شهریار جان اگر منظورت منم خودت بلد نیستی بخونیش که این رو میگی و اگر با من نیستی پس چرا تشکر نکردی ؟ :1. (27):
Printable View
شهریار جان اگر منظورت منم خودت بلد نیستی بخونیش که این رو میگی و اگر با من نیستی پس چرا تشکر نکردی ؟ :1. (27):
سلام امیدوارم از این مطلب خوشتون بیاد
در سایه پشت من ، حزن غریبی نشسته است
کاش میدانستی بدور از تو دلم شکسته است
ای کاش افتاب دیدگانت همیشگی بود
یا توانست از ان چشمان قصیده ای سرود
هرگز ندانستم رفتنت بهر چیست ؟
یا درون دل تکیده ات رد پای کیست
ای شک مزن بر ریشه دل من تبر
او خوب بود و رفت زپیش دلم خوبتر:give_rose:
چه نتيجه گيري منطقي مي كني امير جان !!! :1. (23):نقل قول:
1- من كجاي پستم عرض كردم منظورم شعر شما بوده ؟ يا حتي فرد ديگه اي ؟ بنده نكته اي را عرض كردم كه شما كاملا منطقي برخورد كرديد . در مورد خوندم شعر هم نظر لطفتون هست ! اما فكر كنم بتونم بخونم !
2- تشكر كردن در كل براي وقتي هست كه شما از پستي خوشتون بياد يا موافقت و ... داشته باشي اما در اين مورد من اون وقت اصلا حواسم نبود و اومدم فقط شعر را گذاشتم به دليل اينكه وقت تنگ بود و سپس اومدم شعر هاي ساير دوستان را خوندم . من ميتونم شعر نخونده از كسي تشكر كنم ؟! :1. (27):
لطفا كمي بيشتر درنگ كنيد ...
ممنون
شهريار :give_rose:
اين شعر هم در وصف واقعيت با نام ساقي :
دهي جامي به هر كامي ، كامت نكنند جامي
گويي كه منم جامي ، جامت شكنند ساقي :yes:
تقديم به دوستان عزيز ...
نظرتون را بگيد اگه بده بگيد ، نقد كنيد كه كجا هاش بد هست تا اصلاح كنم.
ممنون
شهريار :give_rose:
دهی جامی به هر کامی ، به دست مطرب وساقی
در این غوغای بی فرجام خوشا یاد می و ساقی
اقا شهریار برای اول راه مصرع های اول غنی هستن ولی از لحاظ معنایی باهم تطابق ندارند
هر حرفی یک شاعر یا تصنیف سرا میکه معنی داره و شاید هم اهنگ
میتونی نو باشی حتی برای لحظه ای که کهنگی زمان دور و برت رو گرفته:11():
من غلام و درگه و بار تو ام ....... رعیتی از بهر دیدار تو ام
تو یه شاهی من غلامی مستمند ........... تو مکش این قلب من اخر به بند
قصه من قصه رعیت و شاه .............. من غلامی مانده ام در قعر چاه
گو کدامین مصر ی رعیت فروش ......... اورد این قلب من اخر بجوش
گو کجا این تن بباید سوختن ..................شعله عشق تو را افروختن
من ذلیخا هستم و غرق گناه ...............تو مکن روز مرا چون شب سیاه
با غم عشقت مرا ازاد کن ................ یادی از عشق خوش فرهاد کن
عشق من را تو پذیرا باش شاه .................. تا نمانم تا ابد در قعر چاه
حق کپی محقوظ است :lock:
3TARE:1. (33):
اهای اهالی جای ما خوب است ....... جای شما خای
حال من را گر بپرسی خوب است ........... هان یاد تان در دلمان محقوظ است
شهریارا شعر ها بازی نیست ............. در خزان زندگی رازی نیست
شعر باید غرق ابادی بود ............. در دل شاعر غم شادی بود
شعر معنای خود شاعر بود ............. این همان تک نکته اخر بود
مصرع اول غنی هست و وزین ........... بیت دوم را تو با دقت ببین
( در جواب شهریار و مخصوص این فرم ) :great:
ستاره جان میبینم دوباره غوغا کردی عزیز ( مثل همیشه عالی ) :1. (35):
ستاره جان واقعا عالي هست و خوشحالم بالاخره كه اومديد :1. (40):
واقعا شعر هاتون پخته هست و عالي ...
در مورد اون شعر بنده شما كاملا منظور بنده را متوجه نشديد ...
حقيقت ساقي اين هست كه كسي جام همه را پر ميكنه با مي و در آخر خودش به خودش هيچ چيزي نميرسه و تلف ميشه . بنده هم دقيقا در همين بادي شعر گفتم .
در بيت اول گفتم كه جام همه را پر مي كني و كسي به تو مي نميده و در اما در مورد بيت دوم كه عرض كرديد ساقي مي درخواست ميكنه و به جاي مي جامش را ميشكنند .
خيلي خوب خوب هست در مورد شعر هاي همديگه نظر بديم و بحث كنيم اين باعث تقويت و پيشرفتمون ميشه ...
موفق باشيد
شهريار :give_rose: