smh
29-11-07, 00:56
اگر یك شركت یا سازمان دولتی (و یا خصوصی) قصد راهاندازی یا ارتقای سیستمهای نرمافزاری خود را داشته باشد، با این معما روبروست كه یك بسته نرم افزاری آماده بخرد یا یك سیستم سفارشی بنویسد. شما چه نظری دارید؟
شاید تاكنون با شركتها یا مؤسسات دولتی یا خصوصیای كه قصد راهاندازی یا ارتقای سیستمهای نرمافزاری خود را دارند برخورد داشتهاید و احتمالاً از اینكه چرا اینگونه مؤسسات در تصمیمگیری خود دچار محافظه كاری میشوند و یا در نهایت به سختی زیر بار روش خاصی میروند نیز متعجب شدهاید. شاید زمانی كه این سیستمهای نرمافزاری تازه پا به عرصه وجود گذاشتند و جای عملیات دستی و كاغذی را گرفتند، مسئله خرید یا تولید آنها بسیار ساده و تصمیمگیری در مورد آنها بسیار راحتتر از زمان حال بود. در آن ایام، مدیران رده بالای شركتها یا ادارات با اطلاع از اینكه تغییر رویكرد سازمان از عملیات دستی به سیستمهای كامپیوتری باعث تسریع و افزایش دقت عمل در انجام امور میشود، بدون هیچگونه شك و تردیدی باب مذاكره را با یكی از معدود بزرگان تولید سیستمهای نرمافزاری باز میكردند و فارغ از مسئله هزینه، در بقیه زمینهها نیز با پیمانكار خود همنوا میشدند.
در آن روزگار كه فقط تعداد محدودی از شركتهای دولتی به سیستمهای ویژه خود مانند MainFrame مجهز بودند، سایر شركتها و مؤسسات اطلاع چندانی از چگونگی و عملكرد سیستمهای اطلاعاتی نداشتند. اما همزمان با ورود كامپیوترهای شخصی (PCهای سری ۲۸۶) به بازار و فراهم شدن امكان استفاده تمام سازمانهای مختلف از آنها، شركتهایی نیز با استفاده از این موقعیت و بهرهگیری از علوم نوین انفورماتیك، برای سیستمهای اطلاعاتی تحت كامپیوترهای PC و سپس شبكههای مبتنی بر آنها برنامهریزی كردند و آنها را توسعه دادند. مؤسسات و سازمانهای خصوصی و دولتی به شدت خواستار استفاده از این فناوری نوین جهت خودكارسازی فعالیتهای خود شدند. به تدریج پس از چند سال و با پدیدآمدن فناوریهای جدیدتر، مثل بانكهای اطلاعاتی فاكسپرو، شبكههای ناول نتور و امثال آن، خریداران اینگونه محصولات نرمافزاری و بهویژه آنهایی كه از لحاظ استخدام نیروی انسانی در تنگنای مالی خاصی قرار نداشتند، در روند رو به جلوی استفاده از سیستمهای اطلاعاتی دچار نوعی دوگانگی شدند.
موضوع از آنجا آغاز شد كه در برخی از این شركتهای اكثراً دولتی (و بهویژه كارخانجات) تمایلی به ساخت سیستمهای نرمافزاری به دست كارشناسان استخدام شده خود شركت به وجود آمد. بهاین ترتیب بسیاری از آنها واحدهای سختافزار و نرمافزار تأسیس كردند و افرادی را در آن به كار گماردند كه به جای ایفای نقش واسط بین شركت خریدار و تولیدكننده سیستمها، به طراحی و تولید اینگونه سیستمها میپرداختند.
دلایل اقدام به این كار حداقل برای خود این شركتها یا مؤسسات كاملاً منطقی به نظر میرسید. یكی از مهمترین دلایلی كه آنها برای این كار برمیشمردند، سازگاری (Compatiblity) و جوابگو بودن صددرصد برنامه تولیدی با نیازهای واقعی شركت بود. براساس این عقیده، برنامهای كه توسط كارشناسان خود شركت طراحی و ساخته شود، به دلیل وقوف كامل این كارشناسان به مسائل مختلف و ریز و درشت شركت، انطباق بیشتری با نیازهای آنها دارد. برعكس نرمافزارهایی كه از شركتهای تولیدكننده سیستمهای اطلاعاتی خریده شود، به دلیل اینكه این شركتها در هنگام ساخت محصول خود به ویژگی مقیاسپذیری (Scalablity) آن برای استفاده در انواع و اقسام مؤسسات و شركتها توجه زیادی كردهاند، با نیازهای واقعی آنها فاصله بیشتری دارد.
در این میان برخی از خریداران نیز احتیاط بیشتری به خرج دادند. آنها سیستمهای خود را به دو دسته سیستمهای خاص (مثل سیستم تولید) و سیستمهای عام (مثل حسابداری) تقسیم كردند و دسته اول را به مجریان داخل شركت و دسته دوم را به تولیدكنندگان خارج شركت سپردند. در این راستا بسیاری از این كارفرمایان واحدهای بسیار فعالی را با رهبری اشخاص صاحب تجربه و همكاری افراد استخدام شده كه اكثراً از فارغالتحصیلان جوان دانشگاه بودند، تأسیس نمودند و به طراحی و ساخت سیستمها پرداختند. بسیاری از صفحات استخدام روزنامهها مربوط به كارخانجات یا مؤسساتی بود كه برخلاف تخصص حرفهای و تولیدی خود، افرادی را برای مشاغلی چون تحلیلگرسیستم، برنامهنویس، مدیر پروژه و امثال آن استخدام میكردند.
شاید بتوان گفت كه برخی از آنها نیز در اینكار بسیار موفق بودند. خصوصاً شركتها یا كارخانجاتی كه با قصد استخدام دائم كارشناسان كامپیوتر، پا به عرصه تولید سیستم گذاشتند. در زمان بروز مشكل نیز این كارشناسان از هر فرد دیگری كه بتواند حلال مشكلات باشد، حاضرتر، در دسترستر و صاحبنظرتر به حساب میآمدند. زیرا خودشان نیز كارمند همان جا بودند و ضمن آشنایی با روند كاری آن نهاد یا مؤسسه، از مراحل طراحی و تولید آن سیستم نیز اطلاع داشتند. اما آنهایی كه به دلایلی دست به استخدام موقت یا قراردادی برای انجام امور مذكور زدند، شاید در كوتاهمدت برنده به حساب میآمدند. اما در بلندمدت دچار دردسری شدند كه رهایی از آن به راحتی میسر نیست.
یكی از اولین معضلات آنها عدم ادامه همكاری كارشناسان است. یعنی این افراد به دلایل مختلف از جمله سیاستهای مالی و استخدامی شركت كه تابع تغییر و تحولات بازاركار است، نمیتوانند همكاری خود را با مؤسسه مذكور ادامه دهند. از طرف دیگر امكان دارد حتی در صورت تمایل شركت به ادامه همكاری، كارشناسان مربوطه متقاضی دستیابی به مشاغل سطح بالاتر یا درآمد بیشتر شوند. این مسئله هم معمولاً با ماندن آنها در محل كار قبلی حل نمیشود و این افراد اغلب جذب شركتهای بزرگتر میشوند. بدینترتیب با قطع همكاری یك یا چند نفر از سازندگان سیستم با سیستم، عملاً مسئله پشتیبانی و رفع عیب دچار نقصان شدید میشود و حتی در برخی موارد آنقدر این مسئله مدیران شركت را میآزارد كه آنها مجبور به تعویض سیستمهای اطلاعاتی خود میشوند و داستان از ابتدا شروع میگردد.
بنابراین كاملاً محرز است كه مدیران باید قبل از اقدام به عقد قرارداد یا خرید نرمافزار یا استخدام كارشناس، كاملاً هدف و ابزارهای رسیدن به آن را بشناسند. ظرفیت شركت را در استخدام و برآوردهكردن هزینههای یك پروژه یا خرید آن بسنجند و سپس دست به انتخاب روش بزنند. عدم احساس مسئولیت برخی از مدیران خصوصاً آنهایی كه بر موقتیبودن مسئولیت خود واقف هستند، باعث بروز مشكلات بسیاری برای فرد بعدی میگردد و او باید چنین مشكلات بزرگی را به تنهایی حل كند. همین امر یكی از بزرگترین دلایل بروز این پدیده است.
---------------------------------------------------------------
مهیار داعیالحق
ماهنامه شبکه
شاید تاكنون با شركتها یا مؤسسات دولتی یا خصوصیای كه قصد راهاندازی یا ارتقای سیستمهای نرمافزاری خود را دارند برخورد داشتهاید و احتمالاً از اینكه چرا اینگونه مؤسسات در تصمیمگیری خود دچار محافظه كاری میشوند و یا در نهایت به سختی زیر بار روش خاصی میروند نیز متعجب شدهاید. شاید زمانی كه این سیستمهای نرمافزاری تازه پا به عرصه وجود گذاشتند و جای عملیات دستی و كاغذی را گرفتند، مسئله خرید یا تولید آنها بسیار ساده و تصمیمگیری در مورد آنها بسیار راحتتر از زمان حال بود. در آن ایام، مدیران رده بالای شركتها یا ادارات با اطلاع از اینكه تغییر رویكرد سازمان از عملیات دستی به سیستمهای كامپیوتری باعث تسریع و افزایش دقت عمل در انجام امور میشود، بدون هیچگونه شك و تردیدی باب مذاكره را با یكی از معدود بزرگان تولید سیستمهای نرمافزاری باز میكردند و فارغ از مسئله هزینه، در بقیه زمینهها نیز با پیمانكار خود همنوا میشدند.
در آن روزگار كه فقط تعداد محدودی از شركتهای دولتی به سیستمهای ویژه خود مانند MainFrame مجهز بودند، سایر شركتها و مؤسسات اطلاع چندانی از چگونگی و عملكرد سیستمهای اطلاعاتی نداشتند. اما همزمان با ورود كامپیوترهای شخصی (PCهای سری ۲۸۶) به بازار و فراهم شدن امكان استفاده تمام سازمانهای مختلف از آنها، شركتهایی نیز با استفاده از این موقعیت و بهرهگیری از علوم نوین انفورماتیك، برای سیستمهای اطلاعاتی تحت كامپیوترهای PC و سپس شبكههای مبتنی بر آنها برنامهریزی كردند و آنها را توسعه دادند. مؤسسات و سازمانهای خصوصی و دولتی به شدت خواستار استفاده از این فناوری نوین جهت خودكارسازی فعالیتهای خود شدند. به تدریج پس از چند سال و با پدیدآمدن فناوریهای جدیدتر، مثل بانكهای اطلاعاتی فاكسپرو، شبكههای ناول نتور و امثال آن، خریداران اینگونه محصولات نرمافزاری و بهویژه آنهایی كه از لحاظ استخدام نیروی انسانی در تنگنای مالی خاصی قرار نداشتند، در روند رو به جلوی استفاده از سیستمهای اطلاعاتی دچار نوعی دوگانگی شدند.
موضوع از آنجا آغاز شد كه در برخی از این شركتهای اكثراً دولتی (و بهویژه كارخانجات) تمایلی به ساخت سیستمهای نرمافزاری به دست كارشناسان استخدام شده خود شركت به وجود آمد. بهاین ترتیب بسیاری از آنها واحدهای سختافزار و نرمافزار تأسیس كردند و افرادی را در آن به كار گماردند كه به جای ایفای نقش واسط بین شركت خریدار و تولیدكننده سیستمها، به طراحی و تولید اینگونه سیستمها میپرداختند.
دلایل اقدام به این كار حداقل برای خود این شركتها یا مؤسسات كاملاً منطقی به نظر میرسید. یكی از مهمترین دلایلی كه آنها برای این كار برمیشمردند، سازگاری (Compatiblity) و جوابگو بودن صددرصد برنامه تولیدی با نیازهای واقعی شركت بود. براساس این عقیده، برنامهای كه توسط كارشناسان خود شركت طراحی و ساخته شود، به دلیل وقوف كامل این كارشناسان به مسائل مختلف و ریز و درشت شركت، انطباق بیشتری با نیازهای آنها دارد. برعكس نرمافزارهایی كه از شركتهای تولیدكننده سیستمهای اطلاعاتی خریده شود، به دلیل اینكه این شركتها در هنگام ساخت محصول خود به ویژگی مقیاسپذیری (Scalablity) آن برای استفاده در انواع و اقسام مؤسسات و شركتها توجه زیادی كردهاند، با نیازهای واقعی آنها فاصله بیشتری دارد.
در این میان برخی از خریداران نیز احتیاط بیشتری به خرج دادند. آنها سیستمهای خود را به دو دسته سیستمهای خاص (مثل سیستم تولید) و سیستمهای عام (مثل حسابداری) تقسیم كردند و دسته اول را به مجریان داخل شركت و دسته دوم را به تولیدكنندگان خارج شركت سپردند. در این راستا بسیاری از این كارفرمایان واحدهای بسیار فعالی را با رهبری اشخاص صاحب تجربه و همكاری افراد استخدام شده كه اكثراً از فارغالتحصیلان جوان دانشگاه بودند، تأسیس نمودند و به طراحی و ساخت سیستمها پرداختند. بسیاری از صفحات استخدام روزنامهها مربوط به كارخانجات یا مؤسساتی بود كه برخلاف تخصص حرفهای و تولیدی خود، افرادی را برای مشاغلی چون تحلیلگرسیستم، برنامهنویس، مدیر پروژه و امثال آن استخدام میكردند.
شاید بتوان گفت كه برخی از آنها نیز در اینكار بسیار موفق بودند. خصوصاً شركتها یا كارخانجاتی كه با قصد استخدام دائم كارشناسان كامپیوتر، پا به عرصه تولید سیستم گذاشتند. در زمان بروز مشكل نیز این كارشناسان از هر فرد دیگری كه بتواند حلال مشكلات باشد، حاضرتر، در دسترستر و صاحبنظرتر به حساب میآمدند. زیرا خودشان نیز كارمند همان جا بودند و ضمن آشنایی با روند كاری آن نهاد یا مؤسسه، از مراحل طراحی و تولید آن سیستم نیز اطلاع داشتند. اما آنهایی كه به دلایلی دست به استخدام موقت یا قراردادی برای انجام امور مذكور زدند، شاید در كوتاهمدت برنده به حساب میآمدند. اما در بلندمدت دچار دردسری شدند كه رهایی از آن به راحتی میسر نیست.
یكی از اولین معضلات آنها عدم ادامه همكاری كارشناسان است. یعنی این افراد به دلایل مختلف از جمله سیاستهای مالی و استخدامی شركت كه تابع تغییر و تحولات بازاركار است، نمیتوانند همكاری خود را با مؤسسه مذكور ادامه دهند. از طرف دیگر امكان دارد حتی در صورت تمایل شركت به ادامه همكاری، كارشناسان مربوطه متقاضی دستیابی به مشاغل سطح بالاتر یا درآمد بیشتر شوند. این مسئله هم معمولاً با ماندن آنها در محل كار قبلی حل نمیشود و این افراد اغلب جذب شركتهای بزرگتر میشوند. بدینترتیب با قطع همكاری یك یا چند نفر از سازندگان سیستم با سیستم، عملاً مسئله پشتیبانی و رفع عیب دچار نقصان شدید میشود و حتی در برخی موارد آنقدر این مسئله مدیران شركت را میآزارد كه آنها مجبور به تعویض سیستمهای اطلاعاتی خود میشوند و داستان از ابتدا شروع میگردد.
بنابراین كاملاً محرز است كه مدیران باید قبل از اقدام به عقد قرارداد یا خرید نرمافزار یا استخدام كارشناس، كاملاً هدف و ابزارهای رسیدن به آن را بشناسند. ظرفیت شركت را در استخدام و برآوردهكردن هزینههای یك پروژه یا خرید آن بسنجند و سپس دست به انتخاب روش بزنند. عدم احساس مسئولیت برخی از مدیران خصوصاً آنهایی كه بر موقتیبودن مسئولیت خود واقف هستند، باعث بروز مشكلات بسیاری برای فرد بعدی میگردد و او باید چنین مشكلات بزرگی را به تنهایی حل كند. همین امر یكی از بزرگترین دلایل بروز این پدیده است.
---------------------------------------------------------------
مهیار داعیالحق
ماهنامه شبکه