فلـک را نـدانـم چـه دارد گمان
که ندهد کسی را به جان،خود امان
کسـی را اگـر سـالهـا پـــرورد
در او جـز بـه خوبـی دمـی ننگـرد
ز تخت انـدر آرد نشاند بـه خاک
از ایـن کـار نـی ترس دارد نه باک
بـه مهـرش مـدار ای برادر امید
اگـر چـه دهـد بـی کـرانت نـویـد
.
.
.
.
چنین است رسـم ســـرای درشت
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت
این نیز بگذرد ...
Bookmarks