دقايقي تو زندگيت هست که دلت براي کسي اونقدر تنگ ميشه که دلت ميخواد اونو از تو رويات بيرون بکشي و توي دنياي واقعي با تمام وجوت بغلش کنی
اشكي كه بيصداست پشتي كه بيپناست دستي كه بسته است پايي كه خسته است دل را كه عاشق است حرفي كه صادق است شعري كه بيبهاست شرمي كه آشناست دارايي من است ارزاني شماست
كسي در باد مي خواند تو را تا اوج مي خواهم براي ناز چشمانت چه بي صبرانه مي مانم د لم تنگ است و بي يادت در اين غربت نمي مانم تو هستي در وجود من تو را هرگز نمي رانم
Bookmarks