مدرن يا پسامدرن
از ديگر تقسيمات عمده در بحث مربوط به ماهيت و فرهنگ فضاي مجازي اين مسأله است كه آيا اينترنت (و فناوريهاي وابسته به آن) پديده ای مدرن است يا پسامدرن؟
نويسندگان بيشماري گسترش فناوريهاي اينترنتي و فضاي ارتباطي جديد ساخته شده توسط آنها را صرفاً به مثابه تجلي ايدههاي مدرن به شكل ابزار و تكنيك كه بطور قطع درايدهآلهاي جمهوري خواهانه و انقلابي، آزادي، برابري و برادري نهفته است، مورد بررسي قرار دادهاند.(14)
اسكوبار(15) با تأكيد بر همخواني فناوريهاي رايج با انقلابهاي فرهنگي موجود، مباني فرهنگي غربي توسعه فناوري را مورد بررسي قرار مي دهد، گانكل(16) نيز با تاكيد برهمين مسأله معتقد است كه منطق فضاي مجازي صرفاً عبارت است از بسط و گسترش استعمار اروپايي.از نگاه كستلز(17) فرهنگ مجازي برخاسته از فرهنگ برتر علمي و تكنولوژيكي،»در فهرست مأموريت غلبه بر جهان قرار داشت».(ص60).
ارول(18) معتقد است كه بحث درخصوص پسامدرن بودن، ابراز فراموشي نسبت به گذشته است (ص 13) و مدعي است كه فضاي مجازي و فناوريهاي مجازي دنباله همان تصويرگري رمانتيك و دهههاي 1830 و 1840 است.او ميگويد از قالب خارج كردن، محصول جديد دوران مدرن نيست بلكه (پديده جديد) موفقيت تصويرگري رمانتيك بود.(ص 16)
نويسندگان متأخرتر، فضاي فرهنگي فضاي مجازي را كاملاً جديد و پسامدرن دانسته، آن را نشانگر گسستی عمده و اساسي در الگوهاي فرهنگي جامعه،هويت و ارتباطات درنظر ميگيرند.
به عنوان مثال وبب(19) معتقد است تصاوير مرزي فضاي مجازي نشانه تغييریی پسامدرن از انسان محصور به يك غيرانسان نامحصور مجهز به كامپيوتر است.پوستر(20) مدعي است فناوريهاي اينترنتي فرهنگ دومي را پديد آورده است: "فرهنگي غير از مبادلات همزمان نشانهها و صداها بين افراد.در فضاي واقعي و زميني" (ص13).او پيشبيني ميكند كه پيامدهاي فرهنگي اين نوآوري، بايد سبب تخريب و نابودي «مدرن» گردد، و براي اين بافت گزاره هايي از نظريات پسامدرن انديشمنداني نظير فوكو، هايدگر، دلوزه، بادليراد(21) و دريدا را كه عقايد مدرن درخصوص پيشرفت، شخصيت اصيل تعريف پذير و وجود مباني مطلق براي ساختار علم را به چالش كشيدهاند،را از نو تدوين ميكند. (براي مرور مختصر و اجمالي تفكر پسامدرن به 2000, Schutz رجوع گردد).
پوسترمعتقد است ديدگاههاي پسامدرن درخصوص زندگي و فرهنگ كه فراتر ازعقايد و آموزههاي مربوط به ساختارهاي ثابت اجتماعي ممكنست با فضاي پويا، شناور و حتي به لحاظ فرهنگي متناقض با فضاي مجازي،بيشترين پيوند و سازگاري را داشته باشد.
ارزشهاي فرهنگ مجازي
آيا ارزشهاي فرهنگ مجازي صرفاًارزشهاي وارد شده از فرهنگهاي غيرمجازي موجودند؟يا فرهنگ مجازي فرهنگ جديد و خاص خود را دارد؟
نويسندگان بسياري درخصوص ماهيت و خاستگاههاي ارزشهاي فرهنگ مجازي پژوهش كردهاند.
انررسان(22) معتقد است كه "ارزشهاي فرهنگ مجازي،ارزشهاي گفتاري،قابل دسترس، آزاد و داراي واكنش سريع هستند"(ص 13).كستلز معتقد است كه «فرهنگ هكري» اساس فرهنگ مجازي است و ارزشهاي شايستهسالارانه، مفهوم اوليه جامعه مجازي و آزادي فردي بالايي را به همراه دارد.
جوردن(23) مدعي است كه فرهنگ مجازي، نيرويي است كه فرهنگ، سياست و اقتصاد را ميسازد و «قدرت فناوري» را قدرتي تعريف ميكند كه نظام هنجاري فرهنگ مجازي را شكل ميدهد.
او در سال 2001 همانند كستلز، زبان انگلو- آمريكايي و فرهنگ متعصبانه فضاي مجازي را كه به اعتقاد او اساسش بر رقابت و صور اطلاعاتي ليبرال و ايدئولوژيهاي آنارشيستي استوار است را بررسي كرد.
ناپفر و مورس(24) ماهيت مردسالارانه فرهنگ مجازي را بررسي ميكنند در عين حال،كولكو(25) معتقد است كه اعضاي (كه عمدتاً آنگلو- آمريكايياند) جوامع مجازي جديد،ارزشهايي (عمدتاً آمريكايي) از فرهنگ بومي خود نيز با خود وارد اين جوامع ميكنند. در نتيجه و همانگونه كه استار(26) نيز پيشتر خاطرنشان كرده بود،هيچ تضميني وجودندارد كه تعامل در شبكه صرفاً بيعدالتيهاي نژادي،جنسي و طبقاتياي را كه در اشكال ديگر ارتباطات سراغ داريم،كپي كند(ص8).
مقالاتي كه شيلدز(27) در سال 1996 در مجموعهاي ويراستاري كرد ويژگيهاي مربوط به ارزشهاي فرهنگ مجازي و مواردي نظير نوع نگاه به سانسور، تعامل اجتماعي، سياستهاي سلطه طلبانه و كنشهاي جنسمدارانه در شبكه را مورد بررسي قرار دادهاند اما ديگران معتقدند كه فضاي مجازي محل ايجاد فرهنگی كاملاً جديد است.به عنوان مثال لوي ميگويد،"فرهنگ مجازي بيانگر پيدايش يك فرهنگ متفاوت جهاني و جديد است،چراكه از عدم تعصب در فهم از جهان برگرفته شده است"(ص 100) و هيلي(28) فضاي مجازي را فضایي ميانه ميان تمدن و صحرانشيني ميداندكه در آن گرايشات و گزينههاي فرهنگي را ميتوان انتخاب كرد.
خرده فرهنگهاي فضاي مجازي
آيا خرده فرهنگها در محيط فرهنگي فضاي مجازي قابل شناسايياند؟
شماري از نظريهپردازان فرهنگهاي آنلاين خردهگروههاي خاص را مورد بحث و بررسي قرار ميدهند:كستلز«فرهنگ هكري»را به تفصيل بررسي كرده است.لئوناردي(29) فرهنگ آنلاين و طرحهاي وبسايت اسپانياييهاي ايالات متحده را مورد مطالعه قرار ميدهد و گيبس و كراس(30) تصاويري را كه خرده فرهنگهاي مختلف اينترنتي بكار ميبرند را مورد بررسي قرار ميدهد.اما شماري از پژوهشها به جاي موضوعبندي و توصيف خرده فرهنگهاي فضاي مجازي،به حاشيه رانده شدن يا عدم دسترسي برخي گروههاي فرهنگي را به فضاي مجازي مورد بررسي قرار ميدهند.
مثلاً هوو(31) ميگويد: تفاهمهاي مهم ارزشهاي فرهنگي، فضاي مجازي را براي آمريكاييهاي بومي (اصيل) نامناسب ميكند.كنيستون و هال(32) آماري در مورد زبان انگليسي و غلبه غرب در اينترنت ارایه ميكنند؛ آنها اظهار داشته اند که 95% جمعيت – هند- به دليل اينكه از زبان انگليسي سليس محروماند، عملاً از كامپيوتراستفاده نميكنند.اندرسان معتقد است "سنتهاي اومانيستي ليبرال فرهنگ عربي و اسلامي"(ص 15) از عالم فضاي مجازي محرومند نه به اين دليل كه به رسانههاي جديد وارد نشدهاند بلكه به اين دليل كه آنها به معناي دقيق كلمه تحت شعاع ارزشهاي فرهنگي وابسته به زبان و فرهنگ غالب فضاي مجازي قرار گرفتهاند.فريس،مورس،و كناپفر(33) نيز معتقدند كه فرهنگ جنسي فضاي مجازي ميخواهد زنان را از دنياي مجازي بيرون كند.
جالب اينكه داهان(34) از فضاي عمومي آنلاين محدودي كه در اختيار اسرائيليهای وابسته به اكثريت يهوديان ساكن در اسرائيل گزارش ميدهد.اين نويسنده به جاي آنكه به اين نتيجه برسد كه فرهنگ آنگلو ـآمريكايي در اينترنت غالب است، قاطعانه ميگويداين عدم تعادل نشانگرآنست كه محروميت اجتماعي و سياسي موجود در جامعه اسرائيل صرفاً در فضاي مجازي،منعكس شده است.
داويس(35) از امكان محروميت از فرهنگ ابزاري جهاني(تكنوفرهنگ)بواسطه تفاوت و تنوع ارزشها و گرايشات انساني حمايت ميكند.(ص 105). در اين ميان، استالد و تافت(36) چند گزارش درخصوص فعاليتهاي شماري از اقليتهاي مشخص و مجزا در فضاي مجازي تهيه كردهاند: مردان آفريقايي سياهپوست روستايي در دانشگاهی در آفريقاي جنوبي، خانوادههاي آٍسياي جنوبي در لندن، زنان هند و مهاجران ايراني مقيم لندن.





پاسخ با نقل قول
Bookmarks