پاسخ: ..::تاریخ ایران::..
استان کهن و باستانی کرمانشاه با مساحتی برابر با 23167 کیلومتر مربع در غرب کشور ایران زمین قرار گرفته است که از شمال به کردستان و از جنوب استان لرستان و ایلام و از مشرق به همدان و از مغرب به برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ] محدود می باشد . کرمانشاه از شهرهای ارزشمند و تاریخی ایران زمین می باشد .
مادهای ایرانی و تاریخچه کرمانشاه
برای نخسیتن بار نام تیره آریایی ماد به نام آمادای در حملات آشوریان به نواحی کردستان کنونی ذکر شده است . بنابراین سند تاریخی حضور مادها در کرمانشاه و برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ] حداقل به بیش از 3000 سال پیش بازمیگردد که بیشتر در کوهستانهای زاگرس بوده است . در حادثه سقوط نینوا و انقراض دولت آشور بدست هوخشتره علل اصلی فتح آنجا اسبهای نیرومند سواره نظام ماد که در شهر باستانی نیشایی تربیت شده بودند ذکر شده است . باستان شناسان و خاور شناسان از زندگی دو طایفه پارس و کورد در این منطقه یاد کرده اند . استاد و دانشمند فقید رشید یاسمی در کتاب مشهور "کرد و پیشینه نژادی او" آورده است : کورد آن شعبه نژادی ایرانی است که حاصل برادری ماد و پارس أريايي می باشد
قوام اقوام مهاجر آریایی در هزاره سوم و چهارم پیش از میلاد در کوهسارهای زاگروس سکونت گزیدند که سرانجام به تصرف بین النهرین انجامیده است . این مهاجرت تاریخی به مهاجرت گوتی یا کاسی مشهور است . ذکر طوایفی که در زاگرس سکونت داشته اند در کتیبه های سارگن پادشاه اکد که در سالهای 2030 تا 2048 قبل از میلاد بر جنوب بین النهرین حکم رانی میکرده است آمده است . در اسناد اکدی از شخصی به نام آریزان نیز نام برده شده است . ساکنان این منطقه شامل طوایفی به نام لولویی - گوتی - منابی - نایری - آمادا - پارسوا می باشند . لولوبی ها از اجداد لرهای ایران هستند که در گذشته در سرپل ذهاب و سلیمانیه کردستان عراق که بخشی از ایران بوده است سکونت داشته اند . در سال 1200 قبل از میلاد شاه عیلام بر این طایفه غلبه می کند لولوبی ها یا اجدا لرها در گذشته پادشاهی مقتدر به نام آنوبانی داشته اند . تکات پالاسر که در سالهای 1115 تا 1100 شاه آشور که ارمنستان را فتح کرد ولی در نبرد با سپاه راندوپس توفیقی بدست نیاورد و فقط توانست کوههای اورامانات کردستان را تحت کنترل خود بگیرد .
کرمانشاه در متون کهن پهلوی منجمله برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ] که مهم ترین سند پهلوی جهان است به نام کردان شاه آورده شده است . کرمانشاه یا کردان شاه نامی است که بهرام چهارم ساسانی به روی آن گذاشته است . بهرام شاه 11 سال بر امپراتوری ساسانی شاهنشاهی کرد ( 388 تا 399 میلادی ) . سیستم حکومتی ایران باستان به این گونه بوده است که تمامی شهرها شاهی از همان منطقه داشته اند و همه شاهان زیر نظر شاه شاهان بوده اند که شاهنشاه نامیده می شده بوده است . کتب باستانی ایران ساخت کرمانشاه را به طهمورث دیو بند نصبت داده است . زبان کنونی مردامان کرمانشاه و کردستان بدون هیچ شک و شبه ای از پهلوی و اوستایی ایران گرفته شده است . مهم ترین سند ریشه پهلوی زبان کوردی سروده های باباطاهر عریان شاعر بلند آوازه ایران است که به لهجه محلی می باشد و از واژه های پهلوی یا همان کوردی امروزی استفاده کرده است . هنر مادهای کهن آریایی ایران
آثار باستانی هر ملتی به منزله شناسنامه آن ملت است که بوسیله آن تاریخ ملی،مذهبی و فرهنگی آن کشور شناخته میشود و نگهبانی و پاسبانی از آثار هنری و باستانی از وظایف شخصی و فردی فراتر رفته است ، هنر مادها به ابعاد گوناگونی گسترده است کتیبه های بسیاری پیرامون مدیا وجود دارد :در اوایل سال 1325 ه.ش در منطقه ای در نزدیکی دهکده زیویه واقع در چهل کیلومتری شرق شهرستان سقز گنجینه ای توسط دهقانان کشف شد که شهرت آن ظرف مدت مختصری بر بازارهای جهانی عتیقه سایه می افکند و بدون رقیب سالها داغی بازار را حفظ مینماید به تجربه ثابت شده که خارجیان شیفته آثار باستانی و هنری میباشند و رفت و آمد به موزه ها یکی از سالمترین و مفیدترین سرگرمی های جوانان و سایر اقشار در کشورهای خارجی می باشد و در آمد موزه های شخصی ارقام بسیار مهمی از درآمد خیلی از کشور های جهان را تشکیل میدهد ، بنابراین طلای زیویه مشتریهای فراوانی را به خود جلب نموده و خارجیان بر خلاف ما ایرانیان که هنوز نام زیویه به گوش بسیاری از هم وطنان نرسیده است خیلی زود با رویدادهای زیویه آشنا شدند و فهمیدند در یک گوشه از دنیا بزرگترین گنج باستانی جهان کشف شده است و میکوشند اطلاعات جامع تری از چگونگی کشف این گنج گرانبها و با ارزش بدست آورند نام زیویه سبب شد در دنیا نام ایرانی و عظمت فرهنگ ایرانیان به سر زبانها بیفتد. اندره گدار در باب ریویه و گنجینه آن بیان میدارد که این قلعه یا دژ که با تحقیق بسیار معلوم شد متعلق به قوم ماناهاست بر فراز تپه ای منزوی قلعه واقع شده است که روی آن دیوار ضخیمی از خشت دیده میشود ،دامنه های این تپه دارای شیب تندی میباشد و در قسمت شرقی آن شیب کمتر است و محل خانه های مسکونی است و طی حفاریهای غیر مجاز توسط اهالی روستای زیویه تشت برنزی که محتوی گنج بود به دست آمد دو سال بعد پیش از آنکه اداره باستان شناسی ایران از این موضوع مطلع شود تعداد زیادی از اشیاُ زرین و سیمین این گنجینه بوسیله قاچاقچیان از ایران خارج شد و به مجموعه ها و موزه های اروپا و آمریکا راه یافت بدین جهت نمی توان محققاً دانست که اشیا موجود در آن تابوت مفرغی (برنزی)چه مقدار بوده است اشیاُ مختلف این گنجینه از نظر فنی و هنری به یکدیگر چندان شباهتی ندارند برخی به سبک آشوری ،اورارتویی ،سیکای ،و مانایی میباشد اداره باستان شناسی پس از اطلاع از این قضیه موفق شد قسمتی از این گنجینه را بدست آورد و به موزه تهران منتقل کند . رمان گیرشمن در آخرین اظهار نظر خویش اشیاُ اخیر را متعلق به هنرمندان مادی می داند که از 606 تا 550 پیش از میلاد ناحیه محل اکتشاف جزو قلمرو حکومت آنان بوده است این گنجنه شامل اشیایی از قبیل یک سینه بند که با تصاویر حیوانات و موجودات افسانه ای زیست یافته و این حیوانات به طرف درخت زندگی که در وسط قرار دارد حرکت می کنند ، یک دست بند مردانه ،یک غلاف خنجر ،یک گردن بند که از سرهای حیوانات تشکیل شده و روی آن منبت کاری شده ،ظروف ،گوشواره ها و اشیاُ تزیینی از طلا و نقره که اوج هنر آن دوران را یاد آور میشود .
تجاوزهای پی در پی بیگانگان به کرمانشاه ایران
پس از اسلام و حمله اعراب به کرمانشاه شهر به کلی ویران شد و دیگر آبادی گذشته و شکوه باستانی اش را بازنیافت . هارون الرشید به کرمانشاه توجه داشت . ان فضلان در سال 309 هجری قمری از طرف مقتدر به ماموریت کرمانشاه رفت و شرح سفرش را در سفرنامه خود نوشته است . مسعر ابن مهلهل در قرن چهارم از کاخهای باستانی شاهان ایران در کرمانشاه دیدن کرد و شرح ویران کردن آن توسط اعراب را نوشته است . اعراب نام کرمانشاه را به قرمسین-قرماشین تغییر دادند . ابن حوقل و اصطخری جغرافی دانان مشهور از کرمانشاه به عنوان شهری زیبا که آب فراوان و بناهای باستانی زیادی در خود دارد نام برده اند . مقدسی در کتاب احسن التقاسیم نوشته است : کرمانشاهان - همدان - ری و اصفهان از شهرهای زیبای ایران است و عضدوالدوله شهریار مشهور دیلمی نیز در آنجا قصری با شکوه بنا کرده است .
پس از اسلام سلسله های کوچکی بر کرمانشاه به صورت موقت حکومت کردند زیرا امپراتوری کهن ایران درهم شکسته بود و هر گوشه ای به صورت محلی اداره می شد که زیر نظر اعراب قرار داشت . در قرن چهارم سلسله حسنویه به مدت 50 سال حکومت کردند و قلعه بزرگ سرماج را در مجاورت دینور بنا کردند . جانشینان حسنویه بر اثر اختلافات داخلی حکومت محلی شان را ریشه کن کردند . در سال 441 ه ق سلطان طغرل سلجوقی صد هزار سپاه برای تسخیر قلعه مذکور فرستاد . پس از آن آل ابی الشوک در نزدیکی زهاب کنونی حکمرانی محلی کردند . در سال 438 مهلهل ابن محمد عناز شهر کرمانشاه را فتح کرد . لشگر کشی ها اعراب و نوادگانشان به صورت دهها بار تکرار شد و به مرور زمان آن شکوه و عظمت باستانی اش که شاهنشاهان ایران به آن داده بودند از دست داد . در قرن ششم سلطان سنجر سلجوقی کرمانشاه را در حوزه حکمرانی خود قرار داد و برادر زاده اش سلیمان شاه را شاه آنجا کرد . در قرن هفتم پس از حمله مغولها به ایران باردگیر ویران شد و آسیبهای بسیاری دید . سپاه وحشی - متحجر و بربر هلاکوکه که برای فتح بغداد می رفت کرمانشاه را نیز ویرانه کرد . در قرن هشتم سپاه امیر تیمور به کرمانشاه یورش آورد . در کتاب نزهه القلوب آمده است : کرمانشاه دهی است که طاق شبدیز ( بستان ) در آن قرار دارد و دارای قدمت است . همدان نیز در مجاورت آن است و جزوی از قلمروی علی شکر محسوب می شود . در قرن نهم و اوایل قرن دهم کرمانشاه مورد یورش سپاه ترکان عثمانی قرار گرفت و در کتبشان آورده اند هرسین و ماهدشت حکومت دارد ولی کرمانشاه ویران گشته است . در اوایل قرن یازدهم کرمانشاه به نام مزرعه ای معروف میگردد. در نیمه قرن دوم عمران و آبادی را مردم از سر میگرند و فرماندار آنجا شیخ علیخان زنگنه در روزگار شاه عباس صفوی عمران بسیاری برای کرمانشاه به ارمغان می آورد . متاسفانه کرمانشاه بدلیل نزدیکی اش با امپراتوری متوحش عثمانی چندین بار ویران شد ولی نادرشاه بزرگ برای مقابله با آنان توجه بسیاری را به این شهر داشت . به فرمان نادر قلعه های قدیمی شهر ویران شد و بناهای بزرگ و جدیدی ساخته شد خرابه های بنای نادری نیز هنوز مشهود است . دولت قاجار نیز خدماتی را برای کرمانشاه به ارمغان آوردند . فتحلیشاه قاجار برای کوتاه کردن دست عثمانیان در سال 1221 ه ق فرزند خود محمد علی میرزایی دولتشاه را برای سرکوب تجاوزات عثمانی مامور کرد . وی این شهر را پایتخت خود قرار داد و بناهای دیوانخان و حمامها و مساجد و . . . بسیاری را ساخت . فرزند دولتشاه بستان السیاحه 25 سال حاکم کرمانشاه بود و در راه آبادانی شهر کوشش نمود . بنای بازار مسقف فعلی و مسجد عمادالدوله یادگاری اوست . جنگ جهانی اول هرچند صدماتی به کرمانشاه و حتی کتیبه جهانی بیستون وارد کرد ولی اهمیت و موقعیت سوق الجیشی این منطقه را نمایان کرد .
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]
کرمانشاه و احترام شاهان بزرگ ایران به آن
مورخان در دامنه کوه طاق بستان از شهری باستانی به نام گبادنه نام آورده اند . در روزگار ساسانیان شاهنشاهان ایران توجه بسیاری برای کرمانشاه قائل بودند و کرمانشاه شبه پایتخت امپراتوری ایران به حساب می آمده است . در پیش از ساسانیان هم هخامنشیان احترام خاصی برای این شهر باستانی آریایی قائل بوده اند . تمامی آثاری که دهها شاهنشاه ایران محل آن را در کرمانشاه انتخاب نموده اند حکایت از این جریان دارد . پادشاهان ماد ( بیستون ) - داریوش بزرگ ( بیستون ) - شاه گودرز ( بیستون ) - بلاش اشکانی (بیستون ) - میترادات دوم اشکانی ( بیستون ) - خسرو پرویز ساسانی و اسب شبدیزش ( طاق بستان ) - اردشیر دوم ساسانی ( طاق بستان ) - یزدگرد ساسانی ( طاق گرا و قلعه یزدگرد در کوههای زیبای دالاهو ) - قباد اول ساسانی ( طاق بستان ) پادشاهان امپراتوری اشکانی ( معبد بزرگ آناهیتا کنگاور ) و . . . همگی مشهور ترین آثار ایران است که در کرمانشاهان قرار دارد . جدای از آنکه شکارگاهاي بسیاری از شاهان ایران نیز در این سرزمین بوده است . در کتب اسلامی به کرات آمده است که شاه خسرو انوشیروان دادگر دراطراف طاق بستان قصرهای باشکوهی بنا کرده است که از امپراتور چین و قیصر روم در آنجا پذیرایی میکرده است . خسرو پروزیز نیز در این منطقه باغ ییلاغی بزرگی بنا نمود که به باغ قصور و عمارت عالیه نام گرفته بود . داریوش بزرگ شاهنشاه مقتدر جهان آن روزگار علاوه بر آثار جهانی اش در بیستون جاده ای بین المللی از بابل به نینوا و سارد و کرمانشاه به همدان ایجاد کرد که بسیار دارای اهمیت در آن روزگار بوده است . باقی مانده این جاده هنوز مشهود می باشد .
پاسخ: ..::تاریخ ایران::..
کوروش:پدر،پادشاه یا پیام آور
از کلاسور مقاله ها
"منم کوروش،شاه جهان،شاه بزرگ،شاه نیرومند،شاه بابل،شاه کشور سومر و اکد،شاه چهار گوشه ی عالم،
پسر شاه بزرگ کمبوجیه،شاه شهر آنشان،نوه ی شاه بزرگ کوروش،شاه شهر آنشان،نواده ی شاه بزرگ
چیش پیش،شاه آنشان.از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فرمانروایی اش را بل(خدا) و نبو گرامی می دارند
و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند."
کوروش،شاهنشاه هخامنشی یا سرداری فاتح یا پدری مهربان؟شاید هم یک رهایی بخش:"کوروش خواهد آمد و مرا نجات خواهد داد" این کلام دانیال نبی است هنگامی که در بابل در بند نبونید به سر می برد همراه با هزاران یهودی دیگر...
هرودت،بزرگترین مورخ دنیای کهن درباره ی او می نویسد:"کوروش پادشاهی ساده،بلند همت،جوانمرد و شجاع که با اتباع خود رفتاری مشفقانه و پدرانه داشته و بسیار بخشنده و مهربان و آداب دان و ملت نواز بوده است و چون همواره خیر و سعادت زیردستان خود را می خواست مردمان وی را پدر خود می خواندند."
افلاطون:"کوروش سرداری بزرگ و دوستی عالیقدر برای وطن خود بود.در زمان او ایرانیان فرمانروای ملل بسیاری شدند.کوروش به همه ی این مردم حقوق آزاد بخشید به طوری که دلهای همه به او نزدیک شد."
در زمانی که آشور نصیرپال،پادشاه آشور در کتیبه ی خود می نویسد:"...به فرمان آشور و ایشتار خدایان بزرگ و حامیان من...ششصد نفر از لشکر دشمن را بدون ملاحظه سر بریدم و سه هزار نفر از اسیران را زنده زنده در آتش سوزاندم...حاکم شهر را به دست خود زنده پوست کندم و پوستش را به دبوار شهر آویختم...بسیاری را در آتش کباب کردم و دست و گوش و بینی زیادی را بریدم،هزاران چشم ازکاسه و هزاران زبان از دهان بیرون کشیدم و سرهای بریده را از درختان شهر آویختم..." و در زمانی که نبوکد نصر پادشاه بابل در کتیبه اش می آورد:"...فرمان دادم که صد هزار چشم در آورند و صد ساق پا بشکنند.هزاران دختر و پسر جوان را در آتش سوزاندم و خانه ها را چنان ویران کردم که دیگر بانگ زنده ای از آنها برنخیزد..."(این رویدادهای غیر انسانی تنها به آن روزگاران تعلق ندارد؛هنوز جنایت های جنگهای جهانی اول و دوم فراموش نشده اند،کوره های آدم سوزی هیتلر،اردوگاههای مرگ استالین،جنایت های آمریکا در ژاپن و ویتنام و... از یاد نرفته اند) کوروش در کتیبه ی خود در فتح بابل که اکنون منشور حقوق بشر نام گرفته می گوید:"...آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛ همه ی مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند.در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم.مردوک(خدای بابلیان که توسط نبونید مورد بی احترامی قرار گرفته بود) دلهای مردم بابل را متوجه من کرد...زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد.نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد...من برای صلح کوشیدم.نبونید مردم درمانده ی بابل را به بردگی کشیده بود،کاری که در خور شأن آنان نبود.من برده داری را بر انداختم،به بدبختی های آنان پایان بخشیدم.فرمان دادم مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند..."
کوروش حتی در پی کشته شدن ناخواسته ی فرزند نبونید در جریان ورود به بابل به تمامی سپاهیانش دستور داد که عزادار باشند.وی فرمانروایان کشورهایی که می گشود و حتی آژی دهاک خونخوار را احترام می گذاشت و به کارهای حکومتی می گماشت.ایرانیان او را پدر تاجدار و یونانیان جهان گشا و قانون گذار نمونه و یهودیان او را مسیح خدا نامیدند:"خداوند درباره ی مسیح خویش کوروش می گوید که دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امت ها را مغلوب سازم و کمر پادشاهان را بگشایم و درها با حضور وی مفتوح و دروازه های دیگر بسته شود."(تورات،اشعیاء نبی،باب 45،بند 1) و در قران نیز آمده:"ما او را در زمین تمکن و قدرت بخشیدیم و از هر چیزی رشته ای به دست او دادیم."(آیه ی 83سوره ی کهف).
کوروش آزادی ادیان را اصلی اساسی در اداره ی کشور به شمار می آورد و می فرمود:بعد از اینکه به سلطنت رسیدم متوجه شدم که در ادیان گوناگون مبداء یکی می باشد و تمام اقوام دنیا نیز یک چیز را می پرستند و فقط الفاظ و وسایل رسیدن به مبداء پیش آنها فرق می کند.پس مخالفت کردن با دین اقوامی که دین آنها غیر دین من است لجاجت می باشد و دور از صلاح سلطنت است.
کوروش در لحظات پایانی زندگی اش می گوید:ای خدا نیایش مرا که پایان زندگی من است بپذیر.سپاس گزارم که صداهایی به من عطا کردی که چه باید بکنم و از چه چیزهایی بپرهیزم.مخصوصا حق شناسم از این که هیچگاه از یاری خود مرا محروم نکردی.خدایا از شما می خواهم همسرم،فرزندانم،دوستانم و سرزمینم را سعادتمند بداری...
و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم...
و هیچ کس نمیتواند ادعا کند که:کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم...
و هیچ کس حق ندارد که بگوید بوش،رئیس جمهور امریکا، کوروش و مسیح زمان است...
از خدا می خواهم روح بزرگت را که می دانم شاد و آرام نیست شادی بخشد و آرام بدارد...
پاسخ: ..::تاریخ ایران::..
اشکانیان
به نقل از ویکی پدیا
اشکانیان (۲۵۰ پ. م ۲۲۴ م.) که از تیره ایرانی پرنی و شاخهای از طوایف وابسته به اتحادیه داهه از عشایر سکاهای حدود باختر بودند، از ایالت پارت که مشتمل بر خراسان فعلی بود برخاستند. نام سرزمین پارت در کتیبههای داریوش پَرثَوَه آمده است که به زبان پارتی پهلوی میشود. چون پارتیان از اهل ایالت پَهلَه بودند، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز میتوان خواند. ایالت پارتی ها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای مازندران و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمک و سیستان محدود میشد. قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در مشرق دریای مازندران میزیستند در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده در ناحیه خراسان مسکن گزیدند.
این امپراتوری در دوره اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوههای قفقاز تا خلیج فارس توسعه یافت. در عهد اشکانی جنگ های ایران و روم آغاز شد. سلسله اشکانی در اثر اختلافات داخلی و جنگهای خارجی به تدریج ضعیف شد تا سر انجام به دست اردشیر اول ساسانی منقرض گردید.
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]
سکه آندراگوراس, واپسین شهرب سلوکی پارت . اودر حدود 250 پیش از میلاد ادعای استقلال نمود.
ساتراپی پارت
س از فتح ایران به دست اسکندر مقدونی و مرگ او، ایران به سلوکوس سردار مقدونی رسید؛ نخستین برخورد او با همسایگان ایران در مرزهای جنوب خاوری روی داد که نتیجه آن واگذاری بخش خاوری ایران به چاندراگوپتا پادشاه هند از سلسله ماوریا بود. در حدود ۲۸۱ پیش از میلاد اقوام بربر (به گفته منابع یونانی) به شمال خاوری ایران یورش بردند و شماری از شهرها از جمله چند مهاجرنشین یونانی را ویران ساختند. آنتیوخوس یکم پس از دفع این یورشها شمار مهاجرنشینان یونانی را افزایش داد و مرگیان را به صورت سنگر و بارویی درآورد، همچنین دو لشکر کشی به مرزهای شمال خاوری ایران انجام داد، یکی دریایی به فرماندهی پاتروکلس در امتداد کرانه های خاوری دریای مازندران و دیگری زمینی به فرماندهی دموداماس به آن سوی سیردریا (سیحون) که به تاسیس دو استان آنتیوکیس و سلوکیس انجامید. در ۲۵۰ پیش از میلاد آندراگوراس شَهرَب پارت و دیودوتوس شَهرَب (ساتراپی) باکتریا (بلخ) اعلام استقلال نمودند؛ دیودوتوس خود را شاه خواند و قلمرو یونانی - بلخی را تاسیس نمود.
پیدایش
به عقیده یوزف ولسکی، ارشک (اشک) در سالهای ۲۳۸/۲۳۹ پیش از میلاد و در زمان پادشاهی سلوکوس دوم کالینیکوس به پارت یورش برد و بر آندراگوراس پیروز شد، سپس بر هیرکانی (گرگان) تاخت و آنجا را تسخیر نمود و شالوده های دستگاه اشکانی و پادشاهی پارت ها را پی ریزی نمود.
وی در آساک واقع در استاونه(آستوئن) در بخش شمالی قلمرو پارت که نِسا هم در آن بود تاجگذاری کرد. سلوکوس دوم برای باز پس گيری سرزمینهای از دست رفته پادشاهی سلوکی دست به لشکر کشی به بخشهای شمال خاوری ايران زد، در تلاش برای دست یافتن به این هدف با دیودوتوس یکم شاه یونانی - بلخی پیمان یگانگی بست اما با مرگ دیودوتوس یکم و تغییر سیاست جانشین او، دیودوتوس دوم، که با اشک یکم متحد شد، سلوکوس دوم تنها ماند. اشک یکم به روش استپ نشینان به درون استپها پس نشست تا شاید در دشتهای هموار آنجا از سواره نظامش بهتر بهره گیرد و سپس وارد نبرد شد. نتیجه نبرد پیروزی اشک یکم بود. از آن پس پارت ها این روز را به عنوان روز استقلال جشن گرفتند.[1] اشک دوم پس از پدر در سال ۲۱۷ پيش از میلاد بر تخت پادشاهی نشست و روند گسترش قلمرو اشکانی را ادامه داد، وی اکباتان را نيز به قلمرو اشکانی افزود. در واکنش به این امر آنتیوخوس سوم پس از در هم شکستن شورش ساتراپهای باختر ایران رهسپار خاور شد؛ اشک دوم به ناچار اکباتان را رها نمود و همچون پدرش به استپ ها پس نشست. آنتیخوس پس از باز پس گیری شهرهای تامبراکس و سورینکس و چند پیروزی بر پارتهای در حال عقب نشینی از پیش روی در استپها خودداری نمود و بنا به دلایل نامعلوم (شاید پس از شکست از اوتیدم (جانشین دیودوتوس دوم شاه یونانی - بلخی) با اشک دوم صلح نمود. نکته جالب توجه در این عقب نشینی پارتها، کشتار همه یونانیان شهر سورینکس بود؛ این مساله در تضاد با جمله های حک شده بر پشت سکه های اشکانی در آن دوره (فیل هلن [یونان دوست]) است و این نشانه دهنده سیاست واقع بینانه شاهان اشکانی و آگاهی آنان از پیوندهای میان یونانیان و سلوکیان می باشد. پس از اشک دوم دقیقا مشخص نیست چه کسی جانشین او شده، نامهایی همچون وَردان، وُنون، بلاش، خسرو و پارتامازیس آمده اند، با این حال بر سر کار آمدن نماینده شاخه فرزند کوچک تر یعنی فریاپیت (حدود ۱۹۱ تا ۱۷۵ پیش از میلاد) امری مسلم است. درباره پادشاهی او و جانشينش فرهاد یکم (حدود ۱۷۶-۱۷۵ پیش از میلاد) تقریبا چیزی نمی دانیم، تنها در دو سند درباره پادشاهی فرهاد یکم آورده شده که او پس از شکست دادن قبیله «مردها» در البرز آیشان را به خاراکس نزدیک دروازه های مازندران کوچاند.
جانشین او مهرداد یکم (حدود ۱۷۱ تا ۱۳۸ پيش از میلاد) نخستین شاه بزرگ اشکانی است که دولت پارت را به جایگاه يک امپراتوری خاوری رساند.
شاهنشاهی
مهرداد یکم (۱۷۱ تا ۱۳۸/۱۳۷ پيش از ميلاد) با آگاهی از شرايط نابه سامان دولتهای بلخی و سلوکی نخست به خاور لشکر کشی نمود تا سرزمينهایی که اوتيدم در زمان پادشاهی اشک دوم و لشکر کشی آنتيوخوس سوم گرفته بود بازپس گيرد. در آن زمان در بلخ پس از مرگ اوتيدم، فرمانروایی دوپاره شده بود، دمتریوس پسر او دولتی در هند تشکیل داده و اوکراتیدس غاصب قدرت را در بلخ غصب کرده بود. اما مهرداد یورش اصلی خود را نه به خاور بلکه به باختر انجام داد. از مرگ آنتیوخوس چهارم اپیفان پس از یورش ناکامش به ایران که با پارتها تماسی پیدا نکرد، وضع سلوکیان بحرانی شد و شَهرَب ماد به نام تیمارخوس اعلام پادشاهی کرد. تيمارخوس پس از نبردهای طولانی از مهرداد شکست خورد و مهرداد ماد را نيز به فرمانروايي خود افزود و باکازیس نامی را به حکومت آن نشاند. با تسخير ماد راه ورود به بين النهرين باز شد و مهرداد با بهره جستن از پیکار میان دمتریوس دوم سلوکی و تریفون غاصب به میان رودان تاخت و بابِل و سلوکیه را گرفت، وی در سلوکیه با عنوان «شاهنشاه» تاجگذاری کرد در حالی که منطقه نفوذش در ۱۴۱ پيش از میلاد تا شهر اوروک در جنوب بابل گسترش یافته بود.
دمتریوس پس از غلبه بر تریفون و دلگرمی از دعوت مادها و شهرهای یونانی خود را آماده جنگ با مهرداد نمود. از سوی دیگر خود پارت مورد تهدید سکاها قرار گرفته بود. مهرداد که با جنگی دو سویه روبرو شده بود، خود با بخشی از سپاه به هیرکانیه رفت و وظیفه رودررویی با دمتریوس را بر دوش فرماندهان خویش گذاشت.
دمتریوس پس از کامیابی های آغازین وارد ماد شد ولی شکست خورد و زندانی شد. او را در ۱۴۱/۱۴۰ پيش از میلاد به هیرکانیه نزد مهرداد فرستادند. مهرداد دختر خود رودوگون را به همسری او درآورد تا بعدها بتواند نقشی مناسب با اهداف شاه پارتها ایفا کند. سپس متوجه جنوب شد و سرزمینهای عیلام، شوش و پارس را در ۱۳۹ پیش از میلاد فرمانبردار خویش کرد. بدين ترتیب مهرداد توانست ظرف ده سال از ۱۴۸ تا ۱۳۸ پیش از میلاد با پیکارهای سخت و به برکت سپاه و سیاست جلب همکاری دودمانهای بزرگ، پارت را به مقام يک قدرت بزرگ برساند، وی نه تنها دولتی بزرگ ساخت بلکه برنامه ای برای اشکانیان به ارث گذاشت. مهرداد یکم نخستین «شاهنشاه» اشکانی در ۱۳۹/۱۳۸ پیش از میلاد در گذشت و تاج و تخت را به جانشینش فرهاد دوم (از حدود ۱۳۸ تا ۱۲۹ پيش از ميلاد) سپرد.
در زمان او دولتش که هنوز به اندازه کافی استوار نشده بود دوباره از دو سو مورد تهديد قرار گرفت؛ خطر یورشی از آسيای ميانه و یورش آنتیوخوس هفتم سیدتس که کوشيد در سالهای ۱۳۰/۱۲۹ پيش از ميلاد سلوکیان را (برای آخرين بار) بر خاور چیره سازد، او توانست پارتها را در سه نبرد شکست دهد و بابل و ماد را تسخیر کند. فرهاد با آنتیوخوس وارد گفتگو شد اما شرایط شاه سلوکی را نپذيرفت و مترصد زمان مناسب شد. آنتیوخوس برای آسان نمودن تهيه آذوقه، سپاه خود را در پایگاه های زمستانی شهرهای گوناگون پراکند.
فرهاد به یاری تبلیغات ماهرانه ساکنان اين شهرها را به هواداری از خود برانگیخت، سپس نقشه ای را به اجرا گذاشت که در آن تهاجم همزمانی به سپاهیان آنتیوخوس پیش بینی شده بود که کاملا کامیاب از آب درآمد و آنتیوخوس در نبرد پس از آنکه سربازانش رهایش نمودند شکست خورد و کشته شد(یا خودکشی کرد)، در نتیجه فرهاد بابل و ماد را گرفت و به طرح نقشه ای برای تاختن به سوريه دست زد. فرهاد باقی مانده سپاه آنتیوخوس را به سپاه خود افزود (ولی با آنان رفتاری سخت گيرانه داشت) ، پیشتر نیز از مزدوران احتمالا سکایی بهره جسته بود، فرهاد دستمزد این مزدوران سکايي را پس از پیروزی بر آنتیوخوس نپرداخت پس آنان شوریدند و بر ایران یورش برده حتی بر بین النهرین نیز دست انداختند، در جنگ میان فرهاد و سکاها زمانی که مزدوران یونانی سپاه پیشين آنتیوخوس در لحظه سرنوشت ساز نبرد (۱۲۸ پیش از میلاد) به ایشان پیوستند در میدان رزم کشته شد. اکنون ایران در وضع ناگواری قرار گرفته بود چرا که قبایل جنگجوی یو-تشی به دولت یونانی - باختری (بلخی) تاخته و در حدود ۱۳۵ تا ۱۳۰ پيش از میلاد باختر را اشغال نمودند.
اردوان یکم در چنين شرایطی جانشین فرهاد دوم شد. او نیز نتوانست خطر را دور نماید و سکاییان توانستند در خاور ایران یعنی زرنگ استقرار یابند؛ از آن پس نام درنگیانه به سيستان تغيير یافت. اردوان در نبردی در حدود ۱۲۴/۱۲۳ پیش از میلاد در نبردی جان باخت. خطر همچنان شاهنشاهی پارت را تهدید می نمود. نشانه های فروپاشی در بین النهرین دیده می شد، هوسپائوسینس امیر عرب در حدود ۱۲۷ پیش از میلاد شهر انطاکیه در مصب دجله و فرات در کنار خلیج فارس را گرفت و آنجا را خاراکس هوسپائوسینس نامید. سپس بابل و احتمالا سلوکیه را گرفت اما هیمروس سردار اشکانی او را پس راند و به نام خود در سلوکیه سکه زد.وظیفه نوسازی قدرت اشکانیان بر دوش پسر اردوان یکم یعنی مهرداد دوم (۱۲۳/۱۲۴ تا ۸۸/۸۷ پیش از میلاد) افتاد. او نخست در ۱۲۲/۱۲۱ پيش از میلاد بر هوسپائوسینس لشکر کشید و او را شکست داده تبدیل به امیری دست نشانده کرد. بدین سان بین النهرین تا رود فرات از جمله شهر مرزی مهم دورا-اروپوس در سال ۱۱۳ پیش از میلاد به قلمرو شاهنشاهی اشکانی پیوست. سپس دولتهای کوچک شمال بین النهرین یعنی گوردی ین، آدیابن و اُسرائن فرمانبردار پارتیان شدند. آنگاه به خاور و سکاییان روی آورد و پس از لشکر کشی پیروزمندانه سکاییان زیر فرمان دودمان سورن را به دولتی دست نشانده تبدیل نمود. وی پا را از مهرداد یکم نیز فراتر نهاد و رهسپار ارمنستان شد، آرتاواز شاه ارمنستان را فرمانبردار خویش نمود و تیگران پسر آرتاواز را به عنوان گروگان به پارت فرستاد. رویدادهای بعدی باعث مداخله دوباره ایران شد و ارتش پارت، تیگران را به عنوان شاهی دست نشانده بر تخت پدر نشاند که او نیز ناچار «هفتاد دره» را در حدود ۱۰۰ پیش از میلاد به ایران واگذاشت.در سال ۹۶ پیش از میلاد نخستین دیدار میان اورباز فرستاده مهرداد دوم و کورنلیوس سولا فرمانده سپاه روم با موضوع ابراز دوستی مهرداد و در حقیقت آگاه شدن از اهداف رومیان روی داد. مهرداد دوم دوباره شکوه را به ایران بازگرداند و همچون نیای همنامش، خود را «شاهنشاه» نامید. او با ووتی فغفور چین از سلسله هان (۱۴۱ تا ۷۸ پیش از میلاد) روابط سیاسی و بازرگانی برقرار نمود و زبان ایرانی را در نوشتارهای پادشاهی باب نمود.
گاهشماری رویدادها
۳۳۴ تا ۳۲۳ پیش از میلاد : اسکندر مقدونی ایران را تصرف می کند , سقوط شاهنشاهی هخامنشی و آغاز یونانی سازی خاور .
۳۲۹ تا ۳۲۷ پیش از میلاد : شمال خاوری ایران در برابر تهاجم اسکندر با کمک قبایل مرزی می ایستد. اسپیتامن قهرمان پایداری است .
۳۱۲ تا ۳۲۷ پیش از میلاد : سلوکوس یکم سراسر ایران را می گیرد .
۳۰۴/۳۰۳ پیش از میلاد : چاندراگوپتا پادشاه هند از سلسله ماوریا مورد تهدید امپریالیسم مقدونی قرار می گیرد ولی بر سلوکوس یکم چیره می شود و بخش خاوری ایران را جدا می سازد . آغاز عقب نشینی مقدونیان از خاور .
پیش از ۲۱۸ پیش از میلاد : تهاجم اقوام بربر به ایران . فعالیت آنتیوخوس یکم (سوتر) برای جلوگیری از این خطر .
۲۵۰ پیش از میلاد : نخستین نشانه های تجزیه خواهی در شمال خاوری ایران. پدیدار شدن دو فرمانروای مستقل: آندراگوراس در پارت و دیودویوس در باکتریا ( باختر ).
حدود ۲۳۸ پیش از میلاد : اعلام پادشاهی دیودوتوس و پیدایش قلمرو یونانی - باختری با کمک اهالی بومی .
حدود ۲۳۸ پیش از میلاد : یورش اشک یکم سرکرده قبیله پارنی به پارت و آغاز فرمانروایی پارت اشکانی. آغاز فروپاشی چیرگی سلوکیان بر ایران. توقف یونانی کردن ایران.
حدود ۲۳۸ پیش از میلاد : اشک یکم یورش سلوکوس دوم (کالینیکوس) را پس می راند. پارتیان لقب «اشک» را باب می نمایند.
حدود ۲۰۸ پیش از میلاد : اشک دوم یورش آنتیوخوس سوم را پس می راند. پادشاهی از شاخه بردار بزرگ تر اشکانیان بیرون می شود.
۱۷۱ تا حدود ۱۳۸ پیش از میلاد: مهرداد یکم خالق نیروی بزرگ پارت. آغاز استبداد. نخستین نشانه های ایران گرایی. تهدید از دو جبهه, از سوی سلوکیان در باختر و اقوام آسیای میانه از شمال خاور.
۱۲۳ تا ۸۸/۸۷ پیش از میلاد: مهرداد دوم قدرت پارت را زنده می کند. ارمنستان زیر نفوذ پارتیان قرار میگیرد. سنتهای پارس باستان زنده می شود. مجموعه ساختمانهای شهر نسا ساخته می شود.
نیمه نخست سده یکم پیش ازمیلاد: پیدایش مدعیان و غاصبان در دولت پارت. خاورمیانه در برابر گسترش جویی روم. ایران اشکانی یگانه نیروی توانا برای پایداری در برابر روم.
۵۸/۵۷ تا ۳۹ پیش از میلاد: اُرُد دوم. پادشاهی پارت با روم وارد جنگ می شود. نبرد کرهه (حران) در سال ۵۳ پیش از میلاد و شکست و مرگ لیسینیوس کراسوس از سه امپراتور (حکومت سه نفره) روم. امپراتوری اشکانی نیرویی برابر با روم در جهان آن روزگار. فرات مرز میان دو امپراتوری.
۴۱ تا ۳۹ پیش از میلاد : پارتیان اربابان خاورمیانه. شکست و مرگ پاکور شاهزاده پارت در گیندوراس در ۳۹ پیش از میلاد.
حدود ۳۹ تا ۲/۳ پیش از میلاد: فرهاد چهارم . حمله آنتونیوس یکی از سه فرمانروای روم به قلمرو پارت. شکست رومیان و پس نشستن آنها در ۳۶ پیش از میلاد.
حدود ۱۱-۳۷ میلادی : اردوان دوم. برنامه معروف «هخامنشی سازی» تایید شده در منابع کلاسیک. پیشرفت ایران گرایی. حماسه ایرانی و نقش دودمانهای بزرگ پارتی در ایجاد این حماسه. هنر پارت ادامه اهنده هنر هخامنشی.
۴۲ میلادی : پارتیان شهر سلوکیه را پس از شش سال محاصره تسخیر می کنند.
حدود ۵۱ تا ۸۰/۷۶ میلادی : بلاش یکم. پیکار قطعی بر سر ارمنستان. شکست رومیان در راندیا در سال ۶۳ میلادی. شکل گیری میراث اشکانیان: دولت پارت, مادآتروپاتن, ارمنستان. ادامه پیشرفت ایران گرایی. زبان ایرانی پهلوی جای زبان یونانی را روی سکه ها می گیرد. گردآوری و نشر (احتمالی) اوستا. تایید تیرداد از سوی نرون به عنوان شاه ارمنستان.
سده دوم میلادی : حالت دفاعی امپراتوری پارت.
۱۰۸/۱۰۹ - ۱۲۷/۱۲۸ میلادی : خسرو. حمله امپراتور ترایانوس از سال ۱۱۴ تا ۱۱۷ میلادی به امپراتوری پارت. رومیان پس از موفقیتهای اولیه ناچار می شوند برابر ضد حمله های شدید پارتیان پس نشینی کنند. فرات دوباره مرز دو امپراتوری می شود.
۱۴۷/۱۴۸-۱۹۰ میلادی : بلاش چهارم. یورش ناکام پارت به ارمنستان و سوریه. ضد حمله رومیان و تسخیر تیسفون. شیوع بیماری طاعون و عقب نشینی رومیان. تسلط رومیان بر بخشی از بین النهرین.
۱۹۱-۲۰۶ میلادی : بلاش پنجم. یورش جدید رومیان به پارتیان. امپراتور سپتیموس سوروس تیسفون را می گیرد. شکست رومیان در هاترا. بخشی از بین النهرین ضمیمه امپراتوری روم می شود. ناتوانی تدریجی دولت پارت.
۲۰۷-۲۲۱ میلادی : بلاش ششم. پارتیان در برابر امپراتور کاراکالا. پیروزی پارتیان بر امپراتور ماکرینوس. روم خوار شده وادار می شود خراج سنگینی به ایران بپردازد. شورش های داخلی بر ضد اشکانیان.
حدود ۲۱۲ میلادی : اردوان چهارم برادر بلاش برضد او قیام می کند.
حدود ۲۲۰ تا ۲۲۶/۲۲۸ میلادی : اردشیر بابکان, نوه ساسان, آغاز به تصرف پارس می کند. نبرد بر سر قدرت در ایران. شکست اردوان چهارم, و احتمالا در سال ۲۲۸ شکست بلاش ششم از اردشیر بابکان. سقوط دودمان اشکانی و پایان امپراتوری پارت. آغاز فروانروایی ساسانیان.
پاسخ: ..::تاریخ ایران::..
برم سراغ ساسانیان و...؟
تاریخ ایران واقعا زیباست!
پاسخ: ..::تاریخ ایران::..
آره حجت جان ! ادامه بده لطفا ...