Security
23-05-07, 10:55
Only the registered members can see the link
زينب (س) سومين فرزند مهد ولايت است که در سال پنجم يا ششم هجري ( 2 يا 3 سال پس از ولادت امام حسين (ع) ) در مدينه چشم به جهان گشود. هنگام ولادت او رسول خدا (ص) در سفر بودند. از اينرو حضرت فاطمه (س)، رو به حضرت علي (ع) کرده و از ايشان خواستند تا نامي براي فرزندشان انتخاب کنند. اما ايشان در پاسخ فرمودند: « من بر پدرت سبقت نميگيرم، صبر ميکنيم تا ايشان از سفر بازگردند.»
هنگاميکه پيامبر (ص) از سفر بازگشته و خبر ولادت فرزند حضرت زهرا (س) را از حضرت علي (ع) شنيدند، فرمودند: « فرزندان فاطمه (س)، فرزندان منند ولي خداوند درباره آنان تصميم مي گيرد.» در همين هنگام جبرئيل نازل شد و پيام آورد که خداوند ميفرمايد: « نام اين دختر را زينب بگذاريد که اين نام را در لوح محفوظ نوشتهام.» آنگاه رسول خدا زينب را گرفت و بوسيد و گفت: « توصيه ميکنم که همه، اين دختر را احترام کنند، که مانند خديجه کبري است. » يعني همانطور که فداکاريهاي خديجه در پيشبرد اهداف پيامبر و اسلام بسيار ثمربخش بود، ايثار، صبر و استقامت زينب در راه خدا نيز در بقا و جاودانگي اسلام از اهمّيّت ويژهاي برخوردار است.
زينب (س) بيش از 5 سال وجود رسول اکرم (ص) را درک نکرد و در سال يازدهم هجرت، غم هجران جدّ بزرگوار خود، محمد مصطفي (ص) را بر جان نشاند. گويي پرواز رسول اکرم آغاز محنتهاي زينب بود. چند ماه بعد غم فقدان مادري که فخر زنان عالم بود نيز بر جان خستهاش نشست و دل کوچکش را در اين مصيبت عظيم غصهدار ساخت. او که از وجود پيامبر اکرم بهرهها برده و در دامان مهر و عطوفت زهراي اطهر از جرعههاي معرفت سيراب گشته بود، حديث صبر و استقامت را در دفتر وجودش نگاشت؛ چرا که خبر مصائب و محنتهايي را که در مسير عمرش با آنها روبهرو ميگشت از رسول خدا(ص) شنيده بود.
زينب در خانهاي تربيت شده و رشد يافته بود که عاليترين نمونه يک خانواده بود و در طول تاريخ زندگي بشر، خانوادهاي به اين بزرگي و عظمت نيامده و نخواهد آمد. او ايستادگي مادرش را در دفاع از حق، در ماجراي فدک ديد و سکوت پدرش را در 25 سال مظلوميت به بهاي حفظ دين پيامبر شاهد بود. صبر حسني را که زