تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری ...
نه ...
از آن پاک تری !
تو بهاری ...
نه ...
بهاران از توست
از تو می گیرد وام
هر بهار این همه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو
سبزی چشم تو
دریای خیال
پلک بگشا که به چشمان تو دریابم باز
مزرع سبز تمنایم را
ای تو چشمانت سبز
در من این سبزی هذیان از توست
زندگی از تو و...
مرگم از توست...
" حمید مصدق "
Bookmarks