یاد دارم در غروبی سرد سرد،میگذشت از کوچه ما دوره گرد...

داد میزد: کهنه قالی می خرم دسته دوم جنس عالی می خرم...

اتفاقا مادرم هم روزه بود خواهرم بی روسری بیرون دوید...

گفت:آقا سفره خالی هم می خرید.....؟؟؟