برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
زندگي امروز ما سرشار شده از سرعت و تلاش و گاهي آنقدر درگير سير حوادث ميشويم كه لحظاتي يادمان ميرود فقط مسافر كشتياي هستيم كه در بستر رودخانهاي به نام زندگي در حركت است. يادمان ميرود كه لحظهاي از هياهوي درون اين كشتي فارغ شويم و از زاويهاي ديگر به زندگي نگاه كنيم. يادمان ميرود كه اطراف ما پر است از آدمهايي كه با ديدي متفاوت به زندگي نگاه ميكنند.
افرادي كه سرشار از تجربياتي هستند كه ديگر نياز نيست ما آنها را تجربه كنيم. پروفسور رندي پاش (Randy Pausch)، يكي از اين افراد بود؛ فردي كه سعي كرد تجربههاي خود را با ديگر جهانيان تقسيم كند. وي در اين راه موفق شد لحظهاي به انسانهاي زيادي يادآوري كند كه از زاويهاي ديگر نيز ميتوان نگاه كرد، اثر بزرگي كه دكتر پاش روي جهانيان گذاشت تا سالها در ياد و خاطره بسياري ميماند.
زندگينامه
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
دکتر رندي پاش
دكتر رندي پاش در 23 اكتبر 1960 برابر با 11 آبان 1339 در شهر بالتيمور در ايالت مريلند ايالاتمتحده متولد شد. وي پس از تمام كردن دوره دبيرستان، در رشته علوم كامپيوتر ادامه تحصيل داد و در خرداد ماه سال 1360 از دانشگاهBrown موفق به كسب مدرك ليسانس شد و در سال 1366 توانست مدرك دكتراي خود را در رشته علوم كامپيوتر از دانشگاه كارنگي ملون (CMU) دريافت كند.
در سال 1367 به عنوان استاد يار در دانشگاه ويرجينيا مشغول به كار شد و تا سال 1376 نيز در دانشگاه ويرجينيا بود. وي در طي دوران مرخصي تحصيلي خود (هر استاد هر از چند سال، يك سال را براي انجام تحصيل و فعاليتهاي مربوط به آن صرف اموري غير از دانشگاه ميكند) در شركت الكترونيك آرتز EA روي بازي Sims كار ميكرد.
او براي مدتي در قسمت تخيلات والت ديسني مشغول به كار بود. در سال 1377 وي دوباره به دانشگاه كارنگي ملون رفت، اما اينبار به عنوان استاد و در زمينه طراحي ارتباط ميان انسان و ماشين شروع به فعاليت كرد. وي در آنجا براي نخستينبار با كمك Don Marinelli مركز ETC (سرنام Entertainment Technology Center) را در دانشگاه كارنگي ملون راه اندازي كرد و اصول درسي به نام «اصول ساختن دنياهاي مجازي» را تدوين كرد.
درسي كه براي ده سال يعني تا سال 1387 در دانشگاه كارنگي ملون به تدريس آن پرداخت. دكتر پاش، جدا از فعاليتهاي دانشگاهي خود با شركت گوگل در زمينه طراحي واسط كاربر و آزمايشگاه PARC و شركت MediaMatrix همكاري داشت. وي مبدع و اجراكننده پروژه نرمافزاري Alice بود.
در سال 1386 پاش به دليل سالها تدريس كامپيوتر موفق به دريافت دو جايزه از سازمان ACM شد. شوراي شهر پيتزبورگ هشتم آذرماه سال 1386 را روز دكتر رندي پاش نامگذاري كرد و در ارديبهشت ماه سال 1387 مجله تايم، او را به عنوان يكي از صد نفر افرادي كه بيشترين تأثير را روي انسانها در سال گذشته داشتند، برگزيد. دكتر پاش جمعه چهارم مردادماه سال 1387 به علت بيماري سرطان در گذشت.
سرطان
دكتر پاش در سال 1386 در سن 45 سالگي پي برد كه به سرطان پانكراس (لوزالمعده) دچار شده است و در تاريخ 29 شهريور همان سال عمل pancreaticoduodenectomy) Whipple procedure) را انجام داد. در اين عمل قسمتي از پانكراس و قسمتي از معده دكتر پاش برداشته شد، به اين اميد كه بتوان از پيشرفت سرطان جلوگيري كرد. در ادامه نيز درمانهاي شيمي درماني و راديوگرافي شروع شد. اما هيچكدام از اين درمانها مؤثر واقع نشد و بيماري سرطان در بدن دكتر پاش متاستاز كرد. در شهريور ماه سال 1386 دكترها به پروفسور پاش اعلام كردند كه فقط سه تا شش ماه براي زندگي فرصت دارد.
