aMiR HosSeiN (22-02-08)
گذشت امروز ، فردا را چه باید كرد ؟
كنار دخمه ی غمگین
سگی با استخوانی خشك سرگرم است
دو عابر در سكوت كوچه می گویند و می خندند
دل و سرشان به می ، یا گرمی انگیزی دگر گرم است
شب است
شبی بیرحم و روح آسوده ، اما با سحر نزدیك
نمی گرید دگر در دخمه سقف پیر
و لیكن چون شكست استخوانی خشك
به دندان سگی بیمار و از جان سیر
زنی در خواب می گرید
نشسته شوهرش بیدار
خیالش خسته ، چشمش تار
انسان باش و هنرمند و خدا را همچنان بر بلندای وجودت احساس کن!
ما از جنس رویاهایمان هستیم.پرنده پرواز نمی خواست پرنده به دستانی که پرش میداد عاشق بود...
من و دل
aMiR HosSeiN (22-02-08)
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks