در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که میفتد به کسی کار کسی
در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که میفتد به کسی کار کسی
یار دبستانی من با منو همراه منی چوب الف بر سر ما بغض منو اه منی
یـکـی خنـجر آبـگــون بــرکــشـیــد
همی خواست از تن سرش را برید
دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادنـد
در این دنیا که حتی ابر
نمی گرید به حال ما
همه از من گریزانند
تو هم بگذر از این تنها
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
بـا دوسـتـان مـروت ، با دشـمــنــان مــدارا
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابد الدهر بمانــــد
در ميكده مي رقسم،از باديه مي نوشـــــــــــــــــم!
سبز است و سفيد و سرخ اين جامه كه مي پوشم!
میازار موی که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است
|
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks