زرتشتیان در دوره قاجار
قرن نوزدهم میلادی در هند تغييرات بسيارى را براى پارسيان شهرنشين به--دنبال داشت. کمپانى هند شرقى فعاليت مبلغان مذهبى را ممنوع کرده بود، ولى فشار انجمن--هاى مذهبى بريتانيا قوى بود و به سال ۱۸۱۳ م. امتياز فعاليت کمپانى به اين شرط تجديد شد که آن ممنوعيت رفع شود. نخستين مبلغان، در دههٔ ۱۸۲۰ م. به بمبئى رسيدند.
در همين دهه، جنبشى براى ايجاد مدارس آغاز شد که در آنها هم به انگليسى و هم به گجراتى آموزش داده شود؛ و به سال ۱۸۲۷ م. مدرسهٔ عالى الفينستن براى آموزش زبان، ادبيات و فلسفهٔ اخلاق اروپا تأسيس شد. به سال ۱۸۴۰ م. اين مدرسه با مدرسه--اى ديگر آميخته شد و از آنها بنيادالفينستن پديد آمد. در سراسر سدهٔ نوزدهم ميلادي، پارسيان بيشتر شاگردان را به آنجا مى--فرستادند و از اين رو يک طبقهٔ پارسى دانش--آموختهٔ غرب، شامل پزشک، حقوق--دان، آموزگار، روزنامه--نگار و غيره به--وجود آمد. پارسیان درین دوره شروع به همسازی و هماهنگ کردن خود با اندیشه های جدید کردند. اين اصلاحات را پارسيان توانگر به--وجود نیآوردند یا در انجام آن سهم اندکی داشتند. اصلاحات عمده را کسانى آغاز کردند که استطاعت کم--ترى داشتند و والدين آنها، آنان را با اين اميد به مدرسه فرستادند که آموزش غربى ايشان را قادر سازد تا با زمانه پيش روند.
اصلاحات ديني این دوره، مخالفان سرسختى از محافظه--کاران و راست--کيشان را برانگيخت. اصلاح--طلبان هم ميان خود و براساس ميزان تمايل خود به روزآمد کردن دين، دچار اختلاف شدند. افراطى--ترين آنان اظهار داشتند که زرتشت، يکتاپرستى ساده و بدون آئينى را تبليغ کرده بود و پارسيان بايد به آن بازگردند.
تا سدهٔ نوزدهم ميلادي، آموزش اذکار اوستائى را آموزگار و دانش--آموز با تکرار صبورانهٔ آنها انجام مى--دادند؛ ولى در دههٔ ۱۸۲۰ م. موبد فريدونجى مرزبانجى مشهور به کاکستُن (اشاره به ويليام کاکستن بنيانگذار صنعت چاپ در انگلستانِ سدهٔ پانزدهم ميلادى است.) در بمبئي، چاپ خرده اوستا به خط گجراتى را آغاز کرد و چندى نگذشت که نسخه--هائى از آن با قيمت ارزان در دسترس همگان قرار گرفت.
در دوره قاجار در يزد و کرمان که تجمع زرتشتیان آن دوران بیشتر در همین نواحی بود، متعصبان و اوباشان به يکسان، بر سر زرتشتیان مى--ريختند و با آنان بدرفتارى مى--کردند و حتى برخى از ايشان را مى--کشتند و اموال آنها را مى--دزديدند و به--ويژه کتاب--هاى آنها را مى--گرفتند و مى--سوزاندند. در اين زمان هنوز مسافرت براى آنان ممنوع بود.
در همین دوران، مانکجى لیمجی هاتریا به--عنوان نمايندهٔ انجمن بهبودسازى وضعيت زرتشتيان در ايران (۱۸۳۴) تاجرى بود که در هند بسيار سفر مى--کرد و به دين و جامعهٔ زرتشتی وفادار بود. او درین مقام و در زمان باصطلاح سلطنت ناصرالدین شاه به ایران سفر کرد تا درباره درستی خبرهایی که درباره زرتشتیان درون ایران به هند میرسید و وضعیت کلی آنان گزارشی را به انجمن ارائه نماید.وى در گزارشى که به سال ۱۸۵۴ م. به انجمن داد، شمار دقيق آنان را چنين گزارش کرد:
۶۶۵۸ نفر در يزد و روستاهاى اطراف آن، فقط ۴۵۰ نفر در کرمان و حومه، ۵۰ نفر در پايتخت، يعنى تهران، و تعداد کمى هم در شيراز. در همان دهه تعداد پارسيان بمبئى ۱۱۰،۵۴۴ نفر (يعنى بيست درصد جمعيت شهر) برآورد شده بود، و نيز ۲۰،۰۰۰ نفر در سورات و احتمالاً ۱۵،۰۰۰ نفر در بقيهٔ گجرات و ديگر مناطق پراکنده در هند.
با اين همه ايرانيان، عليرغم همه مسائلی که با آن دست بگریبان بودند، همچون پارسيان، روحيه و پاى--بندى شان به کیش خود را حفظ کرده بودند. او درین دوره نسبت بوضعیت نابهنجار زندگی زرتشتیان و بعنوان نماینده پارسیان هند به شاه شکایت برد. پارسیان برای بفرجام رسیدن درخواست هایشان جهت بهبود زندگی زرتشتیان، حکومت هند (هند و انگلیس) را تحت فشار گذاردند تا نسبت بشاه اعمال نفوذ کند. مانکجی در نامه هایی که با ناصرالدین شاه قاجار مبادله کرد برخی احکام تبعیض آمیز و ظالمانه را برشمرد که برخی از آنها بقرار زیر بودند:
+در روزهای بارانی زرتشتیان مجبور می شدند در خانه های خود بمانند تا خیابانها آلوده نشود. در آن زمان باور زشت و غیر انسانیٍ نجس بودن زرتشتیان بجهت دیگر-کیش بودن شان بر آنها اعمال میشد و اینکار با خشونت هرچه تمامتر صورت می گرفت.
+ زرتشتیان برای بازشناخته شدن از دیگر-کیشان مجبور بودند همواره علامت مشخصه ای روی لباس خود بزنند و لباسهایی با رنگهای مشخص بر تن کنند.
+ زرتشتیان در بازار و بهنگام خرید اجناس(بویژه خوردنی ها) حق دست زدن به آنها را نداشتند. چراکه بعقیده ی مسلمانان عهد قاجار آن مواد نجس و غیر قابل خوردن توسط مسلمانان می شد.
+ هنگامیکه یک زرتشتی بدست یک مسلمان کشته میشد ، مسلمان از قصاص معاف بود و تنها به دادن خون بهایی نصفه-نیمه به وارث زرتشتی مجبور بود. وجود چنین عرفی براحتی راه را بر قتل زرتشتیان توسط سودجویان، اشرار و متعصبان هموار می کرد.
+ زرتشتیان حق نداشتند در محل های شلوغ و بازارها سوار بر چارپا حرکت کنند و در صورت انجام چنین کاری بشدت جلوی آنان گرفته میشد.
+ زرتشتیان از مشاغل تجاری محروم بودند. بیشتر آنها مجبور بودند جهت گذران زندگی خود به کشاورزی و یا دامداری بپردازند. همچنین آنان حق تغییر محل زندگی شان را بدون اجازه ی مسلمانان نداشتند.
و سرنجام از مرگبار ترین قوانین جاری در آن زمان قانونی بازمانده از دوران صفویه بود بدین مضمون که اگر جوانی زرتشتی مسلمان میشد ، دیگر برادران و خواهران او از ارث محروم میشدند و همه ی ارث یکجا به تازه مسلمان شده میرسید. پیداست وجود چنین قانون ظالمانه و جانبدارانه ای چه عواقب فلاکت باری را میتوانست برای دیگر اعضای خانواده ایجاد کند و آنان را مسکین و بی سرپناهتر از گذشته باقی بگذارد.
مانکجی همچنین بهمراه اکابر يا بزرگان دست--به--کار بازسازى آتشکده--ها و دخمه--هاى ويران شدند و هر آنچه توانستند براى تهيدستان انجام دادند و به تأسيس مدارس آموزش به سبک غربي، براى زرتشتیان پرداختند. و ديرى نگذشت که به--کمک صندوق--هاى خيريهٔ پارسي، در يزد و کرمان و بسيارى از روستاهاى زرتشتی، مدارس ابتدائى تأسيس شد و به سال ۱۸۶۵ م. يک مدرسهٔ کوچک شبانه--روى هم در تهران گشايش يافت. سرانجام با فشارهای پارسیان و پادرمیانی دولت هندوانگلیس، ناصرالدین شاه برخی قوانین را اصلاح کرد و زرتشتیان توانستند به امنیت و احترام بیشتری نسبت به عهد قدیم دست یابند.
نيم سدهٔ پس از برافتادن جزيه، از جنبه--هاى گوناگون، عصر زرين زرتشتیان ايران بود. آموزش و عقايد جديد، مبارزهٔ جدى با راست--کيشى ديرين را آغاز نکرده بود و ثروت روزافزون پارسیان هم تا حد زيادى به--خدمت ایرانیان درآمده بود. با وجود اين، طى اين مدت بذر تغييراتى هم افشانده شد. همچون هند، در ايران هم، پسران روحانيان، به پيروى از فرزندان غيرروحانيان، به مدارس جديد رفتند و شمارى روزافزون از آنان، به--قصد زندگى دنيوي، پيشهٔ پدران خود را ترک مى--گفتند. در اين زمان براى زرتشتیان، رنج بزرگ ديگرى در رسيد. همچنان که زندگى آنان امن--تر و کامياب--تر شده بود، شمار نسبتاً زيادى از اعضاى اين جامعه بهمراه دیگر ایرانیان جذب بهاييت شدند. طى سده--هاى پیش از آن، زرتشتیان غصه--دار هم--کيشانى بودند که به اسلام گرويدند، ولى دست کم اينان با ارتدادشان بخت دنيوى بهترى را به--دست مى--آوردند. اينک آنان سوگوار خويشان و دوستانى بودند که در اين کيش جديد، آزارهائى به--همان سختى آزارهائى را مى--ديدند که زرتشتیان طى بدترين ساليان ستم با آن آشنا بودند. اين که چرا بسيارى از آنان به بهاييت گرويدند به--سادگى قابل توضيح نيست، ولى خود زرتشتیان برخى دلايل را حدس مى--زنند. بنيانگذار کيش بابى (پيشگام بهاييت) را برخى سئوشيانت، و وجود وى را سبب يک حرکت ناب ايرانى و لزوماً عليه اسلام، به--شمار مى--آوردند. از اين پس ادعا شد که بهاييت دينى جهانى است. از آنجا که مسلمانان، بهاييت را بدعتى خطرناک مى--داستند، پذيرش آن، گاهى اوقات منجربه مرگى دهشتناک مى--شد.
Bookmarks