خطوط را رها خواهم کردو همچنین شمارش اعداد را رها خواهمکردو از میان شکلهای هندسی محدودبه پهنه های حسی وسعت پناه خواهم بردمن عریانم عریانم عریانممثل سکوتهای میان کلام های محبت عریانمو زخمهای من همه از عشق استاز عشق عشق عشقمن این جزیره سرگردان راازانقلاب اقیانوسو انفجار کوه گذر داده امو تکه تکه شدن راز آن وجود متحدیبودکه از حقیرترین ذره هایش آفتاب به دنیا آمد
...
وقتی كه اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بودو در تمام شهرقلب چراغهای مرا تكه تكه می كردندوقتی كه چشم های كودكانه عشق مرابا دستمال تیرهقانون می بستندو از شقیقه های مضطرب آرزوی منفواره های خون به بیرون میپاشیدوقتی كه زندگی من دیگرچیزی نبود هیچ چیز بجز تیك تاك ساعتدیواریدریافتم باید باید بایددیوانه وار دوست بدارم
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
Bookmarks