عشق است و اين شعر برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید :
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزو ست بگشای لب که سيب فراوانم آرزوستای آفتا ب حسن برون آ دمی زا بر که آن چهرۀ مشعشع تابانم آرزوستبشنيدم از هوای تو آواز طبل باز باز آمدم که ساعد و سلطانم آرزوستگفتی زناز بيش مرنجا ن مرا برو آن گفتنت که بيش مرنجانم آرزوستوآن دفع گفتنت که برو شه به خانه نيست وآن ناز و باز تندی دربانم آرزوستاين نان و آب چرخ چو سيل است بی وفا من ماهي ام نهنگم عمانم آرزوستيعقوب وار وا اسفا ها همی زنم ديدار خوب يوسف کنعام آرزوستو الله که شهر بی تو مرا حبس می شود آوارگی و کوه و بيابانم آرزوستزا ين همرهان سست عناصر دلم گرفت شير خدا و رستم دستانم آرزوستجانم ملول گشت زفرعون و ظلم او آن نور روی موسی عمرانم آرزوستزا ين خلق پر شکايت گريان شدم ملول آن های هوی و نعرۀ مستانم آرزوستگويا ترم ز بلبل اما ز رشک عام مهر است بردهانم و افغانم آرزوست
دی شيخ با چراغ همی گشت گرد شهر که از ديو و دد ملولم و انسانم آرزوستگفتند يافت می نشود جسته ايم ما گفت آنکه يافت می نشود آنم آرزوستهر چند مفلسم نپذيرم عقيق خرد که آن عقيق نادر ارزانم آرزوستيک دست جام باده و يک دست زلف يار رقصی چنين ميانۀ ميدانم آرزوستمی گويد آ ن ربا ب که مردم ز انتظار دست و کنار وزخمۀ عثمانم آرزوستمن هم رباب عشقم و عشقم ربابی است و آن لطفهای زخمۀ رحمانم آرزوستباقی اين غزل را ای مطرب ظريف زاين سان همی شمار که زاين سانم آرزوستبنمای شمس مفخر تبريز روز شرقمن هدهدم حضور سليمانم آرزوستبرای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید واقعا زيباستبرای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
Bookmarks