PDA

مشاهده نسخه کامل : خمــارم مـن



life24
19-05-13, 15:33
خمــارم، خمــارم، خمــارم مـن

من از لولی وشــان می گســــارم

خراب آواره ای مجنـــــون تبــــــارم

که جز مستی به سر اندیشه ای دیگر ندارم

که جادوئی به جز صافی نمی آید به کــــارم

بی قـــــــرارم، بـی قـــــــرارم، بـی قـــــــرارم

ســـــر ز مستی، مـــــی پرستی، بر نــدارم

بیا ساقی، بده جامی، خمارم من

که شبها در هـوس در انتظارم من

چنان ساقی به ساغر باده را مستانـه می ریزد

که گوئی خون دل از شیشه در پیمانه می ریزد

مـــن و تـــو آشنای فصل های مشترک بودیــــم

کنـــون طرح جــــدائی بین ما بیگانــــه می ریزد

بیا ساقی، بده جامی، خمارم من

که شبهـا در هوس در انتظارم من

بده می می، بده می می، که تا می جان دهد ما را

بده می می، بده می می، کـه می فرمان دهد ما را

بپوشان پــرده از زاهــــــــد، که وی حرمــان دهد ما را

به ساقی تازه کن پیمـــان، که وی ایمــــان دهد ما را

بیا ساقی، بیا ساقی، بیا بنشین کنارم

همایم من، همایم من، هم آواز هـــزارم


بیا و بوسه ای بر لب گـــــــذارم

دانلود:
Only the registered members can see the link