AMD>INTEL (13-07-10)
با همه علاقمندیم و با اجازه از پویا بیاتی این شعر قشنگی که با صداش منو همیشه به یاد ... میندازه اینجا مینویسم .
رها کنیم پرنده های آسمون ندیده رو برو
رها کنیم تولد به انتها رسیده رو برو
جواب گریه های این دل شکستمو نده
جواب هق هق دل به گل نشستمو نده
دلم تو شک موندن پاهام تو کفش رفتن
گناه این جدا شدن نه از تو نه از منه
تحملم نکن ولی نرو تو فکر باطلم بمون
برو ولی نرو بمون بمون به خاطر دلم بمون
اگه نشستمو عصا شدی به روی من نیار
این از خودم بریدنو به پای بیکسیم بذار
حالا که پلک عاشقانه های ما نمی پره
سکوت کن سکوت کن سکوت خیلی بهتره
AMD>INTEL (13-07-10)
ياد دوست ..... بابك جهانبخش افتادم آلبوم جديدش كولاك كرده . واقعا احساسه برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
mehrdad_ab (17-07-10)
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند
- بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند
- همتم تا می رود ساقه غزل گیرد به دست
- طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می کند
- بلبلی در سینه می نالد هنوزم کین چمن
- با خزون هم آشتی و گل فشانی می کند
- ما به داغ عشق بازی ها نشستیم و هنوز
- چشم پروین همچنون چشمک پرانی می کند
- نائیم و خاموش ولی این زهره شیطان هنوز
- با همون شور و نوا دارد شبانی می کند
- گر زمین دود هوا گردد همانا آسمون
- با همین نخوت که دارد آسمانی می کند
- سالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوز
- در درونم زنده است و زندگانی می کند
- بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
- چون بهاران می رسد با من خزانی می کند
- طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختن
- اونچه گردون می کند با ما نهانی می کند
- می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
- دفتر دوران ما هم بایگانی می کند
- شهریا را گو دل از ما مهربانون مشکنید
- ور نقافی در قضا نامهربانی می کند
آخرین ویرایش توسط mehrdad_ab در تاریخ 17-07-10 انجام شده است
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتمشوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،شدم آن عاشق ديوانه كه بودمدر نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيدباغ صد خاطره خنديدعطر صد خاطره پيچيديادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيمپرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيمساعتي بر لب آن جوي نشستيمتو همه راز جهان ريخته در چشم سياهتمن همه محو تماشاي نگاهتآسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رامخوشه ماه فرو ريخته در آبشاخه ها دست برآورده به مهتابشب و صحرا و گل و سنگهمه دل داده به آواز شباهنگيادم آيد : تو به من گفتي :از اين عشق حذر كن!لحظه اي چند بر اين آب نظر كنآب ، آئينه عشق گذران استتو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران استباش فردا ، كه دلت با دگران است!تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!با تو گفتم :"حذر از عشق؟ندانم!سفر از پيش تو؟هرگز نتوانم!روز اول كه دل من به تمناي تو پر زدچون كبوتر لب بام تو نشستم،تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتمتا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتمحذر از عشق ندانمسفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!اشكي ازشاخه فرو ريختمرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!اشك در چشم تو لرزيدماه بر عشق تو خنديد،يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدمپاي در دامن اندوه كشيدمنگسستم ، نرميدمرفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر همنه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر همنه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!
http://img.shahrsakhtafzar.com/show....znfht.gif.html
---
فایل پیوست 4466شاید اگر اشکهایم را می دید باور می کرد که دوستش دارم ، شایدم اگر می دید دوریش را دو چندان می کرد از من
آخرین ویرایش توسط M A H R A D در تاریخ 30-07-10 انجام شده است علت: ادغـــام
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks