ما نقد عافیت به می ناب داده ایم
خار و خس وجود به سیلاب داده ایم
رخسار یار گونه آتش از آن گرفت
کاین لاله را ز خون جگر آب داده ایم
آن شعله ایم کز نفس گرم سینه سوز
گرمی به آفتاب جهانتاب داده ایم
در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت
جان در هوای گوهر نایاب داده ایم
کامی نبرده ایم از آن سیمتن رهی
از دور بوسه بر رخ مهتاب داده ایم
رهی معیری
* این مصراع آخر رو که Bold کردم، یه تقلیدی از شعر حافظ هست که اگه پیداش کنم تو پست های بعدی میذارم. (گرچه سبک رهی معیری مشخصه که شبیه سعدی هست ! )
Bookmarks