حال دنيا را بپرسيدم من از فرزانه‌اي
گفت يا بار است يا خواب است يا افسانه‌اي
گفتمش احوال عمرم را بگو تا عمر چيست ؟
گفت يا برق است يا شمع است يا پروانه‌اي
گفتمش اين‌ها که مي‌بيني چرا دل بسته‌اند ؟
گفت يا کورند يا مست اند يا ديوانه‌اي
ابوسعيد ابوالخير