دو شعر از زنده‌یاد عزت ابراهیم‌نژاد:

1-«یادبودِ مُردگان»

ما را به خاطر بیاور!
ما را که تازه جوانانی بیست و دو ساله بودیم.
شورعشق درسینه داشتیم و
پیش از آن که عاشق شویم
سینه بر خاک سوده... مُردیم.

ما را به خاطر بیاور!
ما را که سینه‌سرخانی خنیاگر بودیم
و ده به ده
نه در آسمان و نه در کوهسار و نه برشاخسار
که در بازار
پیش از آن‌که آوازخوان شویم
بر شاخه‌ای تکیده از تکیه‌گاه خویش
جان واسپردیم.

به خاطر دارم پیامشان را،
سرنوشتشان را
و همیشه درگذرگاه خاطرم درگذر است
آوازهای صامت سینه‌سرخان سینه برسیخ و
تجسد آرزوهای بیست و دو سالگان سینه بر سنگ
و از تکرار یادشان
شاید پیش از آن که شاعر شوم
بیست و دو ساله بمیرم. //

2-«شبیخون»
برای يغماگلرويی

ماه را به سر نيزه می‌بردند
و هر ستاره
اشک بدرقه‌ای بود.

شب به تاریکیِ خود خو می‌کرد
و کوچه‌ها
بوی کافور و کتابِ سوخته می دادند.

ما در کدام دالان به یکدیگر رسیدیم
با قوطی کبریتی
که تنها یک کبریتِ خیس در دل داشت؟

دستانت را گرم کن
- رفیق شاعرم -
و به بادها بگو
من به صبح فردا نمی رسم... //

آذر 1377