ashkan.h (16-09-10)
تو مو می بینی و من پیچش مو
تو ابرو من ولـــــــــیکن زیر ابــــرو
خوبه ؟ برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
ashkan.h (16-09-10)
من تا حالا شعرای زیادی گفتم،یکیشم واسه امضام نوشتمش،اینم فعلا مینویسم تا اینترنت قطع نشده:
باران استو تندی رگبار استو منه تنها.تنها به دور از همه من ها و همه ی تن ها.مینگرم بر کرم و رحمته آن باری باران زا.
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
این غزلواره (قالبش چیه دقیقا ؟ :دی ) که تو امضاتون گذاشتید قشنگه !
شاید احیانا امضاتون رو عوض کردید. پس میذارمش تا یادگاری بمونه :
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
ashkan.h (18-09-10)
باشه عزیز.
قالبش قصیدست.شکل قافیه های قصیده مثله غزله،و مصراعهای زوج هم قافیه اند(در قصیده)
البته همه ی شعرام اینطوری نیستن و سبکه خاصی رو انتخاب نکردم.
"عشقه من خوار کرد عاشقه لیلی را
اشکه سرشار کرد کوهه شیرین را
از بهر تو ای یاره افسون کاره من
قربان کنم بی درنگ این جانه خویش را "
آخرین ویرایش توسط ashkan.h در تاریخ 19-09-10 انجام شده است
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
ساز من نغمه ای جز نام تو را بر لب نیاورد
ناله ای جز غم تو فریاد نیاورد
ساز من راز مرا فریاد زد
راز من عشقه مرا داد زد.
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
سود من از عاشقی اینک چه بود؟
سوی چشمانه مرا این گریه ها از من ربود
چشم من از بهر تو ای یار من
من تو را با دیده ی دل بایدت دیدن نمود.
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
نام من از بهر من اشکان نبود
این همه اشک را یاره من باعث نمود
لیکن آن مادره ماهک نمای گل فروز
نام این عاشقه دل خسته را اشکان نمود.
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
نصیب من ز عاشقی، فقط فغان و حسرت است
سهم من از دلتنگی،سوز دلو ریاضت است
وفای من به یار من،توام با سخاوت است
ز سوی یار جواب من،دردو غمو شقاوت است
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
در آن کابوس تلخ وحشتزای دیروز
میان آن همه افکار مسموم
به داد این پریشان حاله مسلول
رسیدی ناجی دیروزو امروز؟
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
درین دنیا که عشقت را با عقل پاسخ می دهند
تو را از بهر احساس قشنگت،ساده و بی منطقو دیوانه نامت می نهند
خوشا بر حاله من که در دام مرگ،به زیر خاک پای دوست در خاکم می نهند.
من نه آبشارم که هردم سر به زیر آرم
من آن کوهم که دست آسمان در دست خویش دارم/
من نه آن ساقه ی خم گشته ی ژولیده ی یاسم
من همان سرو بلندم،لانه ها در قلب خویش دارم/
من نه آن جوی ضعیف کوچه هایم
آن خروشان بحر مواجم،بسی ناگفته ها در کام خویش دارم...
(اشکان)
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks