يک پرتقال آبدار فرهنگي !
نمي دانم تا به حال يک بسته کادوي پيشنهادي (حالا به هر مناسبتي) دودستي دريافت کرده ايد و کيف کرده ايد يا نه؟ خصوصا زماني که با موسيقي کلامي زير هم همراه شده است :
گروه وصل به کر : اين که قابل نداره ، چرا زحمت کشيديد؟!... اين هديه دادن (بخصوص اگر کاملا مفت از آب درآيد) رسمي بسيار نيکو ، دلچسب و خوشحال کننده است.
در سوي ديگر نيز رسم بر اين است که معمولا دندان اسب پيشکشي را نمي شمارند ، حتي اگر طرف ، دکتراي حسابداري داشته باشد.البته به طور معدود و مستثنا پيدا مي شوند تک و توک افرادي که خيلي مبادي آداب نباشند و قيمت مادي هديه بيشتر از نفس کار برايشان مهم باشد. چنان که چند وقت پيش يک بنده خدايي ، به طرف مقابلش هديه اي داده بود و طرف مقابل هم با کمال تاسف ، هديه را وانکرده پس فرستاد.
فلذاست که گفته اند: آدم عاقل نبايد رد احسان کند و هديه مربوطه را پس بفرستد و به همين خاطر است که ما (خود کمترين را عرض مي کنم) با کمال خوشرويي و خوشگويي ، از هر جهت پذيراي دريافت هرگونه هديه قابل و ناقابل مي باشيم و خداي را شاکريم که اين گونه بامرام مي باشيم.
حالا شما تصور بفرماييد که اين هديه مورد نظر ، يک کادوي فرهنگي و يک بسته پيشنهادي هنري از سوي يک سازمان فرهنگي هنري با درصد غني سازي شده نسبتا بالايي باشد. ديگر نورعلي نور است.
التماس دعا :
گر که خواهي شهروندي خوب و شاد
سازمانا ، هديه را رد کن بياد!
آقاي دکتر علي عسکري ، رئيس محترم سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران ، در راستاي تمام آنچه عرض شد و ايضا در راستاي «التماس دعا»ي ما ، قرار است دومين مجموعه بسته هاي فرهنگي ويژه فصل پاييز را به در منازل شهروندان عزيز تهراني بفرستند که بروند حظش را ببرند. منتها نه که انجام اين کار الان ممکن است برچسب بازار گرمي سياسي در آستانه انتخابات بخورد ، فلذاست که در يک تصميم کاملا غيرسياسي و صد درصد مديرانه و مدبرانه و غيرانه (!) قرار بر اين شده که اين بسته هاي فرهنگي که نام «يک پرتقال آبدار» به آن نهاده شده است ؛ پس از برگزاري انتخابات شوراها توزيع شود.
القاء شبهه : راستش همين انتشار خبر توزيع اين پرتقال هاي آبدار فرهنگي را هم ما نمي خواستيم در اينجا و در اين برهه حساس کنوني کار کنيم که کرديم. ظاهرا ناشيگري کرديم. نمي دانم ، شايد هم زده باشيم توي خال ! به هر حال بايد پيدا کنيد پرتقال فروش را!... شايان ذکر است که اولين مجموعه اين بسته هاي فرهنگي در تابستان گذشته با عنوان «يک قاچ هندوانه» در ميان شهروندان توزيع شد که البته ما از 40 همسايه سمت چپ و راست منزلمان که پرسيديم ، چيزي دستشان نرسيده بود. شايد هم رسيده بود، از ترس اين که مبادا مجبور شوند همان يک قاچ هندوانه را هم با ما نصف کنند، صدايش را درنياوردند. نگارنده يکي از اين پرتقال هاي آبدار را که باز کرد، با دو چشم بيناي خودش ديد که شامل هفشده کتابچه جزوه مانند کوچک همراه يک فروند خودکار است و چنان ذوق کرد که نفهميد چطور پيدا کند پرتقال فروش را! صرفا محض تشکر خشک و خالي.
پيشنهاد شهروندي : به نظرم اگر سومين مجموعه اين بسته هاي فرهنگي مخصوص توزيع در فصل زمستان پيش رو را با توجه به اهميت و کارکرد بالاي شلغم در اين فصل ، با عنوان «يک شلغم بخاردار» نامگذاري کنند بعد از يک پرتقال آبدار واقعا مي چسبد.
زبان حال پرتقال فروش :
تو به من خنديدي
و نمي دانستي
من به چه دلهره از باغچه شهرداري
پرتقال را کندم!...
جام جم انلاین...






Bookmarks