Curtis (29-01-13)
آشنایی با زرتشت بنیانگذار یکتاپرستی ایرانیان ( زندگینامه ، تعالیم، آئین ،آداب و رسوم زرتشت و زرتشتیان در گذر زمان )
زرتشت کیست؟
نام راستین اشو زرتشت بنیانگذار یکتاپرستی ایرانیان
شادروان "دستور دالا" پیرامون زرتشت می گوید : ما همه چیز درباره محمد و موسی و عیسی و حتی بودا می دانیم ولی هیچ آگاهی علمی و دقیقی پیرامون زرتشت بزرگ آریایی و نخستین پیام آور جهان نمی دانیم .
از سروده های به جای مانده از زرتشت ( گاتها ) می یابیم که نامش زرتشتر و نام خانوادگی اش سپتام یا سپتم است . اوستا شناسان نام زرتشت را از دو واژه زرث به معنی زرد - زال و پیر و اشتر به معنی شتر معنی میکنند . در مجموعه شتر زرد یا پیر معنی می دهد . عده دیگری این نام را شایسته چنین بزرگ مردی نمی دانند و بر این باور هستند که زرث به معنی روشنایی معنی میدهد و اشتر را از ریشه اش یا درخشیدن می دانند . که در مجوعه "زرین روشنایی" ترجمه می شود . آنان بر این باورند که نام اصلی وی سپتم است که معنی سپید یا سپیدترین بوده است که پس از برانگیخته شدن به پیام آوری جهان زرتشتر خطاب شد به معنی روشنایی مینوی . بودا نیز همین کار را کرده است . نامش گوتم بوده به معنی گاوین و گاونر بزرگ که پس از برانگیخته شدن به ارشاد مردمان نام بذ را بر میگزیند که به معنی دانا است .
سپتام زرتشتر اوستایی در پارسی امروزی زرتشت اسپنتمان نامیده می شود . او بر خلاف ادیان دیگر که هزاران سال پس از وی آمدند هرگز اداعاهای همچون پسر خدا - نور خدا و . . .نکرد . با اندیشه کردن در سروده های گات ها ما در می یابیم که او انسانی برجسته - دانا - خردمند - یکتا پرست و بی ادعا است . او تنها گمراهان را به راه نیک دعوت می کند و آنان را از راه خطا سرزنش می کند ولی هرگز آنان را به آتش جهنم و سربهای آتشین آخرت و زنجیرهای جهنم و دوزخ دهشتناک وعده نمی دهد . هرگز فرمان جهاد در راه خدا برای کشتار گمراهان را نمی دهد تا هر کجا کافری را دیدید او را بکشید . او تنها آموزه های خردمندانه و فیلسوفانه خود را در روزگاری به مردم منتقل می کند که به دلیل وسعت تاریخی اش زمانش بر همگان پوشیده است .
بستگان زرتشت
از روی گات ها متوجه می شویم که او از خویشاوندانش به نام خاندان اسپنتمان هیچداسب نام می برد . از دختر خردمندش پوروچیستا به معنی پر بینش نام می برد و در جای دیگر از میدیوماه سپنتمان که گویا پسر عمویش است . در کتاب دساتیر زرتشت را به خاندان مه آبادیان که هزاران سال پیش از کیومرث پیشدادی است نسبت داده است . خود کیومرث به بیش از شش هزار سال پیش تعلق دارد .
یاران نزدیک زرتشت
شاه گشتاسب کیانی بزرگ ترین یاور و گسترش دهنده دینی بهی بوده است که آئین وی ار پذیرفت . زمان پادشاهی کیانیان نیز به بیش از سه هزار سال می رسد . فرشوشتر و جاماسب که از نامداران خاندان هوگو بودند از نزدیک ترین یاران زرتشت بوده اند . گویا پس از درگذشت زرتشت جاماسب رهبر پیروان او میگردد . خاندان فریان نیز که ریشه تورانی داشته اند ( در ترکستان کنونی ) از یاران نزدیک زرتشت بودند . یاران زرتشت در تاریخ به سه گروه نامیده شده اند .
گروه نخست خیتو که در معنی خودمانی می باشد . اینان کسانی هستند که لقب آزادگان به آنان داده شده است و تمامی گفتار او را با جان و دل پذیرفته بودند و در گسترش آن کوشش میکردند .
گروه دوم ورزن می باشد که به کسانی گفته می شود که در حلقه قرار دارند . آنان اندکی از زرتشت دور بودند و در درک درست واژها و سخنان زرتشت کمی دورتر از گروه دوم بودند . به آنان انجمنیان نیز گفته اند .
گروه سوم اریمن نام دارد که امروزه آریامنش نامیده می شود . که در آن روزگار دوستان زرتشت در گسترده فلات بزرگ ایران خطاب می شدند . آنان از دور و از کشورهای دیگر به سخنان او ایمان آورده بودند .
بدخواهان زرتشت
زرتشت در برابر پندار بافی و پندار پرستی ایستاد و این کار وی بازار این افراد را تضعیف نمود . بسیاری از بزرگان و شاهان برای خود معبادی برای پرستش ایجاد کرده بودند که ریشه آنها از آئین کهن مهر پرستی نیز می باشد . آئین میترا یکی دیگر از نخستین آئینهای برتر جهان است که با ورود زرتشت رو به زوال رفت ولی بعدها به اروپا گسترش یافت و هنوز در برخی کلیسا ها اروپا نقاشی مهر در کنار گاو وجود دارد . این پندار پرستان به نام کوی یا کرین نامیده می شدند . کوی از همان کی پارسی است ( مانند کی آرش - کی گشتاسب ) که شاه معنی میداده است . آنان شاهان بودند که در امور دینی نیز رهبری مردم را بر عهده داشتند .
کرپانان پیشوایان مذهبی روزگار زرتشت بودند که مراسمهای پیچیده ای برای خدا ایجاد کرده بودند . از این خاندان سرداری به نام بندو یکی از بزرگ ترین دشمنان زرتشت بوده است که نامش بارها آمده است . زرتشت در سروده هایش برای آنان از درگاه خداوند درخواست رهنمایی میکند . جایی دگیر از خاندان اسیج نام میبرد که خونهای بسیاری را بیگناه ریخته اند .
لهجه و زادگاه زرتشت
دکتر علی اکبر جعفری خاورشناس و محقق دین زرتشتی معتقد است : گاتها به لهجه خوراسانی سروده شده است و هجای گاتها هجای رگ ویدی است . این لهجه در باختر رود سند رایج بوده است . زرتشت از خاندانهایی نام می برد که متعلق به خراسان بزرگ و سرزمینهای سند و پنجاب در شرق ایران است . در تمامی سروده های او از مردمان آریایی نژاد سخنهایی دیده می شود . وی به کشور هفتم اشاره میکند که همان ایرانویچ - ائیرانه ویچه - یا ایران بزرگ ( شامل افغانستان - تاجیکستان - مرو - سمرقند - بخارا و آسیای مرکزی . . . ) بوده است . گفتگوی ها اوستا بیشتر از خراسان بزرگ است . شاه گشتاسب نیز از بلخ بود و بیشتر شواهد حاکی از آن است که زرتشت از شرق ایران بوده است .
اما در این میان گروهی با استناد به متن اوستا که از رغه یاد شده است وی را از آذربایجان می دانند . منجمله ارباب کیخسرو شاهرخ . رغه به احتمالی همان مراغه کنونی در آذربایجان است . در فصل بیستم بندهش زرتشت را از حوالی رود ارس ( شمال آذربایجان ) و مادرش را از رغه یا مراغه معرفی میکند . این دسته پدر زرتشت را پورشاسب می دانند و مادرش را دغدو می خوانند . دغدو واژه ای اوستایی ( دغدوا ) است که به معنی دختر پاک و نجیب است . زرتشت در سن سی سالگی در بالای کوه سبلان در آذربایجان به پیامبری برگزیده شد و سپس شهرها را یکی پس از دیگری برای گسترش دینش طی کرد . زاد روز اشو زرتشت در ششم فروردین ماه می باشد که امروزه بسیاری از ایرانیان آن را احترام و جشن می گیرند . در همان روز به گفته اوستا پدرش پوشاسب به شادی و جاودانگی فرزندش درختی کاشت . این سنت از دیرباز در نزد ایرانیان بوده و امروزه نیز در برخی نقاط ایران پابرجاست . نوع درخت معمولا گردو یا بادام یا سرو یا کاج می باشد احترام به طبیعت برای آنکه با افزودن یک فرزند ممکن است طبیعت نیز آلوده شود پدر و مادر ایرانی همیشه برای حفظ منابع طبیعی درختی را با بدنیا آوردن فرزندشان می کاشتند . فردوسی بزرگ زاده شدن زرتشت را چنان مهم دانسته است که زادروز وی را همچون پدیدار شدن درختی می داند که شاخه و برگ آن را خرد و دانش و اندرز فرا گرفته است . وی را نابود کنند اهریمن و بنیان گذار یکتاپرستی جهان میداند و میگوید پس از وی آتش پرستی از میان می رود و آتش تنها نور اهورامزدا و روشنایی مقدس قدرت او می گردد .
چو یک چند گاهی بر آمد برین درختی پدید آمد اندر زمین
از ایوان گشتاسپ تا پیش کاخ درختی گشن بیخ بسیار شاخ
همه برگ او پند و بارش خرد کسی جز چون او بر خورد کی مرد
خجسته پی و نام او زردهشت که اهریمن بد کنش را بکشت
به شاه جهان گفت که پیغمبرم تو را سوی یزدان همی رهبرم
بیاموز آئین و دین بهی که بی دین همی خوب نه آید شهی
دین بهی چیست ؟
دین که به اشتباه از ریشه تازی خوانده می شود از ریشه پهلوی دن و دینه گرفته شده است . که در معنی می شود وجدان و شرف انسان است در زبان پهلوی . ولی اعراب این واژه را از ما گرفتند و جمع ادیان را ساختند و دیانت را نیز به آن افزودند . در واژه نامه پهلوی استاد بهرام فره وشی دین به معنی گسترده یعنی کیش و خصایص روحی و تشخیص معنوی وجدان و ندای درونی انسانهاست . که یکی از قوای پنجگانه نیروی باطنی انسان می باشد. پس وجدان است که مستقل از عالم جسمانی فنا ناپذیر است و آن را آغاز و پایانی نیست . این نیرو در انسان را خداوند به ودیعه گذاشته تا نیکی و بدی را تشخیص دهیم . اگر انسان به ندای درونی خویش به نیکی عمل کند راه راست را دنبال کرده است و زرتشت بزرگ ترین و جاودانه ترین سخنش این است که راه در جهان یکی است و آنهم راستی است . اگر به ندای منفی گوش فرا دهد به نیرو درونی یا همان دین آسیبی نخواهد رسید ولی در روز آخرت دین به صورت فرشته خوب و دختری زیبا ظاهر میشود وگرنه به سان زنی پتیاره و هرزه نمایان می شود . دین بهی نیز از واژه پهلوی دن ای وه گرفته شده است که بزرگان جهان و مورخین و موبدان بزرگ آن را به دین بهی یا همان دین زرتشتی معنی کرده اند . از این روی دین بهی نامیده می شود که سخنان و آموزه هایش تا ابد برای بشریت قابل اجراست و رمز تمامی بشریت در انسانیت و کردار نیک - گفتار نیک و پندار نیک نهفته است .
واژه حضرت برای زرتشت درست نیست
حضرت واژه ای تازی است که برای پیام آور سرزمینهای بزرگ آریایی پسندیده نیست زیرا اشو خود به معنی مقدس و روحانی است که پیشوند زرتشت اسپنتمان است . واژه اشو زیباترین واژه برای او است که بارها در اوستا بر آن تاکید شده . در اوستا این لقب از جانب اهورامزدا به وی داده شده است و هیچ مقامی بالاتر از وی در جهان نمی باشد .
زمان ظهور اشو زرتشت
زمان ظهور پیامبر آریایی تا کنون بر هیچ کس روشن نیست و هر مورخ و خاورشناسی دیدگاهی برای خود دارد . آنچه بیش از همه مورد تاکید است بین سه هزار و پانصد سال تا پنج هزار و پانصد سال می باشد . تقویم دینی زرتشتیان نیز به هزار و هفتصد و سی و هشت سال پیش از میلاد تهیه شده است . روز تولد ایشان ششم فرودین است که این روز هزاران سال است که در ایران گرامی داشته می شود .
ويل دورانت تاريخ نگار امريکايي
زمان زرتشت به گفته یونانیان به بیش از پنجهزار سال پیش می رسد . بروسوس بابلی زمان زرتشت را به دو هزار سال پیش از میلاد می داند . اخيرا طبق نظريه اي زمان زرتشت را به هزار تا ششصد قبل از ميلاد نسبت داده اند . اين نظريه زماني به اثبات خواهد رسيد که ويشتاسب که باشد زیرا ویشتاسب کیانی بیش از چهار هزار سال پیش فرمانروایی میکرده است ولی ویشتاسب پدر داریوش بزرگ دوهزار و ششصد سال پیش .
فرهنگ پارسي عميد
نخستين پيام آور صلح و خرد و انديشه جهان که تاريخ زيستن او را از حدود قرن هفتم قبل از ميلاد تا هزار و سیصد و هفتاد و پنج قبل از ميلاد تخمين زده اند که هنوز هيچ تاريخ شناسي نتواسته است از زمان او آگاهي پيدا کند . او ايرانيان را به پرستش خدا يگانه دعوت کرد . نام پدرش پورشسب و نام مادرش دغدو . که گفته اند يکي از دلايل بوجود آمدن بزرگترين امپراتوري تاريخ در زمان شاهنشاهي هخامنشيان گرويدند پادشاهان آن زمان به دين زرتشتي بوده است .
سوئيداس يوناني
که از مورخين يونان است و در سال نهصد و هفتاد ميلادي بسر ميبرده زمان زرتشت که از او به عنوان داناي پارس و ماد نام برده را به پنج هزار سال پيش از جنگ ترويا ميداند .
هرمدروس
از شاگردان ارشد افلاطون - زرتشت را به بيش از پنج هزار سال قبل از شروع جنگ "ترويا" ناميده است .
ارسطو
ساير مورخين يوناني از وي سنديت گرفته اند . او از شاگردان افلاطون بود و دوست و مربي اسکندر . وی در سال سیصد و هشتاد و چهار پيش از ميلاد تولد يافت و زمان ظهور اشو زرتشت را نه هزار و ششصد سال قبل از مسيح مي داند .
شاگردان افلاطون اودوکسوس و ارسطاطالیس در کتاب تاریخ طبیعی
آئین زرتشت بالاترین و برجسته ترین آئین انسانیت و احترام به دیگران است که به بیش از شش هزار سال قبل از افلاطون می رسد . افلاطون در سال چهارصدو بیست و هفت قبل از میلاد متولد شده است و در سال سیصد و چهل و هفت درگذشت . پس ظهور زرتشت برابر می شود با هشت هزار و چهارصد سال پیش .
پليني يا پلينيوس بزرگ رومي
وی از مورخين مشهور يونان است زمان زايش زرتشت را قبل از حضرت موسي خوانده است .
پروفسور شيلر و مسيو ديمارگان فرانسوي
آنان از باستانشناسان فرانسوي هستند در حفرياتي که از شوش - بابل - نينوا بدست اورده اند و به خط ميخي نوشته شده است زمان زرتشت را به هفت هزار الي هشت هزار سال پيش از ميلاد تخمين زده اند و پادشاهان آنجا را زرتشتي خوانده است .
هاشم رضي در کتاب گنجينه اوستا
زمان پيدايش زرتشت طبق گفته هايي به دوره پادشاهي کيانيان بازميگردد .
در گذشت زرتشت
درگذشت زرتشت بزرگ به تاریخ پنجم دی ماه برابر با روز خور از ماه دی می باشد . تاریخ نگاران نوشته اند زرتشت پس از هفتاد و هفت سال از عمر خویش که بیشتر آن را برای هدایت و دادن خرد و آگاهی به مردمان صرف نموده بود روزی در آتشکده شهر بلخ مشغول عبادت بوده است . گشتاسب شاه کیانی و پسرش اسفندیار که از حامیان بزرگ وی بودند نیز برای رسیدگی به شهرهای دیگر از بلخ خارج می شوند و ارجاسب که دشمن دیرینه زرتشت و ایرانیان بود از این هنگام بهره برد و توربراتور فرمانده سپاه خود را با لشگری بسیار راهی بلخ که جزوی از ایران بود کرد . لشگر تورانی که همان ترکستان امروزی است دروازه های شهر بلخ را با تمام دلاوری ها مردم در هم شکستند و هنگامی که زرتشت با لهراسب و گروهی دیگر از یارانش مشغول عبادت به درگاه اهورامزدا بودند توسط سپاه بربر ترکهای تورانی کشته می شود .
بزرگان جهان درباره اشو زرتشت چه می گویند
دکتر ویت نی
مذهب زرتشتی در یکی از اقوام برترکره ارض متنعم شده است . آنکس که از حیث مراتب فیلسوفانه و روحانی و جسمانی و پاکی صوری و معنوی دعوی اصالت نجابتش محل توجه است مذهبش زرتشتی است .
پرفسور دکتر گیگر
به راستی هیچ قومی از اقوام باستانی خاور زمین قدرت حفظ و صحت کیش خویش را مانند زرتشتیان نداشته اند و این خود از تاثیر حقیقت این مذهب است که در عین حقیقت بدون نقصانی در اصول باقی مانده است . در همه تفتیشاتی که در طول زندگی کرده ام هیچ آیینی و قومی را مانند زرتشتیان در یکتاپرستی - خداشناسی - آزاد منشی - پاکی و حقیقت ندیده ام . چه خوشبخت است قومی که این آیننشان است .
نيچه- فیلسوف آلمانی
زردشت بزرگترين پيامبر هوشمند و تيزهوشي است كه پايههاي گسترده انديشه سازنده و مردميش تاكنون براي باختر استوارترين ستون زندگي بوده است. انديشه زردشت آموزشهاي بزرگي براي نيك زندگي كردن، نيك در پيوند بودن، نيكرفتار داشتن ونيك سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج و ارزش نهي به ديگران است. او هيچگاه در هيچ سخنش از به كاربردن پيدرپي «راستي و درستي خودداري نكرده وپيوسته همه مردم را بدين سو خوانده است. در سخن زردشت، شكوهي يافت ميشود كه در كمتر سخني ميتوان يافت.
پرفسورهرتسفيلد
پشتكار و كوششهاي خستگيناپذير، از فروزههاي درخشان ايرانيان ميباشد كه برپايه راستي و درستي استوار شده است كه همه آنها پرتوي از آيين شكوهمند و پرفروغ زردشت است.
پروفسور ميه
فروزههاي ايرانيان باستان ستايش آميزند. ولي بايد دانست كه انگيزه آنها ، آموزشهاي نيك خواهانه و مردمي زردشت ميباشد . زردشت از منشي والا برخوردار بود كه توانست بر دل مردم رخنه نمايد وآنها را به سوي خود و آفريدگار مهربان و نيك خواهش بكشاند .
التهيم
سرودههايي به اين ژرفنايي واستادي و با رواني بيهمانند دراين دوران تنها از كساني برميآيد كه نيك پرورش يافته باشند و از خانوادة نژادهاي باشند كه از آموزش و پرورش نيك برخوردار باشند. سرودهاي زرتشت از يك مايه بنيادين بينشمندي و ادبي كم مانند بهرهور است كه با دوران هند و اروپايي پيوندي ناگسستني دارند. بي پروا ميتوان گفت كه درونمايه گاتها از يك گفتار جهان برين برخوردار است كه به انديشه اين مرد بزرگ رخنه كرده و درآن جاي گرفته است. زرتشت انديشمندي يكتا و بيهمتا و درشناسايي و روشننگري بسيار برجسته و والا بود. از اين رو پيشواي بي چون وچراي كساني شد كه با ژرفبيني و ژرف نگري به جهان نگريستند و پايهگزار بينشمندي شدند .
جكسون
بودا و كنفوسيوس و سقراط كه جويندگان نور و فروغ و روشنايي بودند. از پايههايي بلند و سركشيده برخوردار بودند، ولي بايد پذيرفت كه زردشت از همه آنها بالاتر و والاتر وارزشمندتر بود. او بي گمان يكي از آموزگاران بزرگ خاوربه شمار ميآيد .
گوته
دانشمند بلند آوازه آلماني، سخت فريفته گفتار و سرودههاي زرتشت بود و اورا مردي بسيار بزرگ و نوشتههايش را شكوهمند بازنمود كرده است. گوته، زرتشت را خردمندي به شمار ميآورد كه جهان خرد كمتر همانند اورا به خود ديده است. او در همه جا از كسي نام ميبرد كه هماره درانديشه خوشبختي و آسايش مردم بوده است و جز راستي و پاكدلي سخن نگفته است .
وتين آمريكايي
زردشت از همه نگرها ستودني است، بيگمان مسيح پيرو او بوده واز انديشه او بهره گرفته است. سه سخن رسا و روان و شكوهمند او: پندار نيك –گفتار نيك- كردار نيك، پايه و بنياد همه دينها ست و هيچ خردمندي نتوانسته است چيزي بر آن بيفزايد .
توماس هايد
اين نويسنده بزرگ انگليسي درباره زرتشت مي گويد: كه در آن منش او را سخت ميستايد و اورا انديشمندي بزرگ به شمار ميآورد. او مينويسد كه خداوند زرتشت را براي مردم ايران برگزيد، زيرا ايرانيان از يك آگاهي بزرگي درباره خداوند برخوردار بودند. اين مردم با خرد، سزاوار مرد خردمندي چون زردشت بودند .
هومباخ
درگاتها اين سرودهي باشكوه زردشت، يك آفريدگار يافت ميشود كه اهورامزداي نيك خواه و خيرانديش است. آموزش هاي او برترين آموزشهاي نيك و برجسته درراه يك زندگي پاك و آراسته و درست و شايسته است كه بازدههاي درخشان آن نيك آشكار ميباشد . اورا ميتوان يك استاد مهر و پاكدلي خواند كه جز درراه راستي و درستي گام ننهاد و از اهورامزدا جز خوشبختي مردمان روي زمين را نخواست.
پرفسور جان هینلز
دین زرتشت را باید نخستین دین آزادی انسانها و حقوق بشر در جهان خواند .
پرفسور هانري ماسه - رنه گروسه
زرتشت اولين شخصي است که پايه هاي يکتا پرستي را در جهان بنيان نهاد .
دکتر هاگ
زرتشتیان مقام زن و مرد را برابر دانسته اند . رسومات دینی زنان و مردان برابر است . مراسم تدفین مردگان برای زن و مرد فرقی ندارد .
خانم فرانسیس پاورکاب
من شگفت دارم از این که اگر زرتشت در هزاران سال پیش از میلاد در شرایطی که هیچ قانونی برای بشریت وجود نداشت ظهور نمی کرد و چنین آموزه هایی را برای ما به جای گذاشته که پس از هزاران سال بدون کوچکترین ناهمگون نبودن با شرایط امروز و همچنان پایه های انسانیت بشر را شکل میدهد اگر وی نیامده بود به راستی امروزه جامعه بشریت چه حالی داشت و در چه شکلی زندگی میکرد .
Curtis (29-01-13)
زرتشت
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
زرتشت در سن ۳۰ سالگی
زَرتُشت، زردشت، زردهُشت یا زراتُشت (۶ فروردین ۱۷۶۸ ق.م.[۱] - ۵ دی[۲] در بلخ) نام پیامبر ایرانی بنیادگذار دین زرتشتی یا مَزدَیَسنا; و سراینده گاثاها کهنترین بخش اوستا است. ۱۶۹۱ ق.م.
بررسی زندگی زرتشت با دشواریهایی روبرو است که باعث شده مورخین در بهترین حالت زندگینامههایی که از او نوشته شده را سست و در بدترین حالت آن را گمانه زنی محض بخوانند: یکی از این دشواریها پاسخ به این سؤال است که چه بخشی از دین زرتشتی از دین قبیلهای که زرتشت در آن بزرگ شده آمده و چه بخشی از آن ناشی از دریافتهای مذهبی و تعلیمات او میباشد؟ سؤال دشوار دیگر این است که دین زرتشتی دوره ساسانی تا چه حد دقیق تعلیمات زرتشت را حفظ کرده بود؟ سؤال دیگر اینکه، متون بدست رسیده از این آیین مانند اوستا و گاتاها، کتب نوشته شده به زبان پهلوی، و نوشتههای نویسندگان یونانی، تا چه حد تصویر دقیقی از نظریات زرتشت ارایه میکنند؟
ریشه و معنای نام
در اوستا زَرَت اّشْتَرَ است. بیشتر از ده شکل برای نام زرتشت در زبان فارسیگاتها زرتشتر مینامد.[۳][۴] موجود است. زارتشت، زارهشت، زرادشت، زارهوشت، زردهشت، زراتشت، زرادشت، زرتهشت، زرهتشت، زرهدست و زرههشت از این قبیل است ولی او خود را در
از بیشتر از دو هزار سال پیش تا به امروز، معانی بسیاری برای واژه زرتشت گفتهاند.آنچه که مشخص است این است که این نام مرکب است از دو جزء «زرت» و «اشترا» هرچند که در سر زرت اختلاف بسیار است. البته بیشتر تاریخ شناسان معتقدند زرد و زرین و پس از آن پیر و خشمگین معانی نزدیک تری هستند. کلمه زرد در خود اوستا «زیریت» است.البته «زرات» به معنی پیر آمدهاست ولی اینکه چرا در ترکیب با اشترا تبدیل به «زرت» شد باعث اختلاف نظر شدهاست.[۵]
در جزء دوم این نام اختلاف نظری نیست زیرا هنوز کلمه شتر و یا اشتر در زبان فارسی باقی است و هیچ شکی نیست که نام وی با کلمه شتر ترکیب یافته و «دارنده شتر» معنی میدهد و به همان معنی است که امروز در فارسی میباشد.[۵] در گذشته برای شتر از آن جهت که حیوان بسیار مفیدی بود ارج و منزلتی خاص قائل بودند و نام شتر را با پسوندهای خاص بر نوزادانشان مینهادند. همچنین در نوشتههای تخت جمشید از شتر به عنوان هدیهای که به داریوش اهدا میشد نام برده شدهاست.[۶] برای نمونه فراشتر به معنی دارنده شتر راهوار و یا تندرو است. گاه نیز نام خانوادگی که سپیتمه است، افزوده میشود و به صورت زرتشتر سپیتمه یاد میشود. البته این نام خانوادگی را امروزه سپنتمان و یا اسپنتمان میگویند[۷] که به معنی خاندان سفید است.[۸] نام پدر زرتشت پوروش اسپ بوده[۹] که مرکب است از پوروش به معنی دو رنگ و سیاه و سفید و اسپ.پوروش اسپ معنی دارنده اسپ سیاه و سفید را میدهد.[۸]
اسپیتامه نام خانوادگی زرتشت بودهاست. در بند دوی همایشت آنجا که همای مقدس همچون دوستی به زرتشت نزدیک میشود وی را محترمانه با این نام خطاب میکند.[۱۰]
در بین یونانیان
در زبان یونانی استرا(ástra) به معنی ستارهها و زوروس (zōrós) به معنی ضعیف نشدهاست. این کهنترین معنی نسبت داده شده در زبان یونانی است.[۱۱] دینونستاره» ترجمه کردهاست. کریستیان بارتلمه جزء نخست را «زرنت» ثبت کرده و «دارنده شتر پیر» معنی کردهاست و دار «زراتو» دانسته و آن را «زرد» ترجمه کردهاست. امروزه در منابع اروپایی، به پیروی از زبان یونانی، نام او زرواستر خوانده میشود. نام زرتشت را می توان "دارنده ی روشنایی زرین" معنی کرد.[۱۲] یونانی آنرا به «ستاینده
