ساز من نغمه ای جز نام تو را بر لب نیاورد
ناله ای جز غم تو فریاد نیاورد
ساز من راز مرا فریاد زد
راز من عشقه مرا داد زد.
ساز من نغمه ای جز نام تو را بر لب نیاورد
ناله ای جز غم تو فریاد نیاورد
ساز من راز مرا فریاد زد
راز من عشقه مرا داد زد.
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
|
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks