11345572.jpg
بار دیگر شهری که دوست میداشتم / نادر ابراهیمی / انتشارات روزبهان
بی شک یکی از زیباترین کتاب هایی بوده که خوندم. بیشتر از اینکه شبیه داستان یا گفتگوهای یک پسر با خودش (و محبوب خیالیش) باشه، شبیه یک شعر بـــلنــــد میمونه.
گفتگوهای پسرک عمیقاً زیبا و خالص هست و بر اساس همین، کتاب پر از جملات زیبا و دلنشینه.
از زنده یاد نادر ابراهیمی مشغول خوندن "یک عاشقانه آرام" هستم که اونم کتاب قشنگیه. (اونو هم وقتی تموم کردم معرفی خواهم کرد)
بخش هایی زیبا از کتاب:
ما هرگز از آنچه نمی دانستیم و از کسانی که نمی شناختیم ترسی نداشتیم. ترس سوغات آشنایی هاست.
به یاد داشته باش که یک مرد عشق را پاس می دارد، یک مرد هر چه را که می تواند به قربانگاه عشق می آورد،
آنچه فدا کردنی است فدا می کند، آنچه شکستنی ست می شکند و آنچه را که تحمل سوز است تحمل می کند،
اما هرگز به منزلگاه دوست داشتن به گدایی نمی رود...
و البته:
مرا بشنوی یا نه، مرا جستجو کنی یا نکنی، من مرد خداحافظی همیشگی نیستم.
باز می گردم، همیشه باز می گردم.
هلیا! خشم زمان من بر من مرا منهدم نمی کند. من روح جاری این خاکم.
من روان دائم یک دوست داشتن هستم...







پاسخ با نقل قول
Bookmarks