استاد شهریار در کنج خانه اش
***************
کسي نیست در این گوشه فراموشتر از من
وز گوشه نشینان توخاموشتر از من
هر کس به خیالیست هم آغوش و کسی نیست
ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من
می*نوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق
اما که در این میکده غم نوشتر از من
افتاده جهانی همه مدهوش تو لیکن
افتاده*تر از من نه و مدهوشتر از من
بی ماه رخ تو شب من هست سیه*پوش
اما شب من هم نه سیه*پوشتر از من
گفتی تو نه گوشی که سخن گویمت از عشق
ای نادره گفتار کجا گوشتر از من
بیژن*تر از آنم که بچاهم کنی ای ترک
خونم بفشان کیست سیاوشتر از من
با لعل تو گفتم که علاجم لب نوشی است
بشکفت که یارب چه لبی نوشتر از من
آخر چه گلابی است به از اشک من ای گل؟
دیگی نه در این بادیه پرجوشتر از من
صلاح از ما چه میجویی که مستان را صلا گفتیم به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم در میخانهام بگشا که هیچ از خانقه نگشود گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم من از چشم تو ای ساقی خراب افتادهام لیکن بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم جگر چون نافهام خون گشت کم زینم نمیباید جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم
غزل زیبایی از حافظ رو گذاشتید ! بسیار عالی برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنیدبرای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید ارسالی توسط mehrdad_ab برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
فقط چند نکته :
سلامت را دعا گفتیم : به معنای این که ترک سلامتی کردیم. بر این اساس که هنگام خداحافظی، دعا می خوانند.
جگر چون نافه ام ... خطا گفتیم: تناسب بسیار زیبایی تو این بیت وجود داره وقتی که بفهمید مجاز از چین، همون مشک چین هست.به این معنا که چون زلف یار از مشک هم خوشبوتر هست، پس شاعر به اشتباه نزد معشوقش سخن از مشک چین برده و به سبب این توهین (یا بهتان) جگرش مانند نافه ی آهو (که مشک را از آن می گیرند) خون شده !
این هم یه غزل زیبا حافظ برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید :
چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود ور آشتی طلبم با سر عتاب رود چو ماه نو ره بیچارگان نظاره زند به گوشه ابرو و در نقاب رود شب شراب خرابم کند به بیداری وگر به روز شکایت کنم به خواب رود طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل بیفتد آن که در این راه با شتاب رود گدایی در جانان به سلطنت مفروش کسی ز سایه این در به آفتاب رود سواد نامه موی سیاه چون طی شد بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر
کلاه داریش اندر سر شراب رود حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز خوشا کسی که در این راه بیحجاب رود
mehrdad_ab (11-03-12)
تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جان سوز بود شرح سیه روزگاریم
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب که ساز داشت سرسازگاریم
شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد
چشمی نماند شاهد شب زنده داریم
طبعم شکار آهوی سر در کمند نیست
ماند به شیر شیوه وحشی شکاریم
شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز
تا زنده ام بس است همین شرمساریم
mohamad70 (21-09-12), P A R H A M (18-09-12)
خسته
از زندگی از این همه تكرار خسته ام
از های و هوی كوچه و بازار خسته ام
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر كه و هر كار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می كشم
آوخ ... كزین حصار دل آزار خسته ام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او كه گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود كه بی شكیبم و بی یار خسته ام
تنها و دل گرفته و بیزار و بی امید
از حال من مپرس كه بسیار خسته ام
محمدعلی بهمنی
M A H R A D (11-04-12), mohamad70 (21-09-12), P A R H A M (18-09-12)
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تـار است و ره وادی ایمـــن در پیش
آتش طــور کـــجا موعــــد دیــدار کــــجاست
هــر کــــه آمـــد به جهان نقش خرابـــــی دارد
در خـــرابات بگــــویید کــــه هشیـــار کـــجاست
آن کــــس است اهـــل بشارت کــــــه اشارت داند
نکــــتهها هست بســـی محـــرم اســـرار کــجاست
هـــــر ســــر مـــوی مــــرا بـا تـــو هـــزاران کــــار است
مـــا کـــجاییـــم و مـــلامـــت گـــر بـــیکـــار کـــجاست...
حافظ
anubis (18-09-12), M A H R A D (18-09-12), mohamad70 (21-09-12), Over_Cracker (20-09-12), P A R H A M (18-09-12)
بیاییم پارسی وار *زنها* را پاس بداریم
این بار اگر زن زیبا رویی را دیدیم...
هوس را زنده به گور كنیم ...
و ایزد را شكر گوییم برای خلق این زیبایی .
زیر باران اگر دختری را سوار كردیم ...
جای شماره به او امنیت دهیم ...
او را به مقصد مورد نظرش برسانیم...
نه به مقصد مورد نظرمان .
هنگام ورود به هر مكانی ...
با لبخند بگوییم: اول شما ...
در تاكسی خودمان را به در بچسبانیم نه به او ...
بگذاریم زن پارسی وقتی پارس مردی را در كوچه خلوت می بیند
احساس امنیت كند نه ترس ...
بیاییم فارغ از جنسیت ... كمی انسان باشیم.
blueflower (21-09-12), Jagvar (20-09-12), M A H R A D (20-09-12), mehrdad_ab (20-09-12), mohamad70 (21-09-12), P A R H A M (20-09-12), th e nd (18-05-14)
تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته
جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخت خوشبخته!
جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست
جواب هم صدایی ها، پلیس ضد شورش نیست!
نه بمب هسته ای داره، نه بمب افکن نه خمپاره
دیگه هیچ بچه ای پاشو روی مین جا نمیذاره!
همه آزادِ آزادن، همه بی دردِ بی دردن
تو روزنامه نمیخونیم نهنگا خودکشی کردن!
جهانی رو تصور کن، بدون نفرت و باروت
بدون ظلم خودکامه، بدون وحشت و تابوت
جهانی رو تصور کن، پر از لبخند و آزادی
لبالب از گل و بوسه، پر از تکرار آبادی!
تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه
اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سربه
تصور کن جهانی رو، که توش زندان یه افسانه ست
تمام جنگای دنیا، شدن مشمول آتش بس!
کسی آقای عالم نیس، برابر با همن مردم
دیگه سهم هر انسانه، تن هر دونه ی گندم!
بدون مرز و محدوده، وطن یعنی همه دنیا
تصور کن، تو میتونی، بشی تعبیر این رویا!
*البته فکر می کنم این شعر قبلاً هم پست زده شده باشه و به هر حال ...
AMD>INTEL (28-09-12), Exclusive (23-04-13), M A H R A D (21-09-12), mohamad70 (21-09-12), nima_hl (21-09-12), Over_Cracker (21-09-12), P A R H A M (21-09-12)
- این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
- این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
- آن دختر چشم آبی گیسوی طلایی
- طناز سیه چشم چو معشوقهی من نیست
- آن کشور نو، آن وطن دانش و صنعت
- هرگز به دل انگیزی ایران کهن نیست
- در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
- لطفی ست که در کلگری و نیس و پکن نیست
- در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
- موجی ست که در ساحل دریای عدن نیست
- در پیکر گلهای دلاویز شمیران
- عطری ست که در نافه آهوی ختن نیست
- آوارهام و خسته و سرگشته و حیران
- هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
- آوارگی و خانه به دوشی چه بلایی ست
- دردی ست که همتاش در این دیر کهن نیست
- من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
- در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
- هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
- بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
- پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
- لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
- هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
- چون دامن البرز پر از چین و شکن نیست
- این کوه بلند است ولی نیست دماوند
- این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
- این شهر عظیم است ولی شهر غریب است
- این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
خسرو فرشیدورد
Exclusive (23-04-13), M A H R A D (08-10-12), mehrdad_ab (07-10-12)
دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد
کارون زچشمه خشکید البرز لب فروبست
حتی دل دماوند آتشفشان ندارد
دیو سیاه دربند آسان رهیدو بگریخت
رستم دراین هیاهو گرز گران ندارد
روز وداع خورشید زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد
برنام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیرو کمان ندارد
دریای مازنی ها برکام دیگران شد
نادر زخاک برخیز میهن جوان ندارد
دارا کجای کاری دزدان سرزمینت
بربیستون نویسند دارا جهان ندارد
آئیم به دادخواهی فریادمان بلنداست
اما چه سود اینجا نوشیروان ندارد
سرخ و سپید وسبز است این بیرق کیانی
اما صدآه و افسوس شیر ژیان ندارد
کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش ای مهر آریایی
بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد
Exclusive (23-04-13), M A H R A D (28-11-12), nima_hl (28-11-12)
2 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 2 میهمان)
Bookmarks