ویرایش توسط anar در تاریخ 03-09-07 انجام شده است
فراق را به فراق تو مبتلا سازمچنانکه خون چکد ازدیدگان فراق
ashkan.h (25-09-10)
داستانها دارم از دياران كه سفر كردم بي تو
از دياران كه گذر كردم بي تو
بي تو ميرفتم تنهاي تنها
وصبور ي مرا كوه تحسين مي كرد
فراق را به فراق تو مبتلا سازمچنانکه خون چکد ازدیدگان فراق
ashkan.h (25-09-10)
امواج نواي تو به من ميرسد از دور
دريايي من و تشنه مهر تو چو ماهي
وين شعله كه با هر نفسم مي جهد از جان
خوش مي دهد از گرمي اين شوق گواهي
ديدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سر خوشم از لذت اين چشم به راهي
اي عشق تورادارم داراي جهانم
همراه تويي هر چه تو گويي و تو خواهي
(مشيري)
فراق را به فراق تو مبتلا سازمچنانکه خون چکد ازدیدگان فراق
aMiR HosSeiN (02-09-07), ashkan.h (25-09-10)
ياد پر مهر تو در ان روز نخست
نرود از دل من تا نرود از تن جان
چون شدم شيفته روي تو از شرم مرا
برلب اوردن ان شيفتگي بود گران
من فرومانده در انديشه كه ناگاه نگاه
جست از گوشه چشم من و امد به ميان
دردمي با تو بگفت انچه مرا بود به دل
كرد دشوارترين كار بزودي اسان
تو به پاسخ نگهي كردي و در چشم زدن
گفتني گفته شدو بسته شد انگه پيمان
(رعد اذرخشي )
----------------------------
كاش حالا هم به همين اسوني بود!!!!!
فراق را به فراق تو مبتلا سازمچنانکه خون چکد ازدیدگان فراق
ashkan.h (25-09-10), M A H R A D (02-09-07)
رازقی پرپر شد
باغ در چله نشست
تو به خاک افتادی
کمر عشق شکست
ما نشستیمو تماشا کردیم!
|
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks