M A H R A D (06-10-10)
نه نکته برای محبوب شدن:
چند پیشنهاد جهت ارتباط موثر و محبوبیت در بین دیگران:
1
یک پیشنهاد تکراری!! شنونده خوبی باشید . شاید بگویید گوش کردن که کاری ندارد, بله گوش کردن ساده است اما اگر شنونده فن گوش کردن را نتواند به درستی به کار ببندد , رابطه سالم و موثری پدید نمی آید. برای آنکه محبوب دیگران شوید باید حس گوش کردن را یاد بگیرید, تمرین کنید و بسیار به کار ببندید. هماهنگی لازم بین اینکه شما ژست بگیرید, توی چشم طرف مقابلتان زل بزنید و مرتبا سرتان را تکان بدهید اما حواستان پیش معامله خانه تان یا هر چیز دیگری باشد, هر کسی را متوجه این موضوع که شما فن گوش کردن را بلد نیستید می کند فن گوش کردن مغایر با خمیازه کشیدن , به ساعت مگاه کردن وتند تند آدامس جویدن است.
2
صادق باشید, بدون ابهام و با صراحت و صداقت صحبت کنید. روابطی که این اصل راندارند بی شک قطع خواهند شد.
3
همدلی کنید نه همدردی! هیچ کس درد هیچ کسی را به طور واقعی نمی فهمد, پس ما همدردی نمی توانیم کنیم اما همدلی فرایندی است که در طی ان خودمان را جای طرف مقابل می گذاریم و دنیا را از دریچه چشم او می نگریم. در همدلی قضاوت ممنوع است و ما حق نداریم درباره دیگران قضاوت کنیم مگر اینکه قاضی یا حقوقدان باشیم؟!
4
حرف خود را مزه مزه کنید خودتان را جای طرف مقابل بگذارید و اگر گفته هایتان تلخ نبود به زبان بیاورید.
5
نصیحت نکنید هیچ یک از ما از نصیحت خوشمان نمی اید بیهوده خود را خسته نکنید و به جای نصیحت پیشنهاد بدهید.
6
سرزنش نکنید هیچ کس بی عیب نیست و هیچ گلی بی خار نمی باشد. پس دیگر جایی برای سرزنش باقی نمی ماند.سرزنش کردن بهداشت روانی دیگران را به خطر می اندازد.
7
افراد را همان گونه که هستند بپذیرید اگر قصد محبوبیت دارید بهتر است افراد را با تمام بدی ها و خوبی هایشان بپذیرید. پذیرش بی قید و شرط را فراموش نکنید.
8
احترام دیگران را نگه دارید تا وقتی به دیگران احترام نگذارید به شما احترام نمی گذارند و اصولا مردم جواب هدیه را با هدیه و جواب کتک را با لگد!!
9
به شیوه مناسب کخالفت کنید به جای بلند کردن صدا, بحث و جدل مخرب و ...... ازروش خلع سلاح استفاده کنید. در این روش سعی می کنیم در حرفهای طرف مقابل حقیقتی را بیابیم. حتی اگر با کل سخن مخالف هستیم. این روش تسکین دهنده و آرام بخش اعصاب است
آخرین ویرایش توسط ashkan.h در تاریخ 04-10-10 انجام شده است
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
M A H R A D (06-10-10)
نکته هایی برای زندگی ایده ال:
*
برای دفاع در مقابل انتقادی که از تو میکنند وقت تلف نکن
*
از افراد منفی دوری کن
*
به بهانه این که پولی برای فرزندانت به ارث بگذاری ناخن شکنی نکن
* شرافتمند باش *
از این که به دیگران بگویی چه طور کاری را انجام می دهند , اجتناب کنو در عوض به آنها بگ. چه
*
کاری باید انجام بگیرد. خواهی دید که آنها با راه حلهای خلاقشان تو را شگفت زده خواهند کرد *
تمیز و آراسته باش
*
هرگز از به دست آوردن آن چه حقیقتا می خواهی ناامید نشو. کسی که آرزوهای بزرگ دارد بسیار قوی تر از کسی است که فقط واقعیت ها را در دست دارد
*
یادت نرود بالاترین نیاز عاطفی هر کس , مورد تحسین واقع شدن است
*
فرزندانت را ترغیب کن بعد از سن شانزده سالگی , کاری نیمه وقت پیدا کنند
* هر متنی را که باید امضا کنی به دقت بخوان . یادت باشد که معمولا امضای بزرگ علامت دادن و امضای کوچک علامت گرفتن چیزی است
* به دیگران فرصتی دوباره بده, اما نه سه باره
* هرگز در هنگام خشم دست به عمل نزن
* چیزهای کم اهمیت را تشخیص بده و سپس انها را نادیده بگیر
* وضع و حالت خوبی داشته باش. هنرمند و با اعتماد به نفس وارد اتاق شو
* هر کجا به پیش داروری و تبعیض برخوردی با آن مبارزه کن
* از هر چه داری استفاده کن و نگذار در اثر بلا استفاده ماندن بپوسد
* عاشق پیشه باش
* بگذار دیگران بفهمند در چه مورد ایستادگی می کنی و در چه مورد استادگی نخواهی کرد
*
پیش از یافتن شغل تازه از شغلت استعفا نکن. *
هرگز از کسی که چک حقوقت را امضا می کند انتقاد نکن. اگر از کارت راضی نیستیاستعفا کن
*
به طرز ارضا نشدنی ای کنجکاو باش. از کلمه های چرا زیاد استفاده کن
*
مردم را به قدرت قلبش اشان اندازه بگیر. نه به قدرت حساب بانگی شان
*
یاد بگیر چکه لوله آب دستشویی را تعمیر کنی
*
بهترین دوست همسرت باش
* نگران نباش که مبادا نتوانی بهترین چیزها را به فرزندانت بدهی.بهترین آن چه را می توانی به آنها بده
*
شیر کم چربی بنوش
*
گوشت قرمز کم بخور
*
کیفیت یک محله از روی رفتار مردمی که در آن زندگی می کنند بسنج *
نمک کم بخور *
به کسی قبطه نخور *
برای همه موجودات زنده احترام قائل باش *
اتومبیلی را که امانت گرفته ای با باک پر پس بده
*
کاری را انتخاب کن که با ارزش های تو هماهنگی داشته باشد
*هر کاری از دستت بر می آید برای کار فرمایت انجام بده . این یکی از بهترین سرمایه گذاری های عمرت خواهد بود
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
مهارت همدلی:
«از چشم من اندر درا از دیدمن بنگر مرا زیرا برون از دیده ها منزلگهی بگزیده ام » « مولانا»
هر روزه بر تعداد نوجوانانی که معتقدند پدر، مادر و به طور کلی بزرگسالان، آن ها را درک نمی کنند، افزوده می گردد. آن ها بر این باورند که پدر و مادر دنیایی متفاوت از دنیای آن ها دارند. وقتی از آن ها می پرسیم درک نمی کنند، به چه معنی است؟ یا چه چیزی را درک نمی کنند؟ شاید در پاسخ می گویند در کل ما را درک نمی کنند ولی در واقع منظور آن ها این است که احساساتشان نادیده گرفته می شود و مورد احترام و پذیرش بدون قید و شرط قرار نمی گیرند. به طور کلی با آن ها همدل نیستند.بارها این شعر را شنیده ایم که « همزبانی ها اگر شیرین تره- همدلی از همزبانی بهتره».همدلی (Empathy) یعنی این که احساس طرف مقابل را درک کنیم، مسائل را نه از منظر خودمان بلکه از منظر و دنیای فرد دیگری بنگریم. یعنی آنچه خودمان می دانیم کنار گذاشته و از دید دیگران ببینیم. این دیدن از چشم دیگران باید بدون هرگونه ارزشیابی و قضاوت در باره احساسات، افکار، و رفتارهای طرف مقابل صورت گیرد. در همدلی مهم این است که طرف مقابل به این نتیجه برسد که احساسات او درک می شوند. برای رسیدن به همدلی با نوجوانان باید ابتدا دو گام مهم طی شود،
به عبارت دیگر دو شرط مهم و اساسی لازم است. گام اول به نوع رابطه ای که ما با نوجوانان برقرار نموده ایم برمی گردد. چه نوع رابطه ای با فرزندان خود داریم؟ آیا آنان را همانگونه که هستند می پذیریم و یا برای پذیرش آن ها شرط گذاشته ایم (مثلا خوب درس خواندن)؟ آیا آن ها با تمام احساسات و افکارشان مورد احترام ما قرار می گیرند یا برای به دست آوردن توجه مثبت باید ما را راضی کنند( مثلا هر ساعت مطالعه بیشتر برابر با توجه و احترام بیشتر)؟ احترام نشان دهنده آن است که هیچ گونه شرطی برای پذیرش فرد وجود ندارد. به بیان دقیق تر افراد هر جا و هرگونه که در حال حاضر زندگی می کنند (چه درسخوان و چه غیر درسخوان)، نسبت به آن ها احساس گرم، مثبت و غیر نقادانه داشته باشیم و به آن ها اجازه دهیم احساسات خودشان را داشته باشند. خواه این احساسات مثبت باشد، خواه منفی.کارل راجرز(مبدع روش درمانی مراجع محور)، معتقد است که آسیب شناسی کودکان و نوجوانان از واکنش های آن ها به محبت های مشروط پدید می آید. ناسازگاری، حاصل ناهمخوانی بین خویشتن از یک سو و تجارب از سوی دیگر است، این تجارب زمانی روی می دهند که کودکان و نوجوانان برای کسب حرمت نفس به تلاش بیشتری رو می آورند تا والدین و دیگر افراد عزیز و مهم خود را خرسند کنند.
همان گونه که کودکان رشد می کنند، بخشی از قلمرو ادراکی شان به عنوان خویشتن«من»، جدا شده و موجودیت مستقلی پیدا می کند. این احساسات خویشتن به خود پنداره تبدیل می شود. خود پنداره از تجارب درونی و ادراک های محیطی کودکان به ویژه این که دیگران چگونه به آن ها پاسخ می دهند و یا با آن ها تعامل می کنند، تشکیل می شود. نیاز کودکان به توجه مثبت دیگران، ارزشمند بودن، عزیز بودن، مقبول بودن و دوست داشتنی بودن چنان ارزشمند است که از تمام نیازهای دیگر آن ها نیرومندتر است!!! کودکانی که توجه مثبت را دریافت می کنند، حس ارزشمندی را به دست می آورند. وقتی والدین این تصور را ایجاد می کنند که محبتشان بستگی به این دارد که کودکان آن ها را راضی کنند (مثلا خوب درس بخوانند)، فرزندان در احساسات و افکار درونی خودشان تردید می کنند، و آنگاه به راضی کردن آن بزرگسال روی می آورند.راجرز حتی فرض را بر این می گذارد که به شرط ایجاد یک جو درمانی خاص (مبتنی بر پذیرش بدون قید و شرط و درک همدلانه)، می توان امیدوار بود که افراد در زندگی مسیری برای خودشان انتخاب کنند که به رشد و تعالی و بهداشت روانی بینجامد.
او حتی معتقد است که اگر افراد فقط و فقط توجه مثبت غیر مشروط و مبتنی بر احترام را تجربه کنند، آن وقت هیچ گونه شرطی برای ارزشمند بودن خود قائل نخواهند شد، حرمت نفس غیر مشروط خواهند داشت، نیاز به توجه مثبت و حرمت نفس هرگز با تکامل ارگانیسمی مغایرت نخواهد داشت، و فرد سازگاری روان شناختی خود را تداوم بخشیده و کاملا فعال خواهد بود. شرط دوم برای ایجاد همدلی با دیگران گوش دادن فعالانه است. منظور از گوش دادن فعالانه گوش دادن به صحبت های طرف مقابل بدون هیچ گونه ارزشیابی و قضاوت است که ضمن این گوش سپاری، احساسات او تشخیص داده شده و منعکس شوند. بنابرین فرایند گوش دادن فعال شامل دو مرحله است. ابتدا گوش دادن به صحبت های طرف مقابل، یا در برخی موارد دیدن احساسات او از طریق نگاه کردن، سپس بیان احساسات طرف او به درستی، به گونه ای که طرف مقابل به این برداشت برسد که احساساتش درک شده و ارزشمند هستند. جالب این که ایجاد رابطه مبتنی بر پذیرش بدون قید و شرط، شرط لازم گوش دادن فعالانه است. در پایان برای درک بهتر همدلی با فرزندان، نمونه ای از مواردی که درک همدلانه و غیر همدلانه را نشان می دهد، ارائه می شود.
مثال اول:
نوجوان: برای چند اشتباه جزئی نمره ام کم شده است.عکس العمل احتمالی والدین: مهم نیست دفعه دیگر بهتر خواهد شد.در این مورد احساس این دانش آموز ناراحتی است. او به شدت ناراحت است که چرا فقط به خاطر چند اشتباه جزیی نمره اش کم شده است. بنابراین احساس دانش آموز نادیده گرفته شده است.
پاسخ همدلانه: «خیلی ناراحت به نظر می رسی، واقعا ناراحت کننده است که جواب سوال را بدانی ولی به خاطر بی توجهی نمره ات کم شود» این همان احساسی است که دانش آموز در آن لحظه دارد.
مثال دوم:
نوجوان: «از معلم ریاضی متنفرم» عکسل العمل احتمالی والدین: «چرا این گونه فکر می کنی؟» یا «نباید درباره معلمت اینگونه فکر کنی».باید توجه داشت که نوجوان تان در برابر سؤالاتی که با «چرا» شروع می شود، حالت دفاعی یا خصمانه به خود می گیرند و هنگام ابراز احساساتشان از سرزنش کردن و حتی توصیه و نصیحت متنفرند. این گونه عکس العمل ها نشان دهنده قضاوت و ارزیابی احساسات آن ها است که بزرگترین آفت در روابط همدلانه است.
پاسخ همدلانه: به نظر می رسد از دست معلم ریاضی خیلی عصبانی هستی که درباره او این احساس را داری. باید خیلی ناراحتت کرده باشد که این گونه عصبانی هستی.
لازم است بر این نکته تاکید کنیم که همدلی یک مهارت است و آموختن مهارت نیاز به تمرین بسیار دارد.
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
زیباترین و مهمترین هنر زندگی چیست ؟!
هرچیز به جای خویش نیکوست! «شیخ محمود شبستری» در «گلشن راز» شعر زیبایی را آورده است:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزی بهجای خویش نیکوست اگر یک ذره را برداری از جای همه عالم فروریزد سراپای
مهمترین هنر زندگی، این است که «جای درست هرچیز» را پیدا کنیم. برخی از افراد، احساسات و رفتارهای بشری را به «خوب و بد» تقسیم میکنند. برای نمونه محبت، ترحم، بخشش و انعطاف را خوب میدانند و خشم، حسابگری و سختگیری را بد میدانند. چنین نیست! محبت اگر در جای درستِ خود اعمال شود، زیباست. اگر محبت را نابهجا بهکار بریم، نهتنها زیبا نیست که زشت و زشتیآفرین است! شنیدهاید که:
درشتی و نرمی به هم در به است چو رگزن که جراح و مرهمنه است و اینکه: ترحم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسفندان
همهجای زندگی نباید انعطاف و گذشت داشته باشیم. هرکدام از ما باید اصول و ارزشهایی داشته باشیم که به آنها بسیار مقیدیم. یکی از مهمترین قانونهای زندگی در تمثیل زیر بیان شده است: «فلفل نباشید، سیبزمینی نباشید، گیلاس باشید!» برخی از افراد، همچون «فلفل»، تند وتیزند. راجعبه همهچیز، حساس و متعصباند. هرچیز برخلاف سلیقهشان باشد، آنان را برمیآشوبد و همواره آمادهاند با دیگران بجنگند، بر سر هرچیز! گروهی از افراد هم از آنطرف بام میافتند. آنان شبیه «سیبزمینی»اند، راجعبه هیچچیز غیرت و تعصب ندارند. آنان با هرکس و هرچیزی کنار میآیند! هیچکدام از این افراد، انسان کامل نیستند! انسان کامل، هم تعصب و غیرت دارد و هم انعطاف و تسامح، همچون «گیلاس» که بخشی از آن، نرم و شیرین است و بخشی از آن، سفت و سخت میباشد و کسی نمیتواند آن را گاز بزند! مهم این است که تشخیص دهیم کجا جای محکم ایستادن است و کجا جای گذاشتن و روانشدن.
جاهایی در زندگی پیشمیآید که لازم است همچون کوه، محکم و استوار باشیم و موقعیتهایی در زندگی پیشمیآیند که لازم است همچون جویبار، سیال و نرم باشیم. نه سفت و سخت بودن، فضیلت است، نه سیال و نرم بودن! فضیلت این است که «بهجا» سفت و سخت باشیم و «بهجا» سیال و نرم! در دعای معروف آرامش میخوانیم:
«خداوندا! آرامشی عطا فرما که بپذیریم آنچه تغییرنیافتنی است و شهامتی که تغییردهیم آنچه تغییریافتنی است و خردی که تفاوت ایندو را دریابیم!» آرامش، تسلیم و سکوت، هنگامی فضیلت است که «بهجا» باشد. برخی افرد هنگامی که باید بجنگند و مقاومت کنند، صحبت از «تسلیم و سرنوشت» میکنند! ترس و تنبلی خود را نباید بهحساب قضا و قدر و سرنوشت بگذاریم. به قول «سِنِکا» فیلسوف روم باستان: «همیشه از دشواری امور نیست که جسارت نمیورزیم، گاهی از جسارت نورزیدن ماست که امور، دشوار میشود!» اگر در مقابل هر ظلم و انحراف و بدعتی، سر خم کنیم و آنرا به حساب «تسلیم و رضا» بگذاریم، چه بر سر ما خواهد آمد؟!
و از آنسو اگر در مقابل هر تفاوت و دگراندیشی و ابتکاری، مقاومت و سرسختی نشان دهیم و تعصب سلیقهای خود را بهحساب «انجام وظیفه» بگذاریم، چگونه زندگی خواهیم داشت؟! اینجاست که وظیفهی دشوار آدمی رخمینماید. در هر لحظه، آگاه و هوشیار باشیم که کدام احساس و رفتار ما «بهجا» و کدام احساس و رفتار ما «نابهجا» است. زندگی چهقدر شبیه «بندبازی» است!
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
گوش دادن فعال:
مقدمه:
گوش دادن فعال یافتن معنای گفتار دیگران در ذهن خود است. با این تعریف شنیدن با گوش دادن متفاوت است. شنیدن فعالیتی جسمی است و نیازی به یادگیری ندارد، چرا که دستگاه شنیداری ما غیرارادی در اثر برخورد با صداها ، تحریک شده و شنیدن احساس میشود. اما گوش دادن فعالیتی ذهنی است که نیازمند یادگیری است و تا به آن توجه نکنیم ادراک نمیشود. ما با گوشهای خود میشنویم، اما با مغزمان گوش میدهیم. فواید و کارکردهای گوش دادن • تمرکز بر پیامهای دیگران • برداشت کامل و درک مناسبتر منظور دیگران • ابراز علاقه ، نگرانی و توجه به دیگران. • تشویق دیگران به بیان و ابراز آزادانه و صادقانه مسائل خود. • تقویت ارتباط و تعامل خود با دیگران• افزایش تفاهم ما با دیگران • جلوگیری از سوء تفاهمها • افزایش قدرت یادگیری • کمک به خودآگاهی و گسترش شناخت از خود و دیگران • افزایش روحیه مشارکت جویی و کار گروهی مهارتهای اساسی گوش دادن فعال
مهارت توجه:
یعنی توجه جسمی و غیر کلامی به طرف مقابل ، که به او نشان دهد دقیقا به صحبتهای او گوش میدهیم. مثلا هنگام گوش دادن با بدنی مایل به جلو ، در فاصله مناسب ، رو در روی گوینده قرار گرفته و نگاه ما تا شعاع نیم متری صورت گوینده باشد، ضمن پرهیز از رفتارهای حواس پرت کن (بازی با کلید و سکه و...) سعی کنیم شنوندهای خشک و بیحرکت نباشیم و محیط گفتگو را از عوامل مزاحم و ترس آور دور کنیم.
مهارت پیگیری:
گاهی گوینده نگران و هیجانزده است که در حالتهای چهره ، تن صدا و رفتارهای او نمایان میشود، در این صورت بایستی بدون زورگویی او را به صحبت کردن دعوت کنیم. مثلا با استفاده از جملات در باز کن (امروز سرحال به نظر نمیرسی! خب ! - بعد چی شد! - ادامه بده ! ) با استفاده از کلمات تشویقی کوتاه (هوم - درسته - بله و ...) با استفاده از سوالهای کوتاه و باز و یا حتی گاهی سکوت توام با توجه و مشاهدهی او میتواند این موانع را از میان بردارد.
مهارت انعکاسی :
یعنی انعکاس توضیحات و احساسات و معانی درک شده از گوینده به خود او ، که نشان دهنده درک و
فهم و پذیرش او نزد شنونده است.
راهکارهای عملی گوش دادن فعال:
• برای درک بیشتر گوینده به علایم غیرکلامی (زبان بدن) او توجه کنیم.• خود را به جای گوینده قرار داده و سعی کنیم دنیا را از دیدگاه او ببینیم و درک کنیم.• با طرح سوالاتی از خود ، حساسیت گیرندگیمان را افزایش دهیم. مثلا ( چرا او حالا این موضوع را به من گفت؟ ، منظور او چیست؟ ، نکات اصلی حرف او چیست ؟ و...)• به یاد داشته باشیم که سرعت متوسط تکلم انسان بین 125 تا 175 کلمه در دقیقه است. در صورتی که سرعت متوسط تفکر انسان بین 400 تا 800 کلمه در دقیقه است. از این فرصت برای پردازش اطلاعات گوینده خوب استفاده کنیم.• عوامل حواس پرتی را به حداقل برسانیم از جمله: بازی کردن با کلید و سکه ، تکان خوردن یا حالت عصبی ، ضرب گرفتن روی میز با انگشتان ، جا به جا شدن مکرر ، تماشای تلویزیون ، سر تکان دادن به عابرین ، روزنامه خواندن و ...• ارتباط چشمی مناسب برقرار کنیم. نه آن قدر خیره شویم که گوینده را معذب کنیم و نه آن قدر به او نگاه نکنیم که تصور کند به ارتباط با او علاقهای نداریم.• موانع فیزیکی را از بین ببریم. مثلا در دفتر کار خود، از پشت میز بیرون آمده و در کنار او بنشینیم و صحبت کنیم.• بهتر است به گونهای بنشینیم که بدن ما کمی متمایل به جلو و به طرف گوینده باشد.• احساسات درک شدهاش را به او انعکاس دهیم. مثلا ( گویا موضوعی باعث خوشحالیت شده ؟! ، غمگین به نظر میرسی ! و ...)• با بیان عباراتی گوینده را به ادامهی صحبت تشویق کنیم. مثلا (خب خب! ، بعد چی شد؟ ، جدی ؟! ، واقعا ؟! و ...)• گوینده را با سؤالات پی در پی بمباران نکنیم که احساس کند مورد بازجویی قرار گرفته است.• در گوش دادن به مطالب مهم ، از یادداشتبرداری نکات کلیدی غفلت نکنیم.• درک خود را از احساسات گوینده بیان کنیم. مثلا (به نظرم این موضوع شما را ناراحت کرده !) • گاهی موضوعات مهم مطرح شده را به گوینده یادآور شویم تا میزان درک خود را مورد ارزیابی قرار دهیم. مثلا ( چند دقیقه اجازه دهید ببینم درباره چه چیزهایی صحبت کردیم ، اول ....) • منظور گوینده را با کلمات خودش به او انعکاس دهیم.• برای خوب گوش دادن و درک بهتر گوینده ضروری است تلاش نماییم برخی خصوصیات و تواناییها را در خود افزایش دهیم، برای مثال تحقیقات نشان داده است که: کسانی که خزانه واژگان غنیتری دارند، شنوندگان بهتری هستند، کسانی که پیشرفت تحصیلی بهتری دارند، توانایی گوش دادن آنها نیز بیشتر است، زنان در تفسیر و تشخیص پیامهای غیرکلامی از مردان کارآمدترند، معمولا افراد درونگرا ، شنوندگان بهتری هستند، تا وقتی که گوینده مطلب خود را تمام نکرده و یا منتظر پاسخ نیست، سخن او را قطع نکنیم.• موقع شنیدن سخنانی که خوشایند ما نیست و یا مخالف خواستهها و تمایلات و افکار ما هستند، صبر و شکیبانی از خود نشان داده و با علایم کلامی و غیرکلامی نامناسب از خود عکسالعمل نشان ندهیم.• عوامل مزاحم را از محل گفتگو دور کنیم، مانند : (خاموش کردن رادیو ، تلویزیون ، ضبط صوت ، در صورت ضرورت قطع تلفن و یا نصب و یا نصب کاغذی بر روی در اتاق با عنوان لطفا مزاحم نشوید).
مثبت اندیشی:
ذهن آدمی کارگاه تولید فکر است، که از منبعی به نام ضمیر ناخودآگاه ، سرچشمه میگیرد. ضمیر ناخودآگاه نمیتواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم، میتواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد. در حقیقت نوع و کیفیت افکار و اندیشه آدمی سازنده نوع و کیفیت زندگی انسان بسازد. همچنانکه اندیشه منفی و یاسآور میتواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسانها همان خواهند شد که در اندیشه آنند، بنابراین آینده هر کس در گرو چگونگی نگرش او به زندگی است.
موفقترین انسانها کسانی هستند که توانستهاند در ذهن خود اندیشههای مثبت داشته باشند: آنان که میپندارند «قادر نیستند» در واقع مثبتنگری را کنار گذاشته و در جنبههای منفی وقایع تمرکز کردهاند. خانواده کانون یادگیری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن است. در خانواده مثبتاندیش ، اعضای خانواده خود را قادر و توانا میدانند و نگاهشان به دیگران آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانوادههایی ، قادر خواهند بود هر ناممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی با راهکارهای تفکر مثبت بیاییم با زیبا، مثبت ، خلاق ، هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن، موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.
منبع : www.roshd.ir
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
نقش فشار روحی بر مغز انسان:
مقدمه:
نیاز کودکان به مهر و محبت به اندازه کافی شناخته شده است، اما این شناخت که عشق و علاقه نه تنها در پختگی عاطفی نقش دارد، بلکه ساختار مغز را نیز متاثر میکند، یافته جدیدی است. به گزارش پایگاه اینترنتی مجله علمی روانکاوی آلمان ، هنگامی که دانشمندان ، کودکان یتیم یک کشور اروپای شرقی را مورد مطالعه قرار دادند، در مغز آنها حفره سیاهی یافتند که طبیعتا باید Kortex orbitofrontale باشد. این همان بخش از مغز است که مسئولیت رشد و تحول در درک احساس و ساخت ، عملکرد و هضم عواطف ، تجربه زیبایی و لذت ، لیاقت و هنر رفتار و برخورد عاقلانه با دیگران را برعهده دارد.
سیستم اعصاب انسان و عواطف:
پژوهشهای علم اعصاب و تحقیقات بیوشیمی با کمک و کاربرد تکنیک پویشگری مغز و مطالعات برشهای آن ، ثابت کردهاند که سیستم اعصاب نه تنها به تحریکات عاطفی عکسالعمل نشان میدهد، بلکه در اساس شکل میگیرد. مغز یک نوزاد هنوز به خوبی شکل نگرفته و بدون ساختار است و برای رشد و تحول خود به تحریک نیاز دارد، نه تنها به تحریکات محسوس و شناختی در اشکال و انحناء گوناگون مثل بازیها ، رنگها یا موزیک ، بلکه به برخوردها و رفتارهای محبت آمیز نیز محتاج است. لبخند ، تماس چشمها و وجود یک غمخوار و پرستار سبب آرامش و آسودگی خاطر و همزمان نیز ترشح هورمونهایی درfrontale Kortexpr میگردد.
یعنی در آن بخشی از مغز که در همان سالهای نخستین شکل میگیرد و در پختگی رشد و تحول رفتار اجتماعی سرنوشتساز است. هر چه روابط و تاثیرات متقابل مثبت بیشتری به وقوع بپیوندد، اتصالات و شبکههای بهتر و بیشتری در این بخش ایجاد میگردد. بدین ترتیب ، نظریه پیوند جان بوولبی که گهگاه مورد تردید قرار میگرفت، بوسیله پژوهشهای بیولوژیکی تایید شد. نظریه بوولبی میگوید: رشد و تحول یک کودک از طریق تجربه پیوندها و دلبستگیهای دوران کودکی به نحو مثبت و یا به گونهای منفی تحت تاثیر قرار میگیرد. چگونگی واکنش یک فرد در مقابل فشارهای روحی ، در کودکی تعیین میشود. یکی از مطالعات انجام شده در دانشگاه ویسکونسین آمریکا نشان داد که نحوه و چگونگی عکسالعمل یک فرد در مقابل فشارهای روحی در سنین کودکی تعیین میشود. نوزادانی که با مادران تحت فشار روحی یا افسردگی بزرگ میشدند، بعدها بیشتر از حد متوسط آسیب پذیر بودند. اینها در مواقع سخت و پیچیده با ترشح شدید هورمونهای فشار عکس العمل نشان میدهند.
جالب توجه اینجا است که کودکانی که در سنین بالاتر مادران خویش را افسرده تجربه میکردند، از عکس العمل شدید مشابهی برخوردار نبودند. بنابراین خاطرات بد اولیه نه تنها رفتار را نقش میدهد، بلکه بر طبق علوم و شناختهای جدید ، عکسالعملهای الگویی فیزیولوژیکی مغز را که تعیینکننده چگونگی برخورد و رفتار ما با احساسات و دیگر اشخاص هستند، نیز تحت تاثیر قرار میدهند.
آیا باید نوزاد عاجز گریان را در بغل گرفت و آرام کرد؟
بر اساس اکتشافات جدید ، این پرسش در ظاهر ساده که آیا باید نوزاد عاجز گریان را در بغل گرفت و آرام کرد، دیگر به استیل تربیتی مربوط نمیشود، واقعیت غیر قابل بحث آن است که نوزادان خود قادر به از میان بردن فشارهای روحی و احساسی خویش نیستند، آنها به هنگام هیجان و برآشفتگی، قدرت تغییر خودآگاه و انحراف ذهن خویش را ندارند.
در این موقعیت هیپوتالاموس موادی را به عنوان علامت تولید میکند که باعث ترشح هورمون کورتیزول میگردد. در سالهای پس از دوران کودکی ، مغز در مواقع سختی و فشار یا با تولید بیش از حد هورمون که نتیجه آن بروز ترس و افسردگی است و یا با تولید کمتر از حد لازم که نتیجه آن سردی عواطف و بروز خشونت است، عکسالعمل نشان میدهد.
نتیجه:
نتیجهگیری از این شناختهای جدید علمی تنها چنین میتواند باشد که نوزاد در سالهای اولیه زندگیش به فردی نیازمند است که برایش شناخته شده باشد، فردی که حال و احوال نوزاد را درک کند، فردی که به وی لبخند بزند و با محبت و مهربانی رفتار کند. خانم سوگرهاردت تردید دارد که پرورش و تربیت نوزاد توسط افراد غریبه بتواند این کیفیت پرورشی را بوجود آورد. وی میگوید: در کودکان کم سنی که توسط غریبهها پرورش مییابند، احتمالا این کمبود تجربه که وجود و مفهوم خاصی برای دیگری داشته باشد، وجود دارد.
آنها میآموزند که باید در انتظار علاقه و توجه دیگران باقی بماند. والدین نیز در سالهای نخستین نیاز به حمایت دیگران دارند، مثلا در صورت وجود مشکلات با کودک به کمکهای روان درمانی یا به موسسات اجتماعی و گروهها و همدردان مشترک احتیاج دارند تا به این وسیله بتوانند از تنهایی و ایزوله شدن خود جلوگیری نمایند.
منبع : www.roshd.ir
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
هیچ کس نمی تونه کمکت کنه:
من عاشق یادگرفتن درسام هستم. مطالعه دغدغهی من شده. میخوام کاری کنم که برای همشون وقت کافی داشته باشم. کلی مجهولات در ذهنم وجود داره که باید زودتر جوابی براشون پیدا کنم. 8 ساعت میخوابم، 8 ساعت مدرسم. فقط 8 ساعت دیگه در روز وقت دارم که به موضوعات مورد علاقم برسم. یعنی باید چه کار کنم. عمل کردن به برنامهای که از روی علاقهمندی به مطالعه دروس تنظیم شده باشه خیلی کاراتر از برنامهای است که از روی اجبار تنظیم شده و با اون برنامه میخواهید خودتون رو مجبور به درس خوندن کنید.
من قدیما خیلی وقتا سعی میکردم برنامه روزانه بنویسم و طبق اون عمل کنم اما نمیدونم چرا هیچ وقت نتونستم از روی برنامه پیش برم. از این ساعت تا این ساعت فلان درس با 10 دقیقه استراحت. شاید یکی دو روز اول با برنامه پیش میرفتم اما این برنامه به همان یکی دو روز ختم میشد و رها برمیگشت به بی برنامگی قبل. یعنی کجای کار اشتباه بود؟ ساعت 5 تا 6 مطالعهی ادبیات. اما اون لحظه حوصلهی ادبیات خوندن نداشتم دلم میخواست روی مسئلهای که معلم هندسمون تو کلاس مطرح کرده بود کار کنم. پس اشکال برنامه اینجا بود. برنامه برای من نوشته نشده بود. یه چیز کلی بود که نمیشد تغییرش داد.
اشکالات برنامه رها:
تقسیم زمان استرس ایجاد می کرد. وقتی به ساعت نگاه میکردم و سرعت حرکت عقربهها رو می دیدم و میفهمیدم از برنامه عقب موندم استرس میگرفتم و نمیتونستم دوباره تمرکز کنم.- عدم انعطاف پذیری در مقابل تغییرات - 45 دقیقه برای خوندن فلان درس، وقتی به 35 دقیقه میرسید خوب دیگه بسه خسته شدم. 10 دقیقه زودتر به خودم استراحت میدم.- یا حتی برعکس. بعضی وقتها دلم میخواسته بیشتر درسی رو بخونم اما با برنامه جور در نمیاومد. بیشتر از اونی که روی درسا تمرکز کنم به ساعت نگاه میکردم.- اگر حتی حال و حوصلهی درس خوندن هم داشتم ولی چون برنامه گفته بود از ساعت 4 درس خوندن رو شروع کنم منم مثل یه بچه حرف گوش کن به برنامه عمل میکردم.- به خاطر این دلایل و البته تنبلی اینجانب برنامهی بیچاره هیچ وقت مورد عنایت قرار نگرفت.
نتیجههای اخلاقی:
هیچ کس و هیچ توصیهای نمیتونه در بهتر درس خودن شما به شما کمک کنه. هر کس شیوهی خودش رو داره. با آزمون و خطا شیوهی درس خودنتون رو پیدا کنید.وقتی خودتون رو محدود به کتابهای درسی و امتحانات کنید به مرور از علاقهی شما به آموختن کاسته میشه.برنامه ی خشکی برای خودتون ننویسید که بعدا در اجرای اون بمونید.وقتی انگیزهی خوندن درسها رو در خودتون قوی کنید خود به خود برنامهی درسیتون منظم میشه. روشهایی برای بالا بردن انگیزه:
مثلا برای هر کدوم از درسهاتون فکر کنید که چه کار جدیدی می تونید انجام بدید.برای ادبیات میتونید با دوستاتون کلاس شاهنامه خوانی بذارید یا شروع کنید دنبال کردن رمانهای معروف یا خیلی چیزهای دیگه. برای ریاضی میتونید برید دنبال کاربرد ریاضی در علوم. ببینید مطالعه ریاضی به چه درد میخوره و...میتونید در هر کدوم از درساتون کلی تحقیق و مقاله جور کنید. اینطوری خوندن درسا خیلی لذت بخش میشه و اونقدر سرتون شلوغ میشه که به جای اینکه از دیگران بخواهید براتون برنامه ریزی کنند خود به خود خودتون بهترین برنامه رو برای رسیدن به هدفتون تنظیم میکنید.
بهترین مکان:
خیلی ها میگن یه مکان آروم رو انتخاب کنید و اونجا رو اتاق مطالعه نامگذاری کنید و اکثر اوقات اونجا درس بخونید.من با این نظریه موافق نیستم. بستگی به خودتون داره. بعضیها جلوی تلویزیون خیلی راحتتر میتونن تمرکز کنن و درس بخونن. بعضیها کوچیکترین صدایی اذیتشون میکنه. من تقریبا هر جایی رو برای درس خوندن امتحان کردم. هال، اتاق، بالکن و حتی آشپزخونه. پس باز بهترین مکان رو هم خودتون باید تشخیص بدید.اول سعی کنید راهی برای لذت بردن از مطالعه پیدا کنید و بعد روشی برای مطالعه.
بهترین زمان:
صبح، ظهر، شب یا حتی نیمه شب. من دم دمای صبح با اینکه حسابی خواب آلود بودم اما امکان نداشت مطلبی رو بخونم و فراموش کنم. پس هیچ کس در این زمینه هم نمیتونه کمکتون کنه. در درس خوندن محدودیتی برای خودتون نذارید. در این ساعت، در اینجا، با این شرایط. چون اینطوری نه تنها زمان و انرژی زیادی رو برای فراهم آوردن شرایط درست از دست میدید، بلکه با فکر کردن به این موضوعات علاقتون به درس خوندن کم میشه. به جای فکر کردن به این موضوعات به مسائل درسیتون فکر کنید، چون یادگیری فقط با خوندن نیست بلکه فکر کردن به درسها به اندازهی مطالعه یا حتی بیشتر اهمیت داره. شما هر جا و هر زمانی می تونید مطالعه کنید.
حتی وقتی تو اتوبوس ایستادین و با هر ترمز میافتین رو کناریتون. درس خوندن در شرایط سخت شما رو برای یادگیری مشتاقتر میکنه. یه مبحث از درسی رو که دوست ندارید انتخاب کنید و برید در رابطه با اون تو اینترنت مطلب پیدا کنید. همه رو جمع کنید و یه مقاله برای خودتون دست و پا کنید. حتی میتونید یه نشریه درست کنید. تمام مطالبی رو که جمع کردید تو اون درج کنید و تو مدرستون بفروشید. در آخر اینو میخوام بگم انگیزه و علاقه در درس خوندن برنامه منظم و جامعی رو به همراه مییاره پس اول سعی کنید راهی برای لذت بردن از مطالعه پیدا کنید و بعد روشی برای مطالعه.
منبع : www.tebyan.net
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks