رفتم گلستان که با عشق برات یه دامن کل بچینم،دیدم شلوار پامه.
من برای تو دامی از عشق گشودم و تو به سرعت از آن گذشتی و گفتی:میگ میگ....
رفتم گلستان که با عشق برات یه دامن کل بچینم،دیدم شلوار پامه.
من برای تو دامی از عشق گشودم و تو به سرعت از آن گذشتی و گفتی:میگ میگ....
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
|
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks