به خاک من گذری کن ، چو در وفای تو میرم
که زنده گردم و بار دگر ، برای تو میرم
نهادم از سر خود یک به یک هوی و هوس را
همین بود هوس من که ، در هوای تو میرم
دل از جفای تو خون شد ، روا مدار که عمری
دم از وفا زنم و آخر ، از جفای تو میرم
تویی که جان جهانی ، فزاید از لب لعلت
منم که هر نفس از ، لعل جانفزای تو میرم
به حال مرگم و سوی تو آمدن نتوانم
تو بر سرم قدمی نه ، که زیر پای تو میرم
رو ای رقیب ز سر کویش ، که ترک جان نتوانی
تو جای خویش به من ده ، که من به جای تو میرم
مرا به خواری ازین در مران به سان هلالی
گذار تا چو سگان ، بر در سرای تو میرم
هلالی جغتایی
Bookmarks