SOHR@B
02-07-14, 09:24
جمله:
انسان هميشه مقصودخود را به صورت جمله بيان مي كند.
جمله ،يك يا مجموع چند كلمه است كه بر روي هم پيام كاملي را از گوينده به شنونده برساند.هرجا كه جمله تمام شود،نقطه اي مي گذاريم.
مثال:ابوعلي سينا از بزرگترين دانشمندان ايران است.
هيچكس به دليل رنگ و نژاد بر ديگري برتري ندارد.
انواع جمله:
جمله اي كه خبري را بيان ميكندجمله خبري ناميده ميشود.
مثال:فردا سالگرد پيروزي مردم نيكاراگوئه است.
جمله اي كه درآن پرسشي باشد جمله پرسشي ناميده ميشود.
مثال:فردا چه روزي است؟
جمله اي كه درآن فرماني داده شده است جمله امري خوانده ميشود.
مثال:همه در جاي خود بايستند.
جمله اي كه عاطفه اي را بهمراه داشته باشد جمله عاطفي يا تعجبي ناميده مي شود.
مثال:چه باغ باصفايي!
ساختمان جمله
جمله،نهاد،گزاره:
هرجمله به دو قسمت تقسيم مي شود:
قسمت اول،كه درباره آن خبري مي دهيم كه به آن نهاد
مي گوييم.
قسمت دوم ، خبري است كه درباره قسمت اول مي گوييم و آن را نهاد مي ناميم.
مثال:كوروشبابل را فتح كرد .
كوروش=نهاد بابل را فتح كرد =گزاره
- - - Updated - - -
فعل:
در هر گزاره يك جزء اصلي وجود دارد كه بدون وجود آن جمله ناقص و ناتمام است كه به آن فعل مي گوييم،مثل كلمه گذشت در اين جمله.
مثال:فصل تابستان گذشت.
فصل آن كلمه اي است كه دلالت مي كند بر كردن كاري يا روي دادن امري يا داشتنحالتي در زمان گذشته يا اكنون يا آينده.
گفتيم در گزاره كلمه اصلي فعل است.هر جمله اي بايد فعل داشته باشد عبارتي كه در آن فعل نباشد جمله نيست.
فعل كلمه اي است كه كاري يا حالتي را مي رساند و معني آن با زمان رابطه دارد.
زمان داراي سه مرحله است:
گذشته،اكنون،آينده
اكنون يا حال وقتي است كه در حال گفتن جمله هستيم.
گذشته يا ماضي مرحله اي است كه پيش از گفتن جمله بوده است.آينده يا مستقبل زمان بعد از گفتن جمله است.
فعل علاوه بر زمان بر يكي از سه شخص گوينده ،
شنونده ، ديگركس نيز دلالت دارد.
مثال:در فعل ميروي سه مفهوم وجود دارد:
يكي مفهوم انجام دادن كار كه رفتن است،ديگر مفهوم زمان كه در اينجا حال است.سوم مفهوم كسي كه كار رفتن را انجام مي دهد كه در اينجا شنونده يا دوم شخص است.
هر فعل سه مفهوم،كار يا حالت و زمان شخص را در بر دارد.
فعلي كه به يك تن نسبت داده شود،مفرد خوانده مي شود.
مثال:آن مرد با عجله آمد
فعلي كه به بيش از يك تن نسبت دادهه شود،جمع ناميده مي شود.
دانش آموزان با عجله رفتند
با توجه به مسايل مطرح شده مي توانيم صورتهاي فعل
آمدن را درزمان گذشته بنويسيم.
آمدم ـ آمدي ـ آمد
آمديم ـ آمديد ـ آمدند
كه در هر كدام از اين شش صورت مي توانيم علاوه بر زمان ـ شخص و يا نفرد و جمع بودن آن را نيز دريافت كنيم.
پس تعريف هركدام از شش صورت فوق مي تواند به اين صورت بيان شود كه:
آمدم=اول شخص مفرد
آمدي=دوم شخص مفرد
آمد=سوم شخص مفرد
آمديم=اول شخص جمع
آمديد=دوم شخص جمع
آمدند=سوم شخص جمع
درهر فعل جزئي ازآن معني اصلي را در بر دارد و در همه صورتها تغيير نمي كندكه به آن ماده فعل مي گويند،مثلا در همان فعل آمدن جزء آمد در هر شش صورت حضور دارد.
جزء ديگر فعل كه در هر شش صورت حضور دارد.
جزئ ديگر فعل كه در هر صورت با صورت قبل تفاوت دارد
شناسه ناميده مي شود.مثلا در همان فعل آمدن جزء دوم هر صورت شكلي ديگر دارد يعني اين صورتها:
م ـ ي ـ يم ـ يد ـ ند
كه به آنها شناسه مي گوييم،به عبارتي آنها فعل را براي ما شناسه مي كنند كه مربوط به چه شخصي است و مفرد است يا جمع.
ماده فعل:
ماده ماضي ، ماده مضارع
قبلا مطرح كرديم كه ماده فعل،جزئي از فعل است كه در همه صورتها ثابت مي ماند و حالا اضافه مي كنيم كه در زبان فارسي هر فعل دو ماده مختلف دارد كه هر كدام برخي از صورتهاي فعل را مي سازند.
براي مثال فعل نوشتن را در نظر مي گيريم،برخي از صورتهاي اين فعل كه رد گفتار و نوشتار بكار مي بريم اينها
هستند:
نوشتم،مي نوشتم،نوشته ام،نوشته باشم،نوشته بودم،
مي نويسم،بنويس،بنويسيم.
جنانكه ملاحظه مي شود اين صورتها از فعل نوشتن به دو دسته تقسيم شده اند،در دسته اول جزئي كه ثابت است و تغيير نمي كند نوشت است و در دسته دوم نويس ،از نظر زمان فعل هايي كه جزء ثابت آنها نوشت مي باشد،برزمان گذشته دلالت مي كنند و فعل هايي كه جزء ثابت آنها نويس مي باشد،زمانهاي حال و آينده را مي سازند،بهمين دليل ماده صورتهاي اول را ماده ماضي و ماده صورتهاي دوم را ماده مضارع مي ناميم پس در زبان فارسي هر فعلي دو ماده دارد: يكي ماده ماضي و ديگري ماده مضارع همه صورتهايي كه معني حال و آينده از انها بر مي آيد از ماده مضارع ساخته مي شوند.
نهاد . فاعل:
گفتيم نهاد قسمتي از جمله است كه درباره آن خبر ميدهيم و گزاره خبري است كه درباره نهاد مي دهيم.
حال مي گوييم:
خبري كه درباره نهاد مي دهيم بيان يكي از اين چهار حالت است.
1.انجام دادن يا انجام دادن عملي،مانند:خوردن،شكستن،
پختن
2.پذيرفتن عملي،مانند خورده شدن،شكسته شدن،پخته شدن
3.داشتن صفتي،مانند دانا بودن،سفيد بودن،گرم بودن
4.پذيرفتن صفتي،مانند دانا شدن،گرم شدن،بيمارشدن
درحالت اول كلمه اي كه نهاد قرار بگيردكننده كار هم هست
مثلا اگر«اكبر»نهاد قرار بگيرد انجام دهنده عمل خوردن هم هست.«اكبر چاي را خورد»
درحالت دوم كلمه اي كه نهاد قرار بگيرد پذيرنده كار است.مثلا«آش پخته شد»
در حالت سوم كلمه اي كه نهاد قرار بگيرد پذيرنده صفت است مثلا «هوشنگ بيمار شد»
به اين جمله توجه كنيد:
سعدي گلستان را نوشت
در اين جمله،نهاد،يعني قسمتي از جمله درباره آن خبري داده ايم كلمه «سعدي» است.فعلي كه در گزاره آمده،كاري است كه از سعدي سرزده است.يعني عمل«نوشتن گلستان»را سعدي انجام داده است.پس او كننده كار است،در دستور زبان به كننده كار، فاعل مي گوييم،پس:
«فاعل كلمه اي است كه انجام دادن كاري را به آن نسبت دهيم»
انسان هميشه مقصودخود را به صورت جمله بيان مي كند.
جمله ،يك يا مجموع چند كلمه است كه بر روي هم پيام كاملي را از گوينده به شنونده برساند.هرجا كه جمله تمام شود،نقطه اي مي گذاريم.
مثال:ابوعلي سينا از بزرگترين دانشمندان ايران است.
هيچكس به دليل رنگ و نژاد بر ديگري برتري ندارد.
انواع جمله:
جمله اي كه خبري را بيان ميكندجمله خبري ناميده ميشود.
مثال:فردا سالگرد پيروزي مردم نيكاراگوئه است.
جمله اي كه درآن پرسشي باشد جمله پرسشي ناميده ميشود.
مثال:فردا چه روزي است؟
جمله اي كه درآن فرماني داده شده است جمله امري خوانده ميشود.
مثال:همه در جاي خود بايستند.
جمله اي كه عاطفه اي را بهمراه داشته باشد جمله عاطفي يا تعجبي ناميده مي شود.
مثال:چه باغ باصفايي!
ساختمان جمله
جمله،نهاد،گزاره:
هرجمله به دو قسمت تقسيم مي شود:
قسمت اول،كه درباره آن خبري مي دهيم كه به آن نهاد
مي گوييم.
قسمت دوم ، خبري است كه درباره قسمت اول مي گوييم و آن را نهاد مي ناميم.
مثال:كوروشبابل را فتح كرد .
كوروش=نهاد بابل را فتح كرد =گزاره
- - - Updated - - -
فعل:
در هر گزاره يك جزء اصلي وجود دارد كه بدون وجود آن جمله ناقص و ناتمام است كه به آن فعل مي گوييم،مثل كلمه گذشت در اين جمله.
مثال:فصل تابستان گذشت.
فصل آن كلمه اي است كه دلالت مي كند بر كردن كاري يا روي دادن امري يا داشتنحالتي در زمان گذشته يا اكنون يا آينده.
گفتيم در گزاره كلمه اصلي فعل است.هر جمله اي بايد فعل داشته باشد عبارتي كه در آن فعل نباشد جمله نيست.
فعل كلمه اي است كه كاري يا حالتي را مي رساند و معني آن با زمان رابطه دارد.
زمان داراي سه مرحله است:
گذشته،اكنون،آينده
اكنون يا حال وقتي است كه در حال گفتن جمله هستيم.
گذشته يا ماضي مرحله اي است كه پيش از گفتن جمله بوده است.آينده يا مستقبل زمان بعد از گفتن جمله است.
فعل علاوه بر زمان بر يكي از سه شخص گوينده ،
شنونده ، ديگركس نيز دلالت دارد.
مثال:در فعل ميروي سه مفهوم وجود دارد:
يكي مفهوم انجام دادن كار كه رفتن است،ديگر مفهوم زمان كه در اينجا حال است.سوم مفهوم كسي كه كار رفتن را انجام مي دهد كه در اينجا شنونده يا دوم شخص است.
هر فعل سه مفهوم،كار يا حالت و زمان شخص را در بر دارد.
فعلي كه به يك تن نسبت داده شود،مفرد خوانده مي شود.
مثال:آن مرد با عجله آمد
فعلي كه به بيش از يك تن نسبت دادهه شود،جمع ناميده مي شود.
دانش آموزان با عجله رفتند
با توجه به مسايل مطرح شده مي توانيم صورتهاي فعل
آمدن را درزمان گذشته بنويسيم.
آمدم ـ آمدي ـ آمد
آمديم ـ آمديد ـ آمدند
كه در هر كدام از اين شش صورت مي توانيم علاوه بر زمان ـ شخص و يا نفرد و جمع بودن آن را نيز دريافت كنيم.
پس تعريف هركدام از شش صورت فوق مي تواند به اين صورت بيان شود كه:
آمدم=اول شخص مفرد
آمدي=دوم شخص مفرد
آمد=سوم شخص مفرد
آمديم=اول شخص جمع
آمديد=دوم شخص جمع
آمدند=سوم شخص جمع
درهر فعل جزئي ازآن معني اصلي را در بر دارد و در همه صورتها تغيير نمي كندكه به آن ماده فعل مي گويند،مثلا در همان فعل آمدن جزء آمد در هر شش صورت حضور دارد.
جزء ديگر فعل كه در هر شش صورت حضور دارد.
جزئ ديگر فعل كه در هر صورت با صورت قبل تفاوت دارد
شناسه ناميده مي شود.مثلا در همان فعل آمدن جزء دوم هر صورت شكلي ديگر دارد يعني اين صورتها:
م ـ ي ـ يم ـ يد ـ ند
كه به آنها شناسه مي گوييم،به عبارتي آنها فعل را براي ما شناسه مي كنند كه مربوط به چه شخصي است و مفرد است يا جمع.
ماده فعل:
ماده ماضي ، ماده مضارع
قبلا مطرح كرديم كه ماده فعل،جزئي از فعل است كه در همه صورتها ثابت مي ماند و حالا اضافه مي كنيم كه در زبان فارسي هر فعل دو ماده مختلف دارد كه هر كدام برخي از صورتهاي فعل را مي سازند.
براي مثال فعل نوشتن را در نظر مي گيريم،برخي از صورتهاي اين فعل كه رد گفتار و نوشتار بكار مي بريم اينها
هستند:
نوشتم،مي نوشتم،نوشته ام،نوشته باشم،نوشته بودم،
مي نويسم،بنويس،بنويسيم.
جنانكه ملاحظه مي شود اين صورتها از فعل نوشتن به دو دسته تقسيم شده اند،در دسته اول جزئي كه ثابت است و تغيير نمي كند نوشت است و در دسته دوم نويس ،از نظر زمان فعل هايي كه جزء ثابت آنها نوشت مي باشد،برزمان گذشته دلالت مي كنند و فعل هايي كه جزء ثابت آنها نويس مي باشد،زمانهاي حال و آينده را مي سازند،بهمين دليل ماده صورتهاي اول را ماده ماضي و ماده صورتهاي دوم را ماده مضارع مي ناميم پس در زبان فارسي هر فعلي دو ماده دارد: يكي ماده ماضي و ديگري ماده مضارع همه صورتهايي كه معني حال و آينده از انها بر مي آيد از ماده مضارع ساخته مي شوند.
نهاد . فاعل:
گفتيم نهاد قسمتي از جمله است كه درباره آن خبر ميدهيم و گزاره خبري است كه درباره نهاد مي دهيم.
حال مي گوييم:
خبري كه درباره نهاد مي دهيم بيان يكي از اين چهار حالت است.
1.انجام دادن يا انجام دادن عملي،مانند:خوردن،شكستن،
پختن
2.پذيرفتن عملي،مانند خورده شدن،شكسته شدن،پخته شدن
3.داشتن صفتي،مانند دانا بودن،سفيد بودن،گرم بودن
4.پذيرفتن صفتي،مانند دانا شدن،گرم شدن،بيمارشدن
درحالت اول كلمه اي كه نهاد قرار بگيردكننده كار هم هست
مثلا اگر«اكبر»نهاد قرار بگيرد انجام دهنده عمل خوردن هم هست.«اكبر چاي را خورد»
درحالت دوم كلمه اي كه نهاد قرار بگيرد پذيرنده كار است.مثلا«آش پخته شد»
در حالت سوم كلمه اي كه نهاد قرار بگيرد پذيرنده صفت است مثلا «هوشنگ بيمار شد»
به اين جمله توجه كنيد:
سعدي گلستان را نوشت
در اين جمله،نهاد،يعني قسمتي از جمله درباره آن خبري داده ايم كلمه «سعدي» است.فعلي كه در گزاره آمده،كاري است كه از سعدي سرزده است.يعني عمل«نوشتن گلستان»را سعدي انجام داده است.پس او كننده كار است،در دستور زبان به كننده كار، فاعل مي گوييم،پس:
«فاعل كلمه اي است كه انجام دادن كاري را به آن نسبت دهيم»