روز قيامت ميشه، يارو رو به خاطر كارهاي خوبي كه كرده بوده، مياندازنش توي بهشت، يارو همينجور كه داشته توي بهشت قدم ميزده، ميرسه به يه تپه خيلي سرسبز، با حسرت آهي ميكشه و ميگه: كاشكي گوسفندامو آورده بودم
اميدوارم خوشبختي مثل سگ پاچهتو بگيره، مثل سوسك ازت بالا بره، مثل انگل تو وجودت باشه، مثل عقرب نيشت بزنه و مثل اساماس هميشه واست بياد
بارفتنت 2گانه سوزم کردی ، آخه هم دلم سوخت هم جگرم!
Bookmarks