در 23 اسفند سال 1386 دكتر پاش در مجلس ايالاتمتحده حاضر شد و تقاضاي افزايش بودجه تحقيقاتي روي سرطان پانكراس را كرد و بنياد خيريهاي را هم در همين راه تأسيس كرد. وي در شرايطي اين كار را كرد كه بسيار ضعيف شده بود و حتي مطمئن نبود كه فردا زنده خواهد بود يا نه.
در دوازدهم ارديبهشتماه سال 1387 با انجام اسكن از بدن دكتر پاش معلوم شد كه غده سرطاني ديگري با ابعاد حدوداً پنج ميليمتر روي شش راست او وجود دارد و از سوي ديگر سرطان به كبد نيز حمله كرده و اين اتفاقات شرايط ادامه درمان را براي دكتر پاش سخت و سختتر كرد.
در ششم تيرماه سال 1387 پزشكان تصميم گرفتند شيمي درماني را متوقف كنند. درماني كه تا به امروز با هدف كم كردن سرعت رشد سرطان انجام ميشد، با توجه به عوارض جانبي شديد آن و افزايش احتمال حمله قلبي در اثر ادامه درمان نيز متوقف شد تا دكتر پاش به لحظات آخر زندگي خود نزديك و نزديكتر شود.
در طي روند بيماري، پاش شروع كرد به نوشتن وضعيت خود در سايت شخصياش؛ اطلاعاتي كه هر سه تا هشت روز، بهروزرساني ميشد. پاش ضمن دادن آخرين اخبار از وضعيت خود نتايج آخرين آزمايشهاي خود را نيز بهطور منظم منتشر ميكرد.
سايت وي هر روز هزاران بازديدكننده داشت كه با نگراني شرايط جسماني وي را تعقيب ميكردند. هنگامي كه به سايت شخصي وي سر ميزنيد نوشتهها از تاريخ شانزدهم مهرماه سال 1386 شروع ميشود و روند نوشتهها بهطور منظم پيش ميرود تا ششم تيرماه 1387 از آن به بعد ديگر پست جديدي نميبينيد به راحتي ميتوان حدس زد كه در اين زمان دكتر پاش ديگر توان تايپ كردن ندارد.
در روز سوم مردادماه سال 1387 يكي از دوستان دكتر پاش در سايت وي اينگونه مينويسد: «نمونهبرداري كه هفته قبل انجام شده است نشان ميدهد كه سرطان بسيار بيشتر از آنچه كه اسكن نشان ميداد، پيشرفت كرده است. رندي بسيار ضعيف و بيمار شده است. وي در خانه بستري است. من يكي از دوستان وي هستم كه به جاي وي اين سايت را بهروزرساني ميكنم. زيرا ما ميدانيم افراد بسيار زيادي براي گرفتن خبر به اينجا ميآيند.» و اين دوست در روز بعد يعني چهارم مردادماه اينچنين مينويسد: «رندي امروز صبح در اثر عوارض بيماري سرطان پانكراس فوت كرد.» و اين، آخرين پست سايت دكتر پاش بود.
اخلاق و روحيات
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید پاش در کنار سه فرزندش
پروفسور گابريل رابينز (Gabriel Robins)، از دوستان دكتر پاش در معرفي او قبل از سخنراني وي درباره مديريت زمان در دانشگاه ويرجينيا اين چنين ميگويد: «من رندي را به عنوان يك الگو از زماني كه در دانشگاه ويرجينيا به عنوان استاد در سال 1992 استخدام شدم، ميشناسم.
صداقت و شجاعت و مهرباني وي را از آن زمان به خاطر دارم. رندي به عنوان يك الگو تركيبي از يودا (شخصيت داناي فيلم جنگ ستارگان) و كاپيتان كرك (فرمانده يك كشتي فضايي در سريال «پيشتازان فضا» كه از قدرت مديريت فوقالعادهاي برخوردار بود) و جيم كري (بازيگر فيلمهاي كمدي) است.
يك تركيب بينظير از باهوشي و مديريت و طنز. رندي به عنوان يك الگو هميشه توصيههاي صادقانه بيبديلي را براي همه داشته و اين مطلب از وي يك الگوي كامل ساخته است.
يك جمله مشهور هست كه ميگويد: «استعداد همان كاري را ميكند كه ميتواند انجام دهد، اما نبوغ همان كاري را ميكند كه بايد انجام دهد.» نبوغ رندي براي من و همه دوستانم در تمام اين سالها دارايي ارزشمندي بود. رندي لذت بردن را به عنوان يك بعد ديگر از فعاليتهاي آكادميك به همه معرفي كرد و به همه نشان داد، كساني كه فكر ميكنند، درس خواندن و لذت بردن دو مقوله جدا از هم هستند، از هيچكدام چيزي نميدانند.»
دكتر پاش شخصيتي بسيار خانواده دوست داشت. وي دو پسر شش و چهار ساله به نامهاي Dylon و Logon و يك دختر دوساله به نام Chole دارد. او اوقاتفراغت خود را با خانوادهاش سپري ميكرد. درباره كار بسيار سختكوش بود و اصولاً مخالف تفكر كار كردن براي امرار معاش بود. او كار كردن را براي چيزي فراتر از امرار معاش انجام ميداد، خود وي تعريف ميكند يك بار كسي از وي پرسيد: «راز موفقيت شما چيست؟» او پاسخ داد: «روز جمعه ساعت ده شب با دفتر من تماس بگيريد تا به شما بگويم.»
وي سرشار بود از نكتهسنجي و مزاح، ويژگياي كه بسياري از دوستانش به همين خاطر شيفته اش شده بودند. او بيشتر مرد عمل بود تا مرد كتاب و اين را ميتوان از نحوه درس دادنش نيز به راحتي مشاهده كرد. در اكثر كلاسهاي وي بحث پروژه و نمونههاي عملي حرف اول را ميزدند. از ويژگيهاي بارز شخصيتي دكتر پاش ميتوان به تلاش بسيار زياد او براي پيشبيني و آمادگي براي شرايط مختلف اشاره كرد. اين ويژگي در روزهاي آخر زندگي وي جايي كه نگران فرزندانش بود نيز بسيار هويدا بود؛ او تمام تلاش خود را كرد تا براي فرزندانش چيزي به جا بگذارد كه در زمان سختي هنگامي كه او در كنار فرزندانش نيست به كار آنها بيايد.
آخرين سخنراني
آخرين سخنراني دكتر پاش با عنوان «واقعاً رؤِياهاي كودكيتان را به دست بياوريد» در تاريخ 28 شهريور 1386 در دانشگاه كارنگيملون برگزار شد. اين سخنراني در حقيقت جوابي بود براي يك سؤال دانشجويان كه همگي ميپرسيدند: «آخرين توصيه شما به ما چيست؟»
در هر حال اين سخنراني با حضور بيش از چهارصد نفر از دانشجويان و اساتيد دانشگاه كارنگي ملون برگزار شد و مثل هميشه سخنراني پر بود از شوخيهاي مختلفي كه رندي در موارد مختلف مطرح ميكرد. پاش يا به قول دوستانش رندي سخنراني خود را اينچنين آغاز كرد: «همانطور كه در شكل، نتيجه اسكن من را ميبينيد من در كبدم اكنون بيش از ده تومور سرطاني دارم و دكترها سه تا شش ماه به من فرصت داده بودند و البته اين فرصت ماه پيش تمام شد و اين واقعيتي است كه هست و ما فقط ميتوانيم تصميم بگيريم كه چگونه با آن برخورد كنيم. به هر حال اگر من امروز آنطور كه بايد افسرده و ناراحت به نظر نميرسم، متأسفم كه شمارا مأيوس ميكنم!»
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنیددکتر پاش در حال ارائه آخرين سخنراني خود دانشگاه کارنگي ملون
رندي در ادامه ذكر ميكند كه كاملاً ميداند كه چه اتفاقي دارد ميافتد، به همين دليل منزلش را عوض كرده و به محلهاي رفته بود كه نزديك خانواده همسرش باشد، زيرا ميدانست كه با فوت او همسر و سه فرزند خردسالش به كمك نياز دارند. پاش در ادامه براي اينكه به همه نشان بدهد كه چه روحيهاي دارد و هنوز خيلي مانده تا بخواهد در خانه بستري شود، روي جايگاه سخنراني شروع به شنا كردن ميكند و با هر شنا سعي ميكرد در هوا دستهايش را به هم بزند و دوباره شناي بعدي... و اين شروع سخنراني بود.
رندي در سخنراني درباره آرزوهاي كودكياش صحبت ميكرد و با ذكر خاطرات مختلفي كه از افراد مختلف داشت نكتههاي متنوعي را بيان ميكرد. نكتههايي مانند بيان حقيقت، سختكوشي، لذت بردن از تمام لحظات زندگي، كمك كردن به ديگران تا به آرزوهايشان برسند، به اصول و پايههاي هر مطلب پايبند بودن، نكتهسنجي و پيدا كردن نكتههاي آموزشي كه هر روزه در اطراف ما وجود دارند و از آنها ميتوانيم چيزهاي زيادي به زندگي خود اضافه كنيم و... جزء مواردي هستند كه به آنها اشاره ميكند.
آرزوهاي دوران كودكي رندي دقيقاً مانند آرزوهاي ساير پسربچههاي كنجكاو و خوشحالي است كه در اطراف خود ميبينيم. بعضي بسيار سخت، بعضي بسيار ساده و بعضي بسيار عجيب؛ تجربه كردن جاذبه صفر، آرزوي بازي كردن در ليگ فوتبال آمريكايي، نوشتن مقاله براي دايرهالمعارف، ديدن كاپيتان كرك، برنده شدن عروسكهاي بزرگ و فعاليت به عنوان يك متخصص روِياپردازي در والتديسني.
زندگي رندي نيز مانند هر انسان ديگري لحظات مأيوسكننده هم داشت. رندي تعريف ميكند، بعد از آنكه مدرك دكتراي خود را ميگيرد براي رسيدن به هدفش كه فعاليت در والت ديسني بوده است، بلافاصله رزومه خود را براي استخدام به آنجا ميفرستد. وي ميگويد، بعد از فارغ التحصيلي واقعاً مطمئن بودم كه در هر جا بخواهم كار كنم حتماً مرا ميپذيرند، اما ديسنيلند در جواب نامه من نوشت: «متأسفانه ما هيچ موقعيت شغلي كه مناسب توانايي شما باشد براي شما نداريم.»
بله با وجود اينكه تخصص رندي در زمينه خلق دنياهاي مجازي بود، والتديسني وي را نپذيرفت. رندي اينچنين ادامه ميدهد: «ديوارها و موانع اطراف ما براي اين نيستند كه ما را از هدفمان دور كنند. براي اين هستند كه شما نشان دهيد يك خواسته براي شما چقدر ارزشمند است. اين موانع به اين دليل وجود دارند تا ميان شما كه يك هدف را با تمام وجود ميخواهيد و بقيه فرق بگذارند.»
رندي در سال 1991 به عضويت والتديسني درآمد و روي پروژههاي مختلفي مانند دزدان درياي كارائيب و... كار كرد. بعد از انجام اينكار، وي تصميم گرفت حاصل تجربههاي خود را در قالب درسي در دانشگاه كارنگي ملون به دانشجويان آموزش بدهد و به اين ترتيب وي درس اصول ساختن دنياهاي مجازي را پايهگذاري كرد.
وي توضيح ميدهد، در اين درس پنجاه دانشجو وجود دارند كه به صورت تصادفي به گروههاي چهاره نفره تقسيم ميشوند و بايد پروژهاي را در دو هفته كاري انجام دهند و بعد دومرتبه گروهبندي جديد و پروژه جديد و اين روند تا آخر ترم وجود دارد. يعني پنج پروژه معادل با ده هفته.
رندي تعريف ميكند، در نخستين ترمي كه اين درس ارائه شد، مطمئن نبود كه نتيجه چگونه است، زيرا در والت ديسني امكانات خيلي بيشتر و قويتر بودند، اما نتايج كاركرد دانشجويان آنقدر تحسينبرانگيز بود كه رندي آن را غيرقابل پيشبيني ميدانست. درس با استقبال بي نظيري مواجه شد. دانشجويان با دوستان و حتي پدران و مادرانشان سر كلاس حاضر ميشدند.
رندي به خاطر ميآورد كه جلسه دوم كلاس، كلاسي كه فقط پنجاه دانشجو داشت، با 95 نفر دانشجوي حاضر برگزار شد. در جلسات ارائه پروژه دانشجويان، بزرگترين سالن دانشكده علوم كامپيوتر از جمعيت پر ميشد و حضار حتي ايستاده به تماشاي حاصل پروژههاي دانشجويان ميپرداختند. نكته جالب اين بود كه حاضرين از همه دانشكدههاي ديگر ميآمدند. شما قطعاً ميتوانيد حدس بزنيد كه چه شور و شعفي در ميان حاضرين وجود داشته است.
پاش در ادامه فعاليتهاي خود تصميم گرفت كه با كمك دكتر دان مارينلي (Don Marinelli) كه در رشته هنر و سينما در دانشگاه كارنگيملون فعاليت ميكند مركز فناوريهاي سرگرمي Entertainment Technology Center را راهاندازي كند و به اين ترتيب براي مقطع فوق ليسانس در رشته فناوري سرگرمي دانشجو بگيرند.
به اين ترتيب براي نخستين بار در دنيا اين رشته تحصيلي تأسيس شد. موارد درسي كه در اين رشته وجود داشت، عملاً هيچ چيز نبود. فقط چهار ترم پروژه و پروژه و پروژه. در حقيقت، ترم اول خود از پنج پروژه كوچكتر تشكيل ميشد. نكته جالب اينجا بود كه عملاً دانشجويان اين رشته بايد همه خواندنيهاي مورد نياز اين رشته را در دوران ليسانس خوانده باشند، زيرا در طول دوره، زماني براي خواندن وجود نداشت.
عصر شبکه






                    
                    
                    
                        
  پاسخ با نقل قول
Bookmarks