من غلام و درگه و بار تو ام ....... رعیتی از بهر دیدار تو ام
تو یه شاهی من غلامی مستمند ........... تو مکش این قلب من اخر به بند
قصه من قصه رعیت و شاه .............. من غلامی مانده ام در قعر چاه
گو کدامین مصر ی رعیت فروش ......... اورد این قلب من اخر بجوش
گو کجا این تن بباید سوختن ..................شعله عشق تو را افروختن
من ذلیخا هستم و غرق گناه ...............تو مکن روز مرا چون شب سیاه
با غم عشقت مرا ازاد کن ................ یادی از عشق خوش فرهاد کن
عشق من را تو پذیرا باش شاه .................. تا نمانم تا ابد در قعر چاه
حق کپی محقوظ است برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
3TAREبرای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید






پاسخ با نقل قول
Bookmarks