ابوسعید ابوالخیر چقدر زیبا میگه:
گر در یمنی چو با منی پیش منی
گر پیش منی چو بی منی در یمنی
من با تو چنانم ای نــگــار یمـــنـــی
خود در غلطم که من توام یا تو منی
Printable View
ابوسعید ابوالخیر چقدر زیبا میگه:
گر در یمنی چو با منی پیش منی
گر پیش منی چو بی منی در یمنی
من با تو چنانم ای نــگــار یمـــنـــی
خود در غلطم که من توام یا تو منی
بدنیای دنی کی ماندنی بی
که دامان بر جهان افشاندنی بی
همی لا تقنطوا خوانی عزیزا
دلا یا ویلنا هم خواندنی بی
باباطاهر
پ.ن: اینقد ناامید خودم رو ندیده بودم... :(
با سلامی گرم
هرچند ماهیت شعر غمگینه ولی بسیار پرمحتوا هستش
" به جای دسته گلی که بر مزارم میگذاری ..... امروز با شاخه گلی یادم کن":give_rose:
" فردا که رفتم زمبان , گریه چه سود .... امروز با لبخند لبانت شادم کن":1. (5):
امیدوارم همیشه حداقل یک نفر به یادتون باشه:love:به امید روزهای خوش
ای نوش کرده نیش را بیخویش کن با خویش را ....باخویش کن بیخویش را چیزی بده درویش را
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید !برای عضویت اینجا کلیک کنید ]
ای تن پرست بوالحزن در تن مپیچ و جان مکن ..... منگر به تن بنگر به من چیزی بده درویش را
حضرت شمس
اعجاب آوری ، به تو باید نگاه کرد
از هوش می بری ، به تو باید نگاه کرد
در تو دقیق گشتم و عقلم به باد رفت
گفتند سرسری به تو باید نگاه کرد
قربان ولیئی (؟)
بازآ که در فــراق تـو چـشم امیـدوار
چون گوش روزهدار بر اللهاکبر است
چه کسی غیر از سعدی؟!
به کامـــم با لــــب نوشــــت عســــل کن *** تمـــــام حـــــــرف هایــــــم را غـــــزل کن
بســــوزان قلـــــب مــــن را در تب خـــــود *** مـــــرا در عاشــــقی ضــــرب المـــثل کن
روز اول كه ديدمش گفتم
آن كه روزم سيه كند اينست
به والله که جانانم تویی تو
بسلطان عرب جانم تویی تو
نمیدونم که چونم یا که چندم
همی دونم که درمانم تویی تو
بابا طاهر
نسیمی کز بن آن کاکل آید
مرا خوش تر ز بوی سنبل آید
چو شو گیرم خیالش را در آغوش
سحر از بسترم بوی گل آید
(با اندکی دخل و تصرف)