فلسفه و اندیشمندان از دیر باز . پیوسته از زندگی پس از مرگ سخن گفته و درباره پایان زندگی زندگی افراد بشر اندیشه نموده اند دیدمان (میعاد) و یا بازگشت به زندگی برای نخستین بار در باور های مذهبی مردم خاورمیانه به وجود آمده است در ان دورهها یونانی ها ورومی ها معتقد بودند که روان انسان جاودانی و فنا ناپذیر است ولی به میعاد جسمانی معتقد نبودند در باورهای مذهبی یونان باستان مانند معتقدات مذهب isis نیز سخن از میعاد روانی رفته است ولی آنها به میعاد جسمانی هیچ عقیدهای نداشتند دهریان ،ماتریالیست ها و بی خدایان عقیده دارند که هر موجود زندهای در این دنیا دارای عمر محدودی بوده و پس از این که زندگی اش به پایان رسید برای همیشه از پهنه هستی خارج می شود این گروه همچنین باور دارند پس از این که انسان بدرود زندگی گفت و بدنش از هم نابود و متلاشی شد به اشیا و موجودات دیگری تبدیل می شود و دوبار ه جان گرفتن و زنده شدن او امکان ندارد . کیش زرتشت و دینهای ابراهیمی که میعاد جسمانی را از اصول عقاید خود به حساب می آورند باور دارند انسان بعد از مرگ باید در انتظار روز قیامت (رستاخیز ) باقی بماند تا درآن رز به حساب اعمال و رفتارشرسیدگی شود هر گاه او انسان نیکوکاری بوده برای ابد به بهشت و اگر بد کاره بوده باشد در دوزخ جای میگیرد معتقدان به این دیدمان باور دارند همان گونه که خداوند (اهورا) قدرت آفرینش انسان را دارد به همان گونه نیز قادر است به آثار و بقایای مانده از جسم او دوباره جان بدهد و او را به شکل زمان زندگی اش دوباره زنده کند . نوشتارها و کتاب های بی شمار مذهبی خاورشناسان و دانشمندان علوم دینی بدون تردید نشان می دهد که بنیان گزاران دینهای سامی (تمام دینهای عربی ) روز قیامت را مانند برخی تیوری های دیگر از قبیل وجود شیطان ،پل صراط ،بهشت و دوزخ ومعراج و غیره را از کیش زرتشت و آیین مزدیسنا گرفته و انها را به نام نو آوری های دین خود به پیروانشان آموزش داده اند اصول دین زرتشت حاکی است هنگامی که روز قیامت فرا می رسد افراد نیکوکار و همچنین بدکار هر دو از همان محلی که مرده اند دوباره زنده می شوند ، زمین و اسمان مردههای خود را تسلیم می کنند وهمه آنها در پیشگاه دادگری داوری الهی قرار می گیرند روانهای افراد نیکو کار و بدکار ، هر دو به بدنهایشان باز می گردد . استخوانهای مردگان از زمین . خون آنها از آب .موهایشان از گیاهان و وجود انها از آتش دوباره زنده خواهند یافت به گونهای که آنها از هر جهت به شکل زمان زندگی خود بازگشت خواهند کرد همچنین کیش زرتشت باور دارد که در روز رستاخیز سر انجام نیکی بر زشتی پیروز خواهد شد و برای افراد نیکو کار دنیایی پر از مهر و آرامش و دوستی به وجود خواهد آمد یو نانی ها کیش زرتشت را دین ایرانی ها و نخستین دین یکتا پرستی می دانستند بر خلاف سایر دینها که دین های آیینی نامیده شده اند دین زرتشت دین عقیدتی نام گرفته است بدین شرح که در کیش زرتشت کسی که به پیروی از این کیش تن در دهد نخست اصول معتقدات آن را می پذیرد و سپس زرتشتی می شود ولی پیروان سایر دینها با اجرای آیین های ویژهای به پیروی از آن دین در می آیند به گفته دیگر یک زرتشتی هیچ گاه از شکم مادر زرتشتی زایش نمی یابد بلکه پس لز رسیدن به دوره بلوغ و رشد معنوی و درک لازم با پذیرش معتقدات آن کیش زرتشتی می شود ولی در سایر دین ها افراد مردم با اجرای پارهای از آیین های آن دین وادار می شوند به آن دین ایمان بیآورند . برای . مثال . موسویت و اسلام کودکی که از شکم مادر زایش می یابد . ختنه می شود و به پیروی از آن دینها در می آید و در مسحیت غسل تعمید انسان را مسیحی می کند یکی از اصول معتقدات کیش زرتشت که اثر بسیار شگرفی در منطقه خاور نزدیک داشته . باورهای این کیش درباره روز رستاخیز و بازگشت مردگان به زندگی دوباره با بدن پیشین خود می باشد روز رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ از نو باوری های کیش زرتشت است و پیش از ظهور این کیش چنین دیدمانی در دنیا وجود نداشته است زرتشت باور داشت افراد نیکو کار پس از روز رستاخیز و بازگشت به زندگی دوباره تکامل پیدا می کنند و در پرتو فرمانروایی اهورا مزدا . زندگی جاودان خواهند داشت ولی در فراگشت پیروزی نیکی بر بدی ،روان و جسم بدکاران نابود خواهد شد . یو نانی های باستان بویزه پیروان مکتب افلاطون به سبب دانش زرتشت در ستاره شناسی برای او احترام بسیار قایل بودند و(اریستوکسنوس ) یکی از مشهور ترین شاگردان ارسطو که بین سیصد تا سیصدو بیست سال پیش از میلاد وسیح نوشتارهای بسیاری به رشته نگارش درآورده نوشته است که فیثاغورث شاگرد زرتشت بوده است این فروند نشانگر آن است که حتی باورها دینی و فلسفه یونان باستان نیز از تاثیر باورهای زرتشت در باره زنده شدن مردگان پس از مرگ و روز رستاخیز بر کنار نمانده است . دین های ایراهیمی نیز نه تنها دیدمان میعاد جسمانی و روز قیامت را از کیش زرتشت برداشت کردند بلکه بسیاری از تیورهایی دینی خود را نیز از اصول کیش زرتشت گرفته اند . ولی هر یک ازد ینهای ابراهیمی پس از برداشت بسیاریی از تیورهایی دینی خود از کیش زرتشت . نهاد آن را دست نخورده نگذاشتند و شکل و چگونگی آنها را تغییر دادند مقایسه نوشتارهای موجود مذهبی کیش زرتشت و کتابهای مقدس دین های ابراهیمی به خوبی این دیدمان را ثابت می کند
زمان زرتشت
زمان ظهور زرتشت، با همهٔ پژوهشهای دانشمندان قدیم و جدید، هنوز هم در پردهٔ ابهام است. بیشتر ایرانشناسان، ده تا یازده سده پیش از مسیح را پیشنهاد می کنند. درباره تاریخ زایش او دیدگاههای فراوانی وجود دارد. ارسطو و اودوکسوس و هرمی پوس نوشتهاند که زرتشت پنج هزار سال پیش از جنگ تروا میزیسته است. دیوجانس لائرتیوس نیز به روایت از هردمودروس و کسانتوس همین دیدگاه را بازگو کردهاست. روایات ایرانی، که برپایهٔ منابع پهلوی مانند بندهشن و ارداویرافنامهآیین زرتشت نوشته شدهاند، زایش زرتشت را سه قرن پیش از اسکندر مقدونی میدانند.[۹] این روایت به وسیلهٔ بیرونی و مسعودی[۱۳] تکیه دارند و پس از زوال نفوذ و دیگر نویسندگان ایرانی پایدار ماند و تا قرن گذشته نیز اعتبار خود را حفظ کرد. راه درست رفتن و به نتیجه رسیدن این است که گفتهها و نوشتههای دانشمندان پیش از مسیح یونان را که نزدیک به ۲۵۰۰ سال از ما جلوتر بودهاند و از زرتشت و زمان او بهتر آگاهی داشتهاند را بررسی کنیم و از روی آنها به چگونگی این راز کهن پی بریم.
زان توس
نخستین مورخ یونانی که از زرتشت نام برده و زمانش را تعیین کردهاست، زان توس (به انگلیسی: Xanthus) یا خانتوس لیدیایی میباشد که در قرن پنجم پیش از میلاد میزیست[۱۴] او در سدهٔ پنجم (۵۰۰-۴۵۰) پیش از میلاد مسیح میزیسته و نویسندگان دیگر از گفتههای او یاد کردهاند. دیوژن لرتیوس (به انگلیسی: Diogenes Lartius) یونانی، در سالهای نزدیک به دویست و ده (۲۱۰) پس از میلاد مسیح، پس از ذکر سخنانی از زانتوس در دو نسخهٔ دستنویس، زمان زرتشت را با شمارهٔ ۶۰۰۰ (ششهزار) و در نسخهٔ دیگر با شمارهٔ ۶۰۰ (ششصد) سال پیش از لشکرکشی خشایارشا به سوی یونان یاد کردهاست.
اگر شمارهٔ ششهزار را در نظر گیریم، چون لشکریان خشایارشا که در سارد گرد آمده بودند در بهار سال چهارسد و هشتاد (۴۸۰) پیش از میلاد مسیح بو یونان روی آوردند، پس زمان زرتشت از روی شمارهٔ ششهزار، نزدیک به ششهزار و چهارصد و هشتاد (۶۴۸۰) سال پیش از میلاد مسیح میرسد. از سوی دیگر چون گرفتن ترویا و افتادن آن به دست یونانیان در سال هزار و یکصد و هشتادوچهار (۱۱۸۴) سال پیش از میلاد مسیح میشود. همانگونه که میبینیم نتیجهٔ این دو گفتار با اندک ناسازگاری نشاندهندهٔ یک زمامن است که نزدیک به ۶۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح را نشان میدهد. بیگمان سرچشمهٔ این دو خبر یکی است و این ناسازگاری اندک در برابر روزگاری بس دراز که از هشتاد و پنچ سدهٔ پیش یاد میکند، چندان ارزشی ندارد و به پایهٔ کار سستی نمیرساند. در اینجا باید این را یادآور شویم که این شمارهها زمان زاییده شدن زرتشت را نمینمایاند، بلکه زمان زندگی او را نشان میدهد. چون آوازهٔ زرتشت از سی سالگی به بالا بوده که به پایهٔ راهنمایی مردم رسیده است، از این رو باید سالهای زندگی او را در آغاز این شمارههایی که یاد شد، دست کم نزدیک به چهل سال بدانیم. با این روش، زمان پیدایش او از روی شمارهٔ ششهزار زانتوس، نزدیک به ۶۵۰۰ و از روی شمارهٔ پنجهزار (۵۰۰۰) هرمودوروس، بیش از ۶۲۰۰ سال پیش از میلاد مسیح میشود.[نیازمند منبع]
شاگردان افلاتون
افلاتون دانشمند نامی یونان در سال ۴۲۹ پیش از میلاد مسیح به دنیا آمد و در سال ۳۴۷ پیش از میلاد درگذشت. کتابی است وابسته به او که به نام آلکیبیادس (به انگلیسی: Alkibiades) میباشد. شاگردانش در زیرنویسهاو یادداشتهایی که به این کتاب نوشتهاند، زمان زرتشت را ششهزار سال پیش از مرگ افلاتون یاد کردهاند. چنانکه میبینیم این گفتهها نیز زمان زرتشت را نزدیک به ۶۵ سده پیش از میلاد مسیح به عقب میبرد و از نوشتههای زانتوس پشتیبانی میکند. شاگردان افلاتون که از زمان زرتشت یاد کردهاند، به نام ارتویا ارستاتالیس (ارستو)، اودوک سوسس (به انگلیسی: Euduxus)، هرمودوروس (به انگلیسی: Hermodoros) میباشند. گفتههای این دانشمندنان در کتابّای نویسندگان نیز به جا مانده. از آن جمله، یکی پلینیوس (به انگلیسی: Plinius) رومی است که به پلینی بزرگ نیز یاد شدهاست. این دانشمند در سال ۲۳ پس از مسیح چشم به جهان گشود و در سال ۷۹ مُرد. از این دانشمند کتاب بزرگی به نام تاریخ طبیعی به جا مانده. پلینیوس در این کتاب مینویسد اودوک سوس و ارستاتالیس (ارستو)، زمان زرتشت را ششهزار سال پیش از افلاتون دانستهاند. خود پلینی بر این گفتهها میافزاید، موسی چندین هزار سال پس از زرتشت بودهاست. آنچه بیان شد، گفتههای اودوکوس و ارستو بود در کتاب پلینی. گفتههای هرمودوروس شاگرد دیگر افلاتون نیز که زمان زرتشت را از ۶۲۰۰ پیش ازمیلاد بالاتر میبرد، در بحش مربوط به زانتوس بیان شد.[نیازمند منبع]
هرمیپوس
پلینیوس رمی یا پلینی بزرگ در همان کتاب تاریخ طبیعی خود میگوید: بنا به گفتٔ هرمیپوس (به انگلیسی: Hermippus)، زرتشت پنجهزار سال پیش از جنگ ترویا میزیسته است. هرمیپوس از دانشمندنان بزرگ یونانی بوده که در سالهای نزدیک به ۲۵۰ پیش از میلاد مسیح به سر میبردهاست.[نیازمند منبع]
پلوتارخوس
پلوتارخوس (به انگلیسی: Plutarkhos) یا پلوتارک یونانی که در سال ۴۶ پس از مسیح زاده شد و در سال ۱۲۵ در گذشتهاست، زمان زرتشت را پنج هزار سال پیش از جنگ ترویا یاد میکند.[نیازمند منبع]
تئوپومپوس
در کتاب «پیشگفتاری بر اوستا»[۱۵] بنا به گفتهٔ تئوپومپوس از مردم خیوس (Khios) (همزمان فلیپ و اسکندر)، زمان زرتشت را پنجهزار سال پیش از جنگ ترویا مینویسد و بنا به گفتهٔ اودوکسوس، آن را شش هزار سال پیش از افلاتون یاد میکند و مینویسد:
« ارستو نیز با اوپوکسوس همرای میباشد و باستانی بودن آیین ایرانیان را جلوتر از آیین مصریها میداند. »
سوئیداس
سوئیداس یونانی در سالهای نزدیک به ۹۷۰ میزیسته. فرهنگی از او مانده که نام بسیاری از مردمان نامی روزگاران گذشته در آن یادشده. در این کتاب از دو زرتشت نام میبرد. یکی دانای پارس و ماد که پنجهزار سال پیش از جنگ ترویا میزیسته و دیگری اخترشناسی در زمان نینوس.[نیازمند منبع]
منابع ایرانی پهلوی و پس از اسلام
در اوستای قدیم به زمان ظهور زرتشت اشارهای نشدهاست. اما این مطلب، در دو رسالهٔ معروف پهلوی، یعنی بندهشن (کتاب آفرینش) و ارداویرافنامه، که هر دو در سدهٔ نهم و دهم میلادی تنطیم شدهاند، مورد بحث قرار گرفتهاست. در کتاب بندهشن آمدهاست که زرتشت در سال ۲۵۸ سال پیش از انقراض شاهنشاهی هخامنشی به بعثت رسید. اما در ارداویرافنامه، بعثت زرتشت ۳۰۰ سال پیش از حمله اسکندر ذکر میشود و بنابراین، چون اسکندر ۳۳۰ پیش از میلاد به ایران[۱۶]ایرانی دورهٔ اسلامی مانند مسعودی و بیرونی، که جز منابع پهلوی[۱۷] حمله کردهاست، تاریخ تولد زرتشت در حدود ۶۶۰ پیش از میلاد خواهد شد. مورخان اطلاعات دیگری در دست نداشتند، بعثت زرتشت را ۲۵۸ سال قبل از حمله اسکندر ذکر کرده و آن را ۵۵۸ پیش از میلاد دانستهاند.
اوستاشناسان و خاورشناسان
دیدگاه دیگر دربارهٔ زمان زرتشت، متعلق به بیشتر پژوهشگران و دانشمندان پارسی هند نظیر جمشید جی کاتراک[۱۸] میباشد که زادروز زرتشت را حدود ۶۶۰۰ سال پیش از میلاد ذکر کردهاند.[۱۹] نظر دیگری که توسط یکی از نویسندگان دانشپژوه پارسیان هند است بیان میکند که از روی ستارهشناسی و اخترشماری، زرتشت ۷۱۲۹ سال پیش از مسیح به دنیا آمده و تا سال ۷۰۵۲ پیش از مسیح زنده بودهاست.
پژوهشی نوین از سورنا فیروزی، پژوهش گر و نویسنده ایرانی که بر اساس محاسبات بیولوژیک بر روی سن درخت سرو کاشته شده بدست زرتشت صورت گرفت، سال 6184 پ.م و در نتیجه داده ای نزدیک به گزارش های کلاسیک یونانی را نشان داد.این نخستین بررسی انجام گرفته بر اساس دانشی برون از اختر شناسی بشمار می آید.[۲۰]
صراحت و قطعیتی که روایات سنتی به تثبیت دورهٔ زندگی زرتشت در سیصد سال پیش از اسکندر دادهاند، سبب شد که بعضی خاورشناسان، نظیر: فردیناند یوستی، گلدنر، وست، و ویلیامز جکسون این تاریخ را تقریباً نزدیک به تحقیق بدانند.[۲۱]
از آنجا که بیشتر پژوهشگران طرفدار تاریخ سنتی، مبنای کار را روی مقارن بودن زرتشت با ویشتاسب، پدر داریوش قرار دادهاند، نتیجه کار آنها یکسان است. چنان که هرتل و هرتسفلد که از شباهت اسمی استفاده کرده، پدر داریوش را با ویشتاسپ یکی دانستهاند، ناگزیر، زمان زرتشت را سال ۵۰۰ پیش از میلاد میپندارند.[۲۲]
البته زمان پیدایش آیین زرتشتی، چندان در روایات سنتی پهلوی قابل اعتماد نیست. چون، با توجه به این که همه مورخانی که زمان زرتشت را بین شش تا هفت هزار سال پیش از میلاد ذکر کردهاند، در عهد هخامنشی میزیستند، اگر زرتشت در دوران هخامنشیان ظهور میکرد، باید آنها از آن اطلاع میداشتند. حتا ادعا شدهاست که اودُخوس و برخی دیگر، ۲۱ نسک اوستا را هم مطالعه کرده بودند.[۲۳][۲۴] با این وجود، چطور ممکن است هردودت، مورخ سرشناس یونان که مقارن داریوش بزرگ میزیستهاست و حتی از بیان جزئیترین موضوعات تاریخ ایران هم هرگز امتناع نکرده، از معاصر بودن زرتشت و پدر داریوش، آگاه نبوده باشد و یا اگر بوده، در امر به این مهمی به سکوت گذرانده است؟[۲۵]
از سوی دیگر، کسانی چون وندیشمن، ویلیام گیگر، تیل، الدنبرگ، بارتولومه، ادوارد مایر، کریستن سن، مری بویس، ابراهیم پورداود و شاپور کاووسجی روایات سنتی را از همه جهات با دلایل قاطعی رد کردهاند.[۲۶][۲۷]
دیدگاه دیگر در این زمینه از سوی "جهانشاه درخشانی" خاورشناس و تاریخدان ایرانی مقیم آلمان ارائه شده که زمان زرتشت را در سدهٔ ۱۸ پیش از میلاد میداند. در پشتیبانی از این دیدگاه ۸ دلیل آورده است که به صورت خلاصه عبارت اند از: ۱. انتظار فرارسیدن آغاز هزارهٔ دوازدهم در سامانهٔ گاهشماری دوازدههزارسالهٔ ایرانیان و نیز ظهور مانی در این زمان (مانی خود را از نسل زرتشت معرفی میکرد تا با دومین نجاتبخش یعنی "هوشیدرماه" در باور مزداپرستان سازگار باشد.) ۲. شواهد زبانشناختی که متن اوستا را متعلق به نیمهٔ هزارهٔ یکم پیش از میلاد یا پیش از آن برآورد میکنند. ۳. در صورتی که زمان زرتشت هزار سال پیش از مانی دانسته شود، متنهای اوستای نو که پس از زرتشت به نگارش درآمدهاند در روزگار هخامنشیان بوده است که با توجه به این که در این متنها اشارهای به پادشاهان توانمند هخامنشی نشده درست به نظر نمیرسد. ۴. گزارش سوئیداس که زرتشت را ۵۰۰ سال پیش از جنگ ترویا (۱۲۴۰ پیش از میلاد) ذکر کرده است و با حدود ۱۷۴۰ پیش از میلاد میخواند. از سوی دیگر گزارش دیگر تاریخنگاران مانند هِرمیدورُس و پلوتارک که زرتشت را ۵۰۰۰ سال پیش از ترویا ذکر کردهاند، ممکن است بر اثر لغزش در روایت یا رونویسی باشد که ۵۰۰ را ۵۰۰۰ نگاشتهاند. ۸. گزارشهای ادبیات زند ساسانی که ظهور نخستین نجاتبخش پس از زرتشت یعنی "هوشیدر" را با ۸۰۰ سال تأخیر در ۱۸۰۰ سال پس از زرتشت ذکر کردهاند. این هوشیدر در باور برخی همان عیسی مسیح میباشد که در کتاب دکتر درخشانی شواهدی در این باره ارائه شده است. ۶. انتظار پایان هزارهٔ دوازدهم و آخرالزمان در ایران و اروپا با حدود ۴۵ سال تفاوت در اواخر سدهٔ دوازدهم و اوایل سدهٔ سیزدهم میلادی که در آن زمان، حدود ۳۰۰۰ سال از زمان زرتشت سپری شده است و با سامانهٔ گاهشماری دوازدههزارسالهٔ ایرانیان و باور به عمر ۱۲۰۰۰ سالهٔ جهان همخوانی دارد. ۷. شواهد اخترشناختی ۸. بنیادگذاری همدان و دودمان ماد در هزار سال پس از زرتشت
به باور جهانشاه درخشانی در آغاز فرمانروایی ساسانیان چون از فرارسیدن دومین هزارهٔ زرتشت میترسیدند (در باور عمر ۱۲۰۰۰ سالهٔ جهان، هر هزار سال بحرانی پیش میآید.) به شدت و بیپروا سالهای تاریخی را تحریف و دستکاری کردهاند تا هزارهٔ زرتشت در زمان دیگری بیفتد.[۲۸]
زبانشناسی
بررسیهایی که در صد و پنجاه سال پیش، نخست در اروپا و پس از آن در آمریکا در زمینهٔ ادبیات و مذاهب و زبانهای خاوری انجام شده، این موضوع را مورد بررسی قرار دادهاست. زبان اوستایی خویشاوند زبان سانسکریت است. گاتاها یا سرودهای مقدسی که بهدست زرتشت ساخته شدهاند، طنینی عتیق همانند سرودهای ریگودا، دارند. همچنین نزدیکی محسوسی میان دستور زبان و وزن و سبک سرودهای ریگ - ودا، و دستور زبان و وزن و سبک گاتاهای زرتشت موجود است، و در حقیقت ساختمان صرفی زبان گاتاها از ساختمان صرفی سرودهای ریگ - ودا، ابتداییتر و سادهتر است. در هر حال اکنون این دیدگاه وجود دارد که تصنیف گاتاها نمیتواند به طور جداگانه و در یک فاصله زمانی دور از زمان تصنیف وداها صورت گرفته باشد، و عصر زرتشت را حدود یک هزار سال پیش از مسیح میدانند.[۲۹]
خاستگاه زرتشت
از این پیامبر ایرانی در یشتهای کهن سخن میآید که در «ایرانویج (اَریّانَ و یَوچَه)» در ساحل رود «دائیتی» در سرزمین قبایل ایرانی زاده شد. در زامیادیشتئی میداند که در آن دریاچه «کوسَویّ» (که ممکن است همان دریاچه هامون باشد) است. به هر تقدیر ناحیه «ایرانویج» گاه خوارزم[۳۰] پنداشته میشود و گاه آن را آذربایجان[۳۱] و بعضاً به سبب مراسمی مذهبی که در ستایش «اَرُدویسورااناهیتا» میشود آن را در سیستان[۳۲] ذکر کردهاند.همچنین هندشناسانی مانند مایکل ویتزل سرزمین اصلی وی را کوهستانهای سرد افغانستان مرکزی دانستهاند.[۳۳].اما در یسنا اشاره میشود که زرتشت یا بزرگترین رهبر روحانیت زردتشتی در جایی به نام «رقاً دفن است بندهشن این»رقاً را همان ری میداند[۳۴]در قرن ۱۰ میلادی نویسنده ایرانی محمد الشهرستان که اصلیتش از ترکمنستان بود پیشنهاد کرد که پدر زردتشت از آتورپاتکان و مادرش از ری بوده است.[۳۵]در هر صورت زرتشت از سرزمینی کهنی برخاست که مردمانش آریایی بودند. زیستگاه زرتشت را در ناحیه
در زادسپرم (۱۵/۱۰)، زادگاه زرتشت در مکانی در چیچست در نظر گرفته میشود. چیچست، در اوستا، نام دریاچهای اسطورهای در شرق ایران است.[۳۶]
همچنین بسیاری از خاورشناسان غربی مانند آنکتیل دوپرن بلخ را زادگاه زرتشت دانستهاند.[۳۷] اما معتبر ترین روایات خاستگاه وی را آذربایجان ذکر نموده اند
تبار و خانواده زرتشت
مسعودی ضمن بیان سلسله نسب زرتشت، جد پدری زرتشت را فردی به نام پورشسف دانستهاست. مادر او دُغدو و پدر وی پوروش اسپ نام داشتند.[۳۸][۳۹][۴۰][۴۱] نام خانوادگی زرتشت اسپنتمان (زرتوشتره سپیتامه) بود.[۴۲]دغدو دختر فریهیمرَوا از خاندانی نژاده و دینور بود. حاصل ازدواج پوروشسب و دغدو پنج پسر بود و زرتشت سومین آنهاست.[۴۳] پوروشَسْب اِسپَنْتْمان مردی دانشور و درستکار بود.
زرتشت سه بار ازدواج کرده بود. نام زن نخست و دوم او ذکر نشده است؛ زن سوم او هووی نام داشته، از خاندان هووگوه و بنابر روایات سنتی دختر فرشوشترهفرشوشتر) بودهاست. (
زن نخست او پسری به نام ایسَتواسْتَرَه و سه دختر به نامهای فرینی و ثریتیپوروچیستا داشت.[۴۴] در گاتاها از ازدواج دختر سوم خود یاد میکند و روایات بعدی، شوهر او را جاماسپه (جاماسب) مینامد. از همسر دوم زرتشت، دو پسر به نامهای اورْوْتَتْنَرَه و هْوَرْچیثْزَه به دنیا آمده؛[۴۵] و ظاهراً از زن سوم فرزندی نداشتهاست.[۴۶] و
نخستین کسی که به زرتشت ایمان آورد، میدیوی مانگهه (میدیو ماه) بود، که فروردین یشت[۴۷] از او نام میبرد. وی در روایات سنتی، پسر عموی زرتشت به شمار آمدهاست.[۴۸]
هر یک از فرزندان زرتشت وظایفی عمده بردوش داشتند. به عبارت دیگر پسر ارشد او نخستین موبد موبدان، پسر دوم نخستین رئیس و افسر رزمیان و پسر سوم، رئیس طبقهٔ برزیگران بودهاست[نیازمند منبع].
لفظ اشو که به معنی مقدس روحانی و جسمانی راستی و درستی است و در اوستا زیاد آمدهاست صفت یا عنوان پیغمبر میباشد. به طوری که در اکثر جاهای اوستا آمده صفت اشو از جانب اهورا مزدا به زرتشت اختصاص یافته و دیگر مقامی بالاتر از آن نیست که آفریدهای از جانب آفریدگار بخشنده، به خطاب اشوئی مخاطب شود. اشوزرتشت را از دودمان مهآبادیان نامیدهاند[نیازمند منبع].
زندگی زرتشت
روایت باستانی بر آن است که زرتشت در سن پانزدهسالگی نزد آموزگاری به شاگردی پرداخت و از او کشتی دریافت کرد.[۴۹] پس از اعلام پیامبری، زرتشت به شمال خاوری ایران آن روزگار یعنی منطقه بلخ کوچ کرد. در آنجا از گشتاسب خواست تا به آیین وی درآید؛ گشتاسب پس از مشورت با جاماسپ و فرشوشتر[۵۰] و زرتشت توانست دین خود را گسترش دهد. آیین تازه را پذیرفت.
معجزهها
در روایات دینی زرتشتیان آمده است که زرتشت پس از به دنیا آمدن برخلاف دیگر نوزادان خندیده است. روشن کردن آتش بدون چوب و سندل و کاشتن درخت سروکاشمر با فرو کردن عصا در زمین از دیگر معجزات زرتشت هستند. پیروان دین زرتشت، گاتاها را نیز معجزهٔ زرتشت میدانند.[۵۱] غول پیکری در
دشمنان زرتشت
گاتاها از برخی دشمنان شخصی زرتشت، مانند بندو و گرهمه نام میبرد[۵۲] که همیشه مانعی در برابر او بودند.[۵۳] بنابراین، وی از قبیله خود میگریزد[۵۴] و به کی گشتاسب، فرمانروای بلخ، پناه میبرد.[۵۵] در قسمتی از سرودها، نام کاوی، کرپان و اوسیج یکجا در زمره دشمنان آیین زرتشتی آمدهاست.[۵۶] دیگر از دشمنان که پیامبر از وی یاد میکند، مردی به نام بندوه است[۵۷] بندوه سمت کهانت و روحانیت داشتهاست.[۵۸] گرهما نیز، از دیویسنان و کاهنان آیین قدیم بودهاست. در گاثاها، از دشمنی به نام گئوتاما نیز نام برده شدهاست. دشمنان زرتشت بر اساس این آیین کسانی هستند که از کشاورزی گریزان بوده و به شکارورزی علاقهمند بودند؛ و گاوها را قربانی کرده و یا به آنها آسیب میرساندند؛ گروهی دیگر نیز کسانی که دست از آیین کهن بازنداشته بودند.
کشته شدن زرتشت
زرتشت در سن ۷۷ سالگی در روز خور یا یازدهم اردیبهشت ماه (به نقل از متن پهلوی زادسپرم) در نیایشگاه بلخ بدست یک تورانی به نام توربراتور کشته شد.[۵۹]
فحوای کلام شاهنامه فردوسی دلالت بر مرگ توأم با خشونت زرتشت، در هنگام حملهٔ ارجاسب به بلخ، در این شهر میکند.[۶۰]
از آنجا به بلخ آمد سپاه
جهان شد ز تاراج و کشتن سیاه نهادند سر سوی آتشکده
بر آن کاخ و ایوان زرآژده همه زند و اّستا همی سوختند
چه پر مایه تر بود بر توختند ورا هیربد بود هشتاد مرد
زبانشان ز یزدان پر از یاد کرد همه پیش آتش بکشتندشان
ره بندگی بسر نوشندشان ز خونشان بمرد آتش زردهشت
ندانم چرا هیربد را بکشت زرتشت در هنگام یورش ناگهانی قبایل تور در بلخ به دست یک تورانی کشته شد.[۶۱] در کتابهای پهلوی نام قاتل وی توربرادروش یادشدهاست.[۶۲]
فلسفه زردتشت
نوشتار اصلی: فلسفه زرتشت
زرتشت چنین گفتهاست: «سخنها را بشنوید و با اندیشه روشن در آنها بنگرید و راهی را که باید در پیش گیرید برای خود برگزینید، از آن دو مینوی همزادی که در آغاز آفرینش در اندیشه و انگار پدیدار شدند، یکی نیکی را مینمایاند و دیگری بدی را؛ و میان این دو، دانا راستی را برمیگزیند و نادان دروغ را»[۶۳]
وی در الهامهای خود گیتی را ستیزی کیهانی بین اشا (درستی-برای توضیحات بیشتر توضیحات را ببنید) و دروغ میبیند.مفهوم اصلی اشا (که بسیار ظریف و تفسیر آن فقط به طور مبهم ممکن است) بنیاد تمام عقیدههای دیگر زردتشتی مانند اهورامزدا٫ خلقت ٬ وجودیت ٬ و اراده آزاد است.این مفهوم بزرگترین اهدایی است که زردتشت به فلسفه دینی کردهاست. دلیل آفرینش انسان مانند دیگر آفرینشها نگهداری از درستی است.این هدف با مشارکت زنده در زندگی و گفتار ٬ پندار و کردار نیک دست یافتنی خواهد شد. عنصرهای فلسفه زردتشت از طریق تاثیر آن بر یهودیت و افلاطون گرایی میانی وارد فلسفه غرب شدهاست و به عنوان یکی از نخستین وقایع کلیدی در پیشرفت فلسفه شناخته میشود.[۶۴][۶۵]
شناخت غربیها از زردتشت
دوره کلاسیک باستان
هرچند یونانیان به طور کل زرتشت را پیامبر و بنیان گذار آیین پارسیان میدانستند بقیه پندارههایشان بیشتر خیالی بود.[۶۶] یونانیان زمان وی را ۶۰۰۰ سال قبل از زمان خود میپنداشتند و وی را شاه باختر یا کلده (گاهی آموزگار کلدیان) و دارای زندگی نامه عادی دانایی فیثاغورس گرا تصور میکردند. مهم تر از هم، پنداره آنها از وی یک ساحر و ستاره شناس و خالق جادو و ستاره شناسی بود. با توجه با پنداره آنها مقدار بسیاری ادبیات به وی نسبت داده شده بود که در تمام دنیای دریای مدیترانه منتشر شده بود.[۶۶]
یونانیان بهترین دانایی را دانایی مرموز میدانستند و هیچ کس مناسب تر از زرتشت که هم از نظر زمانی و هم نظر مکانی دور قرار داشت نبود. نام زردتشت جادو تایید رسمی برای جادو بود.[۶۷]
زبان آن ادبیات غالبا زبان یونانی بود.هرچند در دورههای مختلف قسمتهایی از آن به زبانهای دیگر مانند آرامی ٫ سریانی ٫ کوپتیک و لاتین وارد شدهاست.ازآنجایی که مغ با کلمه جادوگر مرتبط بود زرتشت نیز جادوگر پنداشته میشد.پلینی پیرتر در قرن یک میلادی زرتشت را خالق جادو میخواند.[۶۸] اما وی به تنهایی مسئول معرفی جادوی سیاه به دنیای یونانیان و رومیان نبود.کوروش سپیدمه را نیز نویسنده بسیاری از ادبیات جادویی میدانسته اند.[۶۷]هرچند پلینی پیرتر زرتشت را خالق جادو میخواند اما رومیان شخصیتی جادوگر برای وی تصور نمیکردند.[۶۷]در واقع تعلیمات جادویی که به زردتشت نسبت داده شدهاند همه مربوط به بعد از قرن ۱۴ میلادی هستند.[۶۶]
یکی ار دلایل مرتبط دانستن زردتشت با ستاره شناسی مفهومی بود که یونانیان از نام وی برای خود ساخته بودند.نحوه تفکر یونانیان اینگونه بود که همیشه سعی میکردند مفهوم اصلی و مخفی کلمات را بفهمند به همین دلیل نام وی در ابتدا به ستاره پرست معنی میشد. این قضیه تا جایی پیش رفت که مرگ زردتشت را به دلیل ریزش آتش ستارگان میدانستند و میگفتند که که ستارهها وی را به دلیل مهار کردن آنها کشتهاند.
دومین دلیل و جدی تر مرتبط دانستن زردتشت با ستاره شناسی این بود که وی را از کلده میپنداشتند.معتقدان به فیثاغورس گرایی فکر میکردند که فیثاغورس با زردتشت در کلده درس خوانده است.[۶۹]لیدوس معتقد بود که کلدیان در محفل زردتشت و گشتاسب هفته را با هفت روز ابدا کردند. و دلیلشان هم هفت بودن تعداد سیارات بود.فصل سودا درباره ستاره شناسی اشاره به یاد گرفتن ستاره شناسی توسط بابلیها از زردتشت میکند. تا جایی مه لوسیان تصمیم میگیرد تا به بابل رود و تا از موبدها زردتشتی نظرشان را بپرسد.[۷۰]
در زمان حال تقریبا تمام نوشتههای ساختگی نسبت داده شده به زردتشت از دست رفتهاست تنها با یک استثنا ان هم کتاب «دو میلیون خط» پلینی پیرترکتابخانه اسکندریه مصر وجود داشته است.[۶۶] است.این کتاب پیشنهاد میکند روزی مجموعه کاملی از نوشتههای زردتشت در
از آثار مرتبط با زرتشت همچنین میتوان به بر طبعیت اشاره کرد. که در چهار جلد بودهاست.این اثر در واقع همان اسطوره ار از افلاطون است.با این تفاوت که جای قهرمان اصلی داستان را زردتشت میگیرد. در زمانی که پروفیری فیثاغورس را از شاگردان زدتشت میدانست پیمان نامهها بر طبعیت خورشید را در وضعیت وسط تصور میکرد.برخلاف آن افلاطون خورشید را در مکان دوم و بالای ماه میپنداشت.به همین دلیل کولوتوس افلاطون را به دستبرد فکری از زردتشت متهم کرد[۷۱] و هراکلیدس پونتیکس متنی را با عنوان زردتشت بر اساس آن چه فکر میکرد فلسفه زردتشت است نوشت تا مخالفت خود را با فلسفه طبیعی افلاطون ابراز کند.[۷۲]از کتاب بر طبعیت فقط دو چیز شناخته شدهاست:یک این که پر از اندیشههای ستاره شناسی بودهاست و دیگر این که به آنانکه اشاره شده بوده و مکان وی را در هوا میدانستند.
از دیگر آثاری که زیر نام زردتشت منتشر شده بودند میتوان به «استروسکوپیتاً (در پنج جلد) ٫»درباره پرهیزکاری سنگ هاً (در یک جلد) میتوان اشاره کرد.[۶۶]
این آثار به کنار ٫ بعضی از نویسندگان واقعا به بعضی از ایدههای اصلی زردتشت پرداختهاند. «الهامهای گشتاسب» نوشته گشتاسب خود یکی دیگر از نویسندگانی که به وی آثاری را نسبت داده بودند و را مرتبط را جادو میدانستند از این دسته از نوشتهها است. این کتاب شامل یک سری پیشگوییها بوده و بر اساس منابع زردتشت نوشته شده بودهاست.[۶۶]
بعد از دوره کلاسیک باستان
زردتشت را در دوره کلاسیک باستان یک ساحر ٫ جاودگر و معجزه گر میدانستند.اما در واقع تا قبل از قرن ۱۸ میلادی غربیها از ایدههای وی نااگاه بودند و در آن زمان نام وی را همدست فرزانگی از دست رفته باستان میشماردند.
زردتشت با نام «ساراسترو» در اپرای فلوت جاودیی موزارت ظاهر میشود.که به خاطر عناصر فراماسونی آن در جایی که وی اشا را به عنوان سیستمی اخلاقی در مقابل ملکه شب نمایش میدهد مورد توجه قرار گرفتهاست.
وی همچنین موضوع اپرایی دیگر در ۱۷۴۹ با نام زوراستره توسط جین-فیلیپ رامئو است.
متفکران عصر روشنگری مانند ولتر پژوهشهای بسیاری را درباره مزدیسنا انجام دادهاند.آنها بر این باور بودند که مزدیسنا یک جور خداانگاری منطقی است که قابل ترجیح بر آیین مسحییت و دیگر آیینها است.با ترجمه اوستا توسط ابراهام هیاسینته انکتیل-دوپرون پژوهشهای مزدیسنا غربی آغاز شد.
در اثر فیلسوف معروف فریدریش نیچه به نام «چنین گفت زرتشت» در سال ۱۸۸۵ وی شخصیتی به نام زرتشت به وجود میآورد که سخنگوی ایدههای خود نیچه بر ضد اخلاق ارباب-برده که به نظر نیچه سیستم اخلاقی است که در آیینهای یهودیت ٫ مسیحیت و اسلام استفاده میشود است.نیچه در اثر خود اسه هومواشا) بالاترین خصوصیت است. میگویید که زردتشت اولین اخلاق گرا است و خود آن را خلق کرده و اشکارش کردهاست.و میگویید که تنها در تعلیمات وی است که راستی (
نیچه از وی به عنوان اولین فردی که نبرد بین خوب و بد را میبیند و آن را به عنوان چرخی ضروری در انجام گردش گیتی میداند نام میبرد.
۳۰مین قطعه ریچارد اشتراوس در سال ۱۸۹۶ الهام گرفته از کتاب نیچه نیز چنین گفت زرتشت نامیده میشود.استنلی کوبریک از این قطعه در فیلم ۲۰۰۱: اودیسه فضایی به عنوان موسیقی صحنه آغازین فیلم خود استفاده کردهاست.
ویلیام باتلر ییتز شاعر قرن ۱۹ ایرلندی نیز در شعرهای خود به زردتشت اشاره کردهاست.
بازیگر و راوی کتاب آفرینش (رمان) نوشته شده توسط گور ویدال نوه زردتشت است.وی در کتاب گفتگوهای فلسفی بسیاری با زردتشت دارد و شاهد مرگ وی نیز هست.
زردتشت در کتاب مایکل اچ هارت با عنوان دسته بندی پر تاثیرتیرن اشخاص در تاریخ:۱۰۰ رتبه ۹۳ را داراست.[۷۳]
زردتشت از دیدگاه آیینهای دیگر
از دیدگاه اسلام
از آنجا که اسلام، صریحاً ایمان به پیامبران گذشته را همردیف به پیامبر اسلام اعلام کرده است[۷۴]، زرتشت هم یک پیامبر الهی شناخته شدهاست. چنان که در قرآن سورهٔ حج آیهٔ ۱۷، زرتشتیان را مجوس نامیدهاست و در ردیف پیروان ادیان آسمانی آوردهاست.[۷۵]
« مسلما کسانی که ایمان آوردهاند، و یهود و صابئان و نصاری و مجوس و مشرکان، خداوند در میان آنان روز قیامت داوری میکند، خداوند بر هر چیز گواه است. » در قرآن کلمهٔ مجوس به عنوان یک دین ذکر شدهاست. همچنین در برخی احادیثاسلامی از زرادشت به عنوان پیامبر مجوس نام برده شدهاست.[۷۶] بنابر این، از دیدگاه اسلام، زرتشت پیامبری از جانب خداوند است که دارای کتاب آسمانی[۷۵] زرتشت نیز خود را پیامبر دانستهاست، آنجا که میگوید: «اهورامزدا، مرا برای راهنمایی در این جهان برانگیخت؛ و من از برای رسالت خویش، از منش پاک تعلیم یافتم.»[۷۷] مسلمانان باور دارند که آموزههای اصیل زرتشت به مرور زمان دستخوش تحریف شد و توحید زرتشت به شرک تبدیل گشت، دستورات آن از خرافات و اباطیل پر شد و در مسیر سود طبقات حاکم جامعه قرار گرفت.[۷۵] این افراد آیه ۲۹ سورهٔ توبه را گواه بر این امر میدانند. بودهاست.
برخی مفسرین همانند ابن کثیر آیین زرتشت را در زمره کفار دانستهاند[۷۸]، و این اعتقاد امروزه در میان برخی از مسلمین کماکان برقرار است.[۷۹]
از دیدگاه آیین مانی
آیین مانی زردتشت را از سیر پیامبرانی مانند بودا و عیسی میدانست که مانیمزدیسنا قرض گرفتهاست هر چند بیشتر آنها یا از تعلیمات خود زردتشت نیستند یا کاربرد آنها در آیین مانی بسیار متفاوت با کاربرد آنها در مزدیسنا[۸۰][۸۱] در قله آن بود.دوگانهانگاری اخلاقی زردتشت که جهان را در جنگی حماسی بین نیروهای پلید و نیک میدید به آیین مانی نیز راه یافتهاست.آیین مانی عناصر دیگری را نیز از است.
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
تصویری خیالی از زرتشت (در عقب تصویر) و بطلمیوس در جلو. نقاشی از رافائل، مکتب آتن، پیرامون ۱۵۱۰م.
نگارههای زرتشت
آنچه امروز، از سیمای اشوزرتشت گسترش دارد، کموبیش برداشتی است از حجاری منسوب به پیامبر آریایی در تاق بستان کرمانشاه.[۸۲] هر چند اندکی از نگارههای اخیر زردتشت وی را در حال انجام کارهایی افسانهای نشان میدهد، اما معمولاً نقشهای وی را در حالی که لباسی سفید به تن دارد به نقش میکشند. گاهی هم بارسوم در دست دارد (که نماد روحانی بودن است) یا کتابی که به اوستا تفسیر میشود. گاهی نیز وی با گرزی (ورزا) کشیده میشود که میلهای آهنی با سری مانند گاو است. همچنین در بعضی از نقاشیها وی را با دستی بلند شده و انگشتی که برای یادآوری کردم نکتهای بلند کردهاست میکشند.وی به سختی به حالتی کشیدهاست که مستقیماً به بیننده خیره شود و بیشتر نگاهش به طرف دیگری است مانند این که در جستجوی خداوند است.وی همیشه با ریشی قهوهای و رنگ چهرهٔ کم رنگ کشیده شدهاست.
معروفترین نقاشی اروپایی از زدتشت نقاشی رافائل مکتب آتن است.در این نقاشی وی و کلاودیوس بطلمیوس در حال صحبت هستند در حالی که زردتشت، گویی در دست دارد.[۸۳]
زرتشت درمنابع باستانی
در کتب کشف شده در نجع حمادی به سال ۱۹۴۵ رساله کاملی به زبان قبطی[۸۴] البته محتوای این کتاب بیشتر گنوسی و نامرتبط با زرتشتی اعلام شدهاست. تحت عنوان زوستریانوس کشف شد. توضیح محتوای این کتاب به صورت رمزی در سه جمله خلاصه شده بود: «کلمات حقیقت زوستریانوس، خدای حقیقت، کلمات زرتشت»
توضیحات
- اشا:اشاوهیشتا (اردیبهشت) asha vahishta: که به معنای راستی (داد) والاست. اشا وهیشتا، راستی جهانی، و قانون دگرگون ناپذیریی است که آفرینش را نظم میدهد. اشا نشانهٔ خواست اهورایی است. اشا راه راستی است و پویندگان آن راه، به خوشبختی (اوشتا) میرسند. در گاتها «وهیشتامن» و "اشاوهیشتاً بیشتر جاها با هم آمدهاند هرچند که از اشا بیشتر نام برده شدهاست. اشا در خرد اهورا مزدا پدید آمده و با راستی و داد یکی است از این رو اشاوهیشتا به معنی گوهر داد هم هست. دین زرتشتی، دین راستی و داد است که همهجا با دروغ در جنگ است از این رو اشا، گوهر دین زرتشتی هم هست[۸۵]
Curtis (29-01-13)
مزدیسنا
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
فَرَوَهَر، نماد باور ایران باستان
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
آتش، نماد دین زرتشتی
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
آتشکده یزد
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
زرتشتیان هند
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
جشن زرتشتی
. مزدَیَسنا صفت است و بمعنای پرستندهٔ اهورامزدا است. مزدا هم همان خدای یگانهاست. مزدَیَسنا ضدِ دیویَسنا است. دیویَسنا هم بمعنی پرستندهٔ دیو یا دَئِوَ میباشد و ضدِ آن واژهٔ وی-دَئِوَ یا ضدِ دیو است. مزدَیَسنا پیرامونِ ۱۲۰۰ (پیش از میلاد) تا ۱۴۰۰ (پیش از میلاد) از سوی پیامبر ایرانی، زرتشت اسپنتمان، پایهگذاری شد.
زرتشت به ویرایش و بازبینی کیش چندخداباور آریائیان پرداخت و بتدریج برای خود پیروانی یافت که پس از وی به مزدیسنان یا زرتشتیان شُهره شدند. در ادبیاتِ مزدیسنا نیز مزدیسن با گویشِ پهلوی، معادلِ دین آورده به زرتشت، راستی پرست و با صفتِ زرتشتی آمدهاست.[۱]. همچنین به مزدیسنان بهدین نیز میگویند.
عناصرِ مزدَیَسنا یکتاپرستانهاند و از یکتاپرستی سرچشمه میگیرند. البته در برخی منابع از ایشان به نامِ دوگانه پرست هم یاد شده که بیشتر در اثر اشتباهی است که در شناختِ درستِ مزدیسنا و بر اساسِ برداشتهایی از دو کتابِ دینکرد و بندهشن انجام شده[۲] و مزدیسنان با زروانیان یکی پنداشته شدهاند زیرا اعتقاد به دوگانگیِ آفرینشی در میان زروانیان نیرومند است[۳] نه مزدیسنان. کتاب مقدس زرتشتیان اوستا است. از بخشهای گوناگون اوستا بخشی به نام گاهان (سرودها) سخنانِ شخص زرتشت بودهاست.
خدای نیکسرشت در کیش زرتشتی، اهورامزدا نام دارد که بمعنی سرور دانا است و پرستیده میشود. برای اهورا مزدا در هرمزد یشت، در حدود شصت صفتِ نیک آورده شده و تقریباً همهٔ چیزهای خوب به وی منتسب شدهاست. بر اساسِ گاتها، اهورامزدا هم آفریننده روشنایی و هم تاریکی است[۴]. بر اساسِ کتابِ بندهشناهریمن (انگره مینیو) معرفی میکند[۵] که نص صریح گاتها است[۶]. در کیش زرتشتی، اهریمن هیچگاه توانِ ذاتی برای مقابله با قدرتِ اهورا مزدا را ندارد و رقیبی برای او نیست بلکه اهریمن همان اندیشهٔ بد است اما در باورِ زروانیان، اهریمن برادر و رقیبِ اهورا مزدا و پسر زروان[۷] و دارای هویتی جداگانه از اهورا مزدا است. زرتشتیان امروزی نیز خود را یکتاپرست میدانند و اهریمن را تنها نمادی تمثیلی از بدیها مینامند نه یک خدا. که پس از ساسانیان نوشته شده، نیروی مخالفِ اهورامزدا و زایندهٔ بدیها را
مزدیسنان در دورانِ هخامنشی
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
نشان فروهر تخت جمشید.
وضعیتِ زرتشتیان تا پیش از زمان اشکانیان به درستی معلوم نیست و منابع از میان رفتهاند. اما آنچه همه اتفاق نظر دارند اینستکه مزدیسنا از زمانِ هخامنشیان و از زمانِ داریوش بزرگ وجود داشتهاست و خدای خاندان هخامنشی دستِ کم از زمان داریوش، اهورامزدا بودهاست. در زمان پادشاهی اردشیر یکم هخامنشی در حدود سال ۴۴۱ پیش از میلاد، تقویم امپراتوری اصلاح شد و نامِ ماههای سال به نامهای ایزدان مزدیسنا نامگذاری شدند[۸]. میتوان گفت مزدیسنا در زمان هخامنشیان در حالِ پیشرفت در میان باورهای عامه مردم بودهاست. این دین پس از هجوم اسکندرموبدان برای مدت کوتاهی به خاموشی گرایید؛ چراکه در آن روزگار بیشترِ آثار دینی بشکلِ شفاهی و سینه به سینه انتقال مییافتند و روحانیان که با تکرار مستمرِ آنها منابع را در یاد داشتند بگونهای در حکمِ کتابهای زنده این دین بودند و با قتلعام آنها بسیاری از کتابهای باستانی مزدیسنا از بین رفتند یا ناقص شدند. از همین رو سنتِ زرتشتی، اسکندر را همواره با صفت گجسته یاد میکند. در متن پهلوی ارداویرافنامه گفته میشود که وی دستوران، داوران، هیربدان و موبدان بسیاری را کشت.[۹] و کشته شدن
مزدیسنا در دورانِ اشکانیان
در زمان اشکانیان تلاشهایی در جهتِ بازآوری مزدیسنا انجام گرفت و سکههایی بنامِ ایزدان ضرب کردند و آتشکدههایی بوجود آوردند. از میانِ آنها آتشِ آذر برزین مهرریوند سبزوار از اهمیت زیادی برخوردار بودهاست. در کوه
مزدیسنا در دورانِ ساسانیان
مزدیسنا در زمان ساسانیان، دین رسمی ایران شد و فراوانیِ جمعیت مزدیسنان در زمان ساسانیان به بالاترین مقدار خود رسید. در زمان ساسانیان مردم به دو دسته تقسیم میشدند طبقه مردم معمولی (واستریوشان) و بزرگان. یکی از افراد طبقه بزرگان، موبدان زرتشتی بودند. پس از شکستِ این سلسله، در اثر نابرابریهای اجتماعی که ساسانیان ایجاد کرده بودند میزان زرتشتیان رو به کاهش نهاد و آنها به دینهای دیگر و به ویژه اسلام گرویدند. گروهی از زرتشتیان نیز در اثر فشارها طی چندین سال به سوی کشور هندوستان مهاجرت کردند و جامعه پارسیان هند را تشکیل دادند.
گَبر نامی است که در قدیم مسلمانان ایران با آن زرتشتیان را مینامیدند. کاربرد این نام معمولاً حالت ناخوشایند و تحقیرآمیزی با خود به همراه دارد. واژه گبر را دگرگونشده واژه کافر دانستهاند.
مزدیسنا در دورانِ صفویان
در زمان صفویان شمار زیادی از آنان یا به پذیرشِ دین اسلام وادار شدند یا به نقاطِ مهجور و بیابانی همچون یزد و کرمان کوچانده شدند و یا کشته شدند. آنان در این دوره مجبور به پرداختِ جزیه بودند و قوانین سختگیرانهای بر علیه شان وضع شد که تا حدود چند سدهٔ پس از آنان نیز پا بر جا بود.
مزدیسنا در دورانِ زندیه و قاجاریه
در دورانِ زندیه زندگی نسبتاً آرامی را بدلیل سیاستهای میانه روانهٔ کریم خان زندآقا محمد خان قاجار بر زندیه، زندگی آنانی که در بیرون حصار شهر کرمان زندگی میکردند دوباره بخطر افتاد و آقا محمد خان بسیاری از انان را بهمراه دیگر شهروندان کرمان به بهانه پناه دادن به لطفعلی خان زند از دم تیغ گذراند. در زمان قاجاریان نیز قوانینِ سختگیرانهای که از دوران صفویان برای مجبور کردن آنان به پذیرشِ اسلام پا برجا مانده بود همچنان بر آنان اعمال میشد. از جمله این قوانینِ سختگیرانه میتوان به دادنِ شغلهای پست به آنان، عدم اجازهٔ تجارت، عدم اجازهٔ مسافرت، عدم اجازه خروج از منزل در روزهای بارانی و... اشاره کرد. در دوره قاجار در یزد و کرمان که تجمع زرتشتیان آن دوران بیشتر در همین نواحی بود، متعصبان و اوباشان به یکسان، بر سر زرتشتیان میریختند و با آنان بدرفتاری میکردند و حتی برخی از ایشان را میکشتند و اموال آنها را میدزدیدند و بهویژه کتابهای آنها را میگرفتند و میسوزاندند. در این زمان هنوز مسافرت برای آنان ممنوع بود. سپری کردند اما با شوریدن
برای مشاهده این لینک/عکس می بایست عضو شوید ! برای عضویت اینجا کلیک کنید
آتشکده "آتش بهرام در یزد"
انجمن بهبودسازی وضعیت زرتشتیان در ایران
در قرنِ نوزدهم، مانکجی لیمجی هاتریا از پارسیان هند بهعنوان نماینده انجمن بهبودسازی وضعیت زرتشتیان در ایران مامور شد درباره درستی خبرهایی که درباره زرتشتیان درون ایران به هند میرسید و وضعیت کلی آنان گزارشی را به انجمن ارائه نماید. وی در گزارشی که به سال ۱۸۵۴ به انجمن داد، شمار دقیق آنان را چنین گزارش کرد:
۶۶۵۸ نفر در یزد و روستاهای اطراف آن، فقط ۴۵۰ نفر در کرمان و حومه، ۵۰ نفر در پایتخت، یعنی تهران، و تعداد کمی هم در شیراز. این در حالیست که در همان دهه تعداد پارسیانِ بمبئی ۱۱۰، ۵۴۴ نفر (یعنی بیست درصد جمعیت شهر) برآورد شده بود، و نیز ۲۰۰۰۰ نفر در سورات و احتمالاً، ۱۵۰۰۰ نفر در بقیه گجرات و دیگر مناطق پراکنده در هند. او درین دوره نسبت بوضعیت نابهنجار زندگی زرتشتیان و بهعنوان نماینده پارسیان هند به ناصرالدین شاه قاجار شکایت برد. پارسیان هند برای بفرجام رسیدن درخواست هایشان جهت بهبود زندگی زرتشتیان، حکومت هند (هند و انگلیس) را تحت فشار گذاردند تا نسبت بشاه اعمال نفوذ کند. مانکجی همچنین بهمراه اکابر یا بزرگان پارسی دست بهکار بازسازی آتشکدهها و دخمههای۱۸۶۵ یک مدرسه کوچک شبانهروی هم در تهران گشایش یافت. ویران شده و هر آنچه توانستند برای تهیدستان انجام دادند و به تأسیس مدارس آموزش به سبک غربی برای زرتشتیان پرداختند و دیری نگذشت که بهکمک صندوقهای خیریه پارسی، در یزد و کرمان و بسیاری از روستاهای زرتشتی، مدارس ابتدائی تأسیس شد و به سال
سرانجام با فشارهای پارسیان و پادرمیانی دولتِ هندوانگلیس، ناصرالدین شاهجزیه، از جنبههای گوناگون، عصر زرین زرتشتیان ایران بود. آنان پس از اینکه تعصبها کاهش یافت به شهرهای بزرگتر مهاجرت کردند و با ایجاد مراکز دینی، آموزشی و اجتماعی هم اکنون در کنار دیگر هم میهنان به همزیستی مسالمت آمیز که در مزدیسنا سفارش شده ادامه میدهند. برخی قوانین را اصلاح کرد و زرتشتیان توانستند به امنیت و احترام بیشتری نسبت به عهد قدیم دست یابند. بطور کلی میتوان گفت نیم سده پس از برافتادن
جمعیت زرتشتیان
در مجموع جمعیت زرتشتیان در جهان در سال ۱۹۹۶ کمتر از ۲۰۰۰۰۰ بودهاست.[نیازمند منبع] بزرگترین جمعیتهای زرتشتی در ایران و هند میباشد. زرتشتیان هند که بعد از حمله اعراب، از ایران به هند کوج کردند در هند به اسم پارسی شناخته میشوند و از شهروندان خوشنام و ارزشمند هندوستان بشمار میآیند. زرتشتیان ایران هم بیشتر در حوالی شهرهای تهران، یزد و کرمان و تعدادِ کمی نیز در اصفهان، شیراز و اهواز ساکن هستند.
آیینها و جشنهای دینی زرتشتیان
در این فهرست، جشنهای نوروز، مهرگان، سده، تیرگان، اسفندگان، یلدا از جشنهای زرتشتی نیست اما آنان نیز این جشنها را پذیرفتهاند.[نیازمند منبع]
- آیین سدرهپوشی
- آیین ارجگذاری به روان جاودان
- آیین پیوکانی
- گاهنبارها
- هیرومبا
- جشن تیرگان
- جشن خردادگان
- جشن امردادگان
- جشن بهمنگان
- جشن اسفندگان
- جشن فروردینگان
- نوروز
- جشن مهرگان
- جشن سده
- جشن یلدا
- جشنهای ماهانه زرتشتی
- نماز زرتشتی
Curtis (29-01-13)
گاتها
گاتها (گاتاها) (اوستایی گاتا، سانسکریت گاثا، پهلوی گاسان، معادل پارسیزرتشت اسپنتمان[۱] و در برگیرنده پیام و آموزشهای وی[۲] و بنیاد دین زرتشتی[۳] و کهن ترین و مقدس ترین[۴] بخش کتاب اوستا شمرده میشود. امروزی گاهان) ۱۷ سرودهای است که از دیرباز از سخنان اشو دانسته میشده است
معنای واژهٔ گات
گات ها(اوستایی) جمع گات به معنای سرود است که در زبان پهلوی به گاث،گاس تبدیل شده و در زبان پارسی گاه گفته میشود.ردپای این واژه در دستگاههای موسیقی امروز ایرانی به جای مانده همانند سه گاه و چهار گاه.[۵]
ساختار و ترتیب
گاتها از نگاه صرف و نحو و زبان و بیان،شکل ارائهٔ مطالب؛فکر واندیشه، سبک شعر[۶] [۷]،گاتها منظوم و موزوناشعار دینی ایران باستان اند که به شدت موجز وفشرده اند و از نظر ساختار دستور زبان استثناء هستند. شاید نخست بلندتر و به نثر بوده اما برای در امان بودن از گزند فراموشی و یا دستبرد روزگاز آنها را به نظم در آورده اندتا بهتر به خاطر سپرده شود.[۸] زبان شناسان وزن این اشعار را یافته و قواعد نظم را در آنها تعیین کرده اند [۹] ۱۷سرودهٔ گاتها ۲۳۸ بند ،حدود ۸۹۶ بیت یا ۵۵۶۰ واژه در کل[۱۰]یسنا جای داده شده اند.این ۱۷ سروده با شمارهٔ فصل آنها در یسنا شناخته میشوند و خود ۵ بخش شده اند. و ویژگی های دیگر با ديگر بخش های اوستا تفاوت دارد،ازین روی همهٔ اوستا شناسان و دانشمندان آن را از خود زردشت میدانند به گونهٔ است که بعد ها در میان ۷۲ هات (فصل)
- اَهونَوَدگاه درباره : نیایش خدا،گزینش پیامبر و آزادی گزینش دین[۱۱]
ازآنجا که نخستین واژهٔ آن اهون ویتی خوانده میشده و در پهلوی اهنودگات می خوانند.شامل ۷ هات(فصل) میباشد.هر فصل مشتمل بر چند قطعه و هر قطعه دارای سه مصراع است. و هر مصراع شانزده هجا دارد که پس از هجای هفتم وقف یا سکتهای است (9+7)[۱۲]
- اُشتَوَدگاه درباره :راز آفرینش، خودشناسی، خدا شناسی[۱۳] اشتاویتی و به پهلوی اشتودگات دارای چهار "هات" است و هر هات به چندین قطعه قسمت شده که هریک پنج مصراع دارد و هر مصراع 11 هجاد دارد و سکته یا وقف بعد از هجای 4 ام است (7+4)[۱۴]
- سپَنتمَدگاه درباره : آفرینش و پیرامون آن[۱۵] سپنتامینو،در پهلوی » سپنتمدگات ،چهار "هات" دارد.هر هات چندین قطعه و هر قطعه 4 مصراع و هر مصراغ 11 هجا داراد،وقف مانند اشتودگات پس از هجای 4م است (7+4)[۱۶]
- وُهوخْشتَرگاه درباره : تازه شدن جهان و بهرهٔ کار کرد آدمی[۱۷] تنها یک هات دارد ،هر قطعه 3 مصراع و هر مصراع 14 هجا دارد و سکته یا وقف در وسط آن یعنی پس از هجای هفتم میآید (7+7)[۱۸]
- وَهیشتوایشْتگاه درباره : والاترین آرزوی اشو زردشت و اشوان[۱۹]هفت هات دارد،قطعهها مرکب از دو مصراع کوتاه و دو مصراع بلند اند.مصراع کوتاه 12هجایی ، با وقف پس از هجای 7 ام.(5+7) و مصراع های بلند 19 هجایی با دو وقف یکی پس از هجای هفتم و دیگری پس از هجای 14ام است.[۲۰]
زبان
زبان گاتها ، گاتی یا اوستایی کهن است که به گروه زبان های ایرانی کهن متعلق است و زیر شاخهٔ خانوادهٔ خاوری زبان های هندواروپایی،شرق ایران[۲۱] است.زبان این قسمت به کهنگی زبان ریگ ودا کتاب مذهبی هندوان آریایی است و قدمت آن لا اقل به ۸ قرن پیش از میلاد میرسد[۲۲] بیشتر آنچه از اوستای گاتی فهمیده میشود هم از نظر واژگان و هم دستوری ،تنها بخاطر همین خویشاوندی اوستای گاتی با زبان سانسکریت ودایی است.
برگردان و ترجمه
پارسی میانه
در نوشتههای یسنا به پهلوی،گات ها به همراه برگردان پارسی میانه بصورت واژه به واژه میآیند،که به نظر میرسد از اواخر دوران پادشاهی ساسانیان[۲۳]. باشد.نویسندگان آن دانش بسیار ضعیفی از زبان اوستایی کهن داشته اند
زبانهای اروپایی
در حدود قرن ۲۰ میلادی دانشمندان و خاورشناسانی چون جیمز دارمستترکریستیان بارتلمه، هلموت هوباخ و اسنلی آیسلرزبان ودایی به ترجمه پرداخته اند. بواسطه ترجمههای پهلوی و بواسطه شباهت با
پارسی امروزی
موبدانی چون رستم شهرزادی و آذرگشسب،پژوهشگرانی چون ابراهیم پورداوود و علی اکبر جعفری و حسین وحیدی گات ها را به فارسی برگردانده اند.
محتوا
مفاهیم برجسته و بنیادین
۱- تنها یک خدا وجود دارد؛خداوند خرد، اهورا مزدا، آفریدگار و پروردگار پیوسته، پشتیبان و پیش برندهٔ کیهان (سرود۸ و ۹)
۲- همهٔ باورهای خرافی به خدایان و الههها و موجودات تخیلی مشابه دروغین و اجرای مراسم برای خشنود ساختن آنها بایستی کنار گذاشته شود و همهٔ تصورات و اعمال غیرمنطقی باید رها شوند.(سرود ۵)
۳- آئین وجدان نیک، دین، نام گاتایی آئین زردشتی؛جهانی و همگانی است (سرود ۹٫۱۰ و ۱۷٫۱)
۴- روشن اندیشی خدایی (سروش) تواناییهای خداوندی ر ا آشکار میکند که منجر به درک اصول بنیان کیهان و نظم گیتی میشود.
۵- جهان به نیکی آفریده شدهاست و روبه تکامل پیشروی میکند چنانکه آفرید گار آن اورمزد میخواهد(سرود ۸و۹)
۶- به بشر آزادی اندیشه، گفتار و کردار بخشیده شده و ذهنی روشن برای تشخیص میان آنچه نیک و بد برای جامعه انسانی دارد. (۳٫۲و۴٫۹و۱۱و۱۲)
۷- انسان دو روان («سپنتامنیو» روان پیش برنده و «انگره منیو»روان پس برنده) دارد. روان پیش برنده به ترقی شخص و دنیای پیرامونش کمک میکند.[۲۴]
بخش هایی از گاتها
این بخش ها از برگردان دکتر فرهنگ مهر از گاتهاست:
زردشت از مزدا راهنمایی می خواهد ای خدای دانا! چگونه میتوانم در انجام وظایفم تو را خوشنود سازم؟رهبران روحانی دروغپرداز،خویشان و دوستان مرا فریب داده بر ضد من برانگیخته و آنها را از من رانده اند!اهل شهر و محل مرا وا میکنند با من درشتی و ستیز کنند!رهبران دنیایی بدکار و دروغپرداز مراآزار میدهند! به کدام سرزمین روی آورم؟ به کجا پناه برم؟ (1-46)
زردشت از مزدا بخشش می خواهد ای خداوند جان و خرد! من و یارانم، با منش نیک به تو رو می آوریم تا از دادههای توکه بهره راستی و داد(اشا) است برخورداز گردیم. از توان تن و نیروی روان بهره مند شویم و به آرامش و آسایش برسیم. منش نیک و راستی و داد را که والا فروزههای خداوند جان و خردمند است،می ستایم و راهنمایی آنان،سرودهایی را می سرایم که پیش ازین مسی نگفته و نشنیده است. پس به نیایش برخیزید به سرود های من گوش دهید و به یاری من بشتابید تا آرامش و آسایش را به جهان باز برگردانیم و میروی خلل ناپذیر شهریاری اهورایی را در جهان استوار کنیم. تا آنجا مه توان دارم،برای گسترش آیین راسی و گروش مردمان به منش نیک کوشا خواهم بود.به خوبی می دانم که درین کوشش ،نیروی خلل ناپذیر شهریاری اهورایی ، یار و یاور من است.همچنین به میک.یی آگاهم که داد های اهوریی ایر آن کسانی است که بدون چشمداشت در راه خدا کار میکنند. 2الی4 28
این بخش ها از برگردان موبد رستم شهرزادی از گاتهاست:
بشود که فرمانروایان نیک و پاک بر ما فرمانروایی کنند،نه فرمانروایان بد و نادرست. چه پاکسی و راستی از گاه تولد تا مرگ برای آدمی بهترین بخشش است. بشود که چنین فرمانروایان نیک و پاک برای خوشبختی ما در جهان فرمانروایی کندد.48،5
پرسش های بلاغی زردشت از اورمزد از تو می پرسم از اهورا،چه به راستی می خواهم، آیا سرانجام زندگی پارسایی خوشبختی در دو جهان است و کسی که برای رستگاری روان دیگران می کوشد،بهره نیک خواهد برد؟این را مزدا می دانم که هر که به مردم مهر ورزد و برای رستگاری دیگران بکوشد،چنین کسی دوست تو درمان بخش زندگی مردم خواخد بود.
از تو می پرسم ای اهورا چه به راستی می خواهم بدانم جز تو چه کسی در روز نخست آفرینش را بیافرید؟ چه کسی به خورشید و ستارگان راه سیر بنمود؟ کاهش و افزایش ماه از کیست؟ این ها و بسا چیزهای دیگر را می خواهم به درستی بدانم 44..2و
Curtis (29-01-13)
اوستا
اَوِسْتا، نام کلی مجموعهٔ کهنترین نوشتار و سرودههای ایرانیان است، که به در واقع دانشنامهٔ ایرانیان بوده و در روزگار باستان بیست و یک نسک (کتاب) داشته و در شکل کنونی خود شامل پنج بخش است. بخشهای اوستا عبارتند از : یَسنهگاهان، در آن گنجانده شده، یشتها (سرودهای نیایشی)، وندیداد، ویسپرد و خردهاوستا. که سخنان زرتشت موسوم به
معنای واژه
واژه اَوِستا که در خود کتاب نیامده به معنی دانش و شناخت است و با واژه «ودا»، نام کهنترین کتابِ دینی هندوان همریشهاست. بر روی هم اوستا را میتوان به معنی «آگاهینامه» یا «دانشنامه» دانست که آن را مرجع نامه نیز مینامند.
تاریخچه اوستا
بخشهای اوستا در دوران مختلف توسط اشخاص متعدد تالیف شدهاست اما از آن میان فقط بخشی از سرودها از آنِ خود زرتشت است. مندرجات اوستا عبارتست از نیایشِ اهورا مزدا و امشاسپندان و دیگر ایزدان و مظاهر طبیعت و تکالیف انسان در جهان بهشت و دوزخ و داستانهای ملی.
گویند پس از آنکه اسکندر مقدونی قصر سلطنتی ایران را آتش زد اوستا را نیز بسوخت. بلاش اشکانی فرمان داد تا اوستای پراکنده را از شهرهای ایران جمع کنند. اردشیر بابکان تنسر را مامور مرتب ساختن آن کرد. پسرش شاپور اول کار پدر را تعقیب نمود و در نهایت آنرا به همان شیوه کهن به بیست و یک نسک بخش کردند و نامها و شرحِ این نسکها در کتابِ پهلوی دینکرد و کتابهای دیگر آمده است[۱]. نسکهای بیست و یک گانه اوستا به سه بهر بخش میشدهاست:
- نسکهای گاسانیک در دانش و کار مینوی.
- نسکهای داتیک در دانش و کار جهانی.
- نسکهای هاتک مانسریک در آگاهی از کردارهای میانِ جهانِ مینوی و جهانِ خاکی[۲].
اوستای امروزی شامل بخشهای زیر است:
- یسنا، گاهان بخشی از یسن است.
- ویسپرد
- وندیداد
- یشتها
- خرده اوستا.
گویش اوستا
زبانی که اوستا به آن نوشته شده به سببِ وجودِ نامِ اوستا، زبان اوستایی نامیده شدهاست. اوستا به دو گویش نوشته شدهاست. گویشی که گاهان یعنی سخنان خود زرتشت بدان نوشتهشده و گویشی که بخشهای دیگر اوستا را بدان نوشتهاند. گویش نخست را گویش گاهانی و گویش دوم را گویش جدیدساسانی است. اوستای دورهٔ ساسانی بیستویک نسک داشتهاست. نامیدهاند. اوستای امروزی حدود یک سوم اوستای دورهٔ
اوستای کهن
کتاب اوستایی که به امروز رسیدهاست، از نظر زمانی به سه بخش متفاوت تقسیم میشود:
- بخش یکم شامل «اوستای کهن» که مضامین آن از نظر زمانی متعلق به روزگار پیش از زرتشت (پیش از حدود دو هزار و هشتصد سال پیش) است؛ اما نگارش آن متعلق به عصرهای پس از زرتشت است و هنگام این نگارش و بازنویسی دگرباره، تا اندازهای مضامین و باورهای جدیدتر را به متنهای کهن اضافه کردهاند.
- بخش دومِ اوستا از نظر زمانی شامل «گاتها» است که سرودههای مینوی شخص زرتشت به شمار میرود که هر چند از نظر مضمون پس از اوستای کهن سروده شده است؛ اما از نگاه زبان و نگارش، کهنترین بخش اوستای موجود است.
- بخش سوم اوستا از نظر زمانی شامل یسنا، یشتهای جدید، ویسپرد، وندیداد و خرده اوستا است که همگی جزو اوستای نو به حساب میآیند. اما بسیاری از مضامین همین بخشهای جدید نیز برگرفته و اقتباس شده از باورها و نوشتارهای کهن است؛ اما این آمیختگی به حدی است که امکان تفکیک را امکانپذیر نمیسازد. به عنوان نمونه میتوان از داستان جمشید در وندیداد نام برد که یکی از کهنترین داستانها و باورها و نوشتارهای ایرانیان است، اما شکل نگارشی کهن آن کاملا دگرگون شده و تغییر اساسی یافتهاست.
Curtis (29-01-13)
آیین زرتشت در ایران گواه گیری( عقد)
عروس و داماد پس از انجام آیین بله برون و نامزدی و آشنایی به اخلاقیات و رفتار یكدیگر و مراجعه به آزمایشگاه از لحاظ توافق خونی و عدم ابتلاء به بیماری های غیر قابل مداوا و اعتیاد با موافقت یكدیگر تاریخی را برای انجام مراسم گواه گیرای و عروسی انتخاب می--كنند .
این روزها معمولاً--خانواده--ها ترجیح می--دهند تا آماده شدن همه چیزها مثل خانه و اثاثیه و حتی نوبت سالن برای جشن عروسی كه ممكن است با توجه به تراكم برگزاری همه جشن--ها در یك سالن خیلی هم طول بكشد ، مراسم گواه گیری را پس از اطمینان از قطعی بودن كار ، پیش از عروسی و در دفتر ازدواج انجمن زرتشتیان تهران برگزار می--كنند.
عروس و داماد به اتفاق هفت نفر از مردان فامیل به عنوان شاهد و گواه به دفتر ازدواج انجمن زرتشتیان تهران مراجعه می--كنند و آنجا پس از امضای سند ازدواج و كلیه دفترهای مربوطه نامشان در دفتر ازدواج به ثبت رسیده قانوناً زن و شوهر محسوب می--شوند .
چگونگی ازدواج زرتشتیان - قدیم
انواع ازدواج در سنت زرتشتیان قدیم:
1-پادشاه زن
این پیمان برای پسر و دختری اجرا می گردد كه دارای تمام شرایط لازم باشند ، یعنی برای نخستین بار و با رضایت پدر و مادر خود با یكدیگر ازدواج نمایند و هر دو به سن قانونی رسیده باشند و قبلاً با كسی نامزد نگشته--اند.
2-ایوك زن
این پیمان برای دختر منحصر به فرد خانواده--ای است كه فرزند ذكور ندارند. در این نوع ازدواج كه در حقیقت نوعی شرط هنگام عقد است ، داماد در هنگام عقد متعهد می--شود كه نخستین پسر خود را به نام خانواده عروس به ثبت رساند . فرزند چنین ازدواجی از هر دو خانواده ارث می--برد.
همین نوع ازدواج است كه شبهه ازدواج با محارم زرتشتیان را در میان مسلمانان به وجود آورده است.
3-ستر زن
این پیمان در حق پسر و دختری اجرا می--گردد كه عروس ،--خود فرزند خوانده خانواده دیگری است . در این صورت نیز زن و شوهر موظفند نخستین پسر خود را به خانواده ناپدری عروس تعلق داده و نامگذاری كنند.
4-چَكَر زن
این پیمان در حق مرد یا زنی است كه به مرحله بیوه--گی رسیده و جفت خود را از دست داده و یا از او جدا شده باشد.
5-خودسر زن
این پیمان راجع است به پسر و دختری كه بدون رضایت پدر و مادر ازدواج نمایند ، در حالی كه پسر یا دختر به سن 21 سالگی نرسیده باشند.
پس از وقوع این نوع ازدواج پدر پپش از اطلاع از وقوع حتمی آن حق دارد ، آن پسر یا دختر خود را به طور كامل از ارث محروم سازد.
Curtis (29-01-13)
سفره عقد زرتشتیان
اشیا موجود در سفره عقد زرتشتیان
روی میز یا سفره گواه(عقد) آیینه ، شمع ،--كتاب اوستا ، قیچی ،--تخم--مرغ و انار ،--شاخه--ای بسیار كوچك از سرو یا شمشاد ،--یك كاسه آب و آویشن ،--لرك یا آجیل هفت میوه و كُشتی ، نخ و سوزن و سینی شربت وجود دارد . در انتهای مراسم پدر زن انار را به معنی افزونی اولاد به داماد می دهد و سپس قیچی را كه در طول مراسم به صورت باز قرار داشت می بندد و تخم مرغ را از داخل سینی برداشته بیرون از آن قرار می--دهد.
( قدیم این تخم مرغ به پشت بام خانه پرتاب می--شد) .
این عمل به نشان این است كه باز بودن آن به نشانه گشایش كار و بستن آن به معنی قطع معامله است و تخم مرغ را كه در قدیم از بام بیرون می كردند به این معنی است كه پدر عروس جمیع حقوق و اختیارات خویش نسبت به دختر را با قیچی قطع و به یك تخم مرغ مصالحه به داماد می كند سپس مادر داماد آینه گلاب می كند، یعنی در حین ریختن قدری گلاب از اخل گلاب--پاش به سر و روی داماد آیینه را به طرف صورت او می--گیرد تا صورتش را از داخل آیینه مشاهده كند. و سپس برگی از درخت سرو را به همراه قدری آویشن و نقل به دست عروس و داماد می كند .
آب و آیینه به معنی دو برابر شدن و زایش و همچنین روشنایی و گشایش راه است . مجمر عود و آتش و خوش بویی نیز سمبل ملی و نشانه آن است كه تا كنون مهر خانواده را همواره فروزان نگه داشته و با خوشبختی آن را با طراوت نگه داریم . آویشن و برنج كه این روزها تبدیل به آویشن و نقل شده است كه بر روی دوش ریخته می--شود نشانه خیر و بركت و حكایت از آینده پر امید و نعمت دارد .
مرحلة بعدی امضای برگة گواه گیری است. این برگه ابتدا توسط عروس و داماد و پدر ومادر او امضا می شود و سپس توسط مجموعاً--هفت نفر دیگر از مردان زرتشتی به امضا می رسد. این امضاها را حضور موبدی كه مراسم گواه گیری را انجام داده است صورت می--گیرد.
در این شب همواره صدای موسیقی و هلهله مردم در سالن طنین افكن است. موج تبریك از خارج و داخل ایران مرتب از طریق بلندگوی سالن به طرف عروس و داماد می ریزد.
در انتهای مراسم جشن عروسی كیك بزرگی توسط عروس و داماد بریده می شود. در این مراسم هر یك از زوجین تكه--ای از شیرینی را در دهان دیگری می--گذارد.
Curtis (29-01-13)
ازدواج زرتشتیان - امروزی - نامزدی
نامزدی:
در روز نامزدی از طرف خانواده داماد چند سینی مسی گرد و بزرگ كه روی آن--ها را با پارچه ابریشمی سبزی می--پوشانند ،--به همراه می--آورند. كیف و كفشی كه از قبل برای عروس خریداری شده است در حالی كه مقداری پول و سكه طلا به عنوان شیر بها داخلش قرار داده--اند داخل یكی از این سینی--ها قرار و زیر پارچه سبز ابریشمی قرار دارد .
چند متر پارچه هم جزو اشیاء داخل سینی است . این پارچه در قدیم به این خاطر داده می--شد كه عروس لباس عروسی--اش را از این پارچه تهیه كند و در مراسم عروسی زیر دین پدرش نباشد ، از دیگر لوازمات این سینی--ها حلقه نامزدی است كه قبلاً به اتفاق هم خریداری شده است ، همچنین كله قند جلد سبز و آویشن و چند شاخه سرو نیز داخل این سینی--ها قرار دارند.
از لوازمی كه به تازگی به این مجموعه اضافه شده--است می--توان لوازم آرایش ، تمامی لباس--های زیر عروس و دیگر زیوآلات طلا مثل گردنبند و دستبند و گوشواره و...نام برد.یكی از سینی--ها را نیز پر از «نُقل» مغز بادامی می--كند كه معمولاً می--توان از شیرینی--فروشی--های تهران خریداری كرد.
برای نامزدی نیز مثل بله برون چراغ روشن یا لاله با خود می--برند. در تمام طول مراسم و نخستین لحظات آن جمله ( هابیرو شاباش) قطع نمی--شود و به مجرد ردوبدل شدن هر هدیه ،--این جمله طنین افكن می--شود.
طبق احوال شخصیه زرتشتیان مواد 6و 7 : تشریفات نامزدی را در هنگامی می--توان اجرا كرد كه دختر كمتر از 14 و پسر كمتر از 16 سال نداشته باشد. و تشریفات نامزدی عبارت است از حلقه--ا--ی كه از طرف پسر یا مرد به انگشت دختر یا زن نمایند و مبادله تحف و هدایا میكنند و مراتب در صورت--مجلس رسمی به امضای شهود می--رسد و باید در حضور عده--ای مركب از لااقل هفت نفر مردان معتمد زرتشتی كه كمتر از 25 سال نداشته باشند به انجام برسد.
تا چند سال پیش تعداد بسیار اندكی از والدین كه سختگیر بودند تا زمان گواه گیری ( عقد) – پیمان زناشویی رسمی- نامزدها را از دیدار یكدیگر منع می--كردند. امروزه قبل از آنكه مراسم عروسی و جشن عروسی برگزار شود عروس و داماد گواه ( عقد) می-
Curtis (29-01-13)
ازدواج زرتشتیان - امروزی - عروسی
عروسی :
یك زوج زرتشتی برای آنكه بتوانند جشنی مناسب با عرف جامعه برگزار كنند باید سالن خسروی را در شبی كه قصد عروسی دارند رزور كنند . البته چون جامعه زرتشتیان تهران در حال حاضر تنها یك سالن عروسی دارند . رزرو سالن را باید چندین ماه قبل از عروسی انجام داد كه در بسیار ی از موارد غیر ممكن است چون هنوز عروس و داماد نامزد هم نشده--اند. بنابراین به مجرد مرتب شدن كارها معمولاً--دست بكار رزور سالن می--شوند .
اما جدای از رزور سالن كارهای مهم دیگری هم هست كه باید به سرعت انجام شود. خرید اسباب خانه كه عموماً--به وسیله داماد و خانواده او انجام می--گیرد یكی از این مشغله--هاست.
معمولاً--خانواده عروس خرید وسایل آشپزخانه مثل ظرف و كاسه و تشت و لگن و لوازم برقی مربوط به آشپزخانه مثل آبمیوه گیری ،--جارو برقی و لباسشویی و اتو و یخچال و فریزر و مایكروفر بر عهده می--گیرد. ولی تلویزیون و ضبط و دیگر وسایل برقی را داماد تهیه می كند.
از صبح ، داماد به سرو وضع خود می رسد و عروس به آرایشگاه می رود همه افراد فامیل كمك می--كنند .تا ساعت 5 بعد از ظهر كه معمولاً مراسم گیواه گیری انجام می شود و این مراسم حتی برای آنهایی كه قبلاً یكبار دیگر این مراسم را به صورت رسمی و بدون تشریفات آن در دفتر ازدواج اجرا كرده--اند دوباره برگزار می--شود.
موبد در مقابل عروس و داماد به روی صندلی قرار می--گیرد و اولین مراسم بله گرفتن است :
« به نام خدا . از شما ...............
دخت ...............می--پرسم ، آیا حاضرید به هم تنی و هم سری با ..................پور .....................در آیید؟ آیا راضی هستید؟
فامیل عروس می--گویند: عروس خانم رفته گل بچینه، رفته نان بپزد ،--رفته شیر بیاورد ،--رفته لباس بدوزد و...
فلسفه این جملات را روانشاد جهانیان به این تعبیر می--كند كه به عروس خانم بفهمانند كه در منزل داماد باید این كارهارا انجام دهد .
پس از این مراسم ،--مرحله بعدی یعنی گـواه گیری انجام می--شود . پدر عروس سه قطعه پارچه یكی به رنگ سبز و دیگری سفید و سوم چادر شبی الوان را به دوش راست داماد می--اندازد و دست راست او را می--گیرد . سپس كلاهی سبز كه از پارچه ابریشمی سبز رنگ دوخته شده ( عرقچین) را بر روی سر داماد می--گذارد . جهانیان در كتاب خود در باره فلسفه انداختن چادر شب الوان بر دوش داماد می نویسد: « این سنت به این معنی است كه از این ساعت به بعد من خوشی و ناخوشی ، تندرستی و بیماری و حیات و سرپرستی كلی و سایر امور مربوط را به تو واگذار كردم و انداختم روی دوش تو » اما در باره پارچه سفید می نویسد؛ در قدیم پارچه سفیدی را هم بر دوش داماد می انداختند كه وظایف انجام مراسم پس از مرگ عروس نیز بر عهده داماد است اما امروز دیگر پارچه سفید نمی--اندازند .و اما فلسفه كلاه سبزی كه بر سر داماد می--گذارند و پارچه سبزی كه به دوش او می--نهند را اینگونه تفسیر می كنند:
« این عرقچین یا كلاه مردانگی كه بر سر تو نهاده شد، نشانه آن است كه مردی و مردانگی و --آقایی تو را پذیرا شدم و امیدوارم تا سالیان دراز با خوشی و خرمی و شادی و سرسبزی زندگی كنید. »
پس از این مراسم موبد كه بر صندلی روبروی عروس و داماد نشسته ،--اوستا می--خواند و به قولی صیغه عقد را جاری می--كند. سپس در انتها از داماد و عروس می--خواهند تا یك روزی را از میان سی روز ماه انتخاب كنند و آن روز را عزیز بدارند و در آن روز كارهای نیك انجام دهند . معمولاً--روزهای اورمزد ،--بهمن، ورهرام و دی از میان سی روز ماه بیشترین طرفدار را دارد .
سپس موبد از داماد می--پرسد:
« چه شخصی را برای مشاوره و راهنمایی در زندگی--ات بر می--گزینی؟»
این سوال كه سوال مهمی است امروزه اگر چه جوابی چون پدر ، عمو ،--دایی و یا ریش سفید فامیل را دارد اما آنچنان مورد پیگیری قرار نمی گیرد و در لحظات ناگوار زندگی معمولاً--فراموش شده و برخی از زوج--های ناموفق كه تعداد بسیار ناچیزی را تشكیل می--دهند، برای رفع مشكلات زندگی خود مستقیماً به انجمن زرتشتیان مراجعه می كنند و آنهم ب رای درخواست جدایی!
در اینجا موبد در حالی كه روبروی عروس و داماد نشسته است از روی دست نوشته--ای كهن پندو اندرزهای را به آنان می--دهد.
Curtis (29-01-13)
1 کاربر در حال مشاهده این موضوع. (0 عضو و 1 میهمان)
Bookmarks