ب) حركت‏گذارى و نقطه‏گذارى قرآن (اعراب و اعجام)


در مباحث مربوط به گردآورى قرآن گفتيم كه خط قرآن، هيچ گونه علامتى نداشت. علت آن عدم وجود اين علايم در دو خط سريانى و نبطى بود كه خط كوفى و نسخ، از آن دو منشعب شده بودند. همين امر باعث بروز اختلاف قراءت‏ها در ميان مسلمانان گرديد.
به عنوان مثال كلمه‏اى مثل «تتلوا» ممكن بود به صورت‏هاى مختلف نظير «يتلوا»، «تتلوا» و «نبلوا» خوانده شود. عرب با ذوق فطرى خود و با اتكا به حافظه قوى، نخست آيات قرآن را - گرچه علايمى نداشتند - به طور صحيح قراءت مى‏نمود; اما بعدها كه فتوحات، قلمرو حكومت اسلامى را گسترش داد و قدرت اسلام به دو امپراتورى ايران و روم كشيده شد و بسيارى از غيرعرب‏زبانان به اسلام رو آوردند، زبان عربى در اثر اختلاط با زبان‏هاى ديگر خلوص و فصاحت‏خويش را از دست داد.

عرب ديگر عرب باديه نبود كه در تكلم زبان خويش نيازى به تعليم و تعلم قواعد ادبى نداشته باشد و به صورت فطرى و خودجوش صحيح بخواند، بنويسد و سخن بگويد. اختلاط عرب‏ها با غير خود آهسته‏آهسته تاثير منفى خود را بر روى زبان فصيح گذارد; به گونه‏اى كه آنان گاه در سخن گفتن و يا كتابت دچار اشتباه مى‏گرديدند; زيرا ديگر، قريحه و ذوق خالص عربى، كه آنها را از هرگونه حركت و اعرابى بى‏نياز مى‏ساخت، وجود نداشت. همين امر باعث‏شد در قراءت قرآن نيز كه براساس «رسم عثمانى‏» (4) بود، اشتباهاتى رخ دهد.

اصولا هيچ زبانى به اندازه زبان عربى از تغيير در حركات كلمات و نيز عدم رعايت علايم و نشانه‏ها، دچار مشكل نمى‏گردد، چرا كه «اعراب‏» در تفهيم مقصود الفاظ و عبارات، در اين زبان از اهميت ويژه‏اى برخوردار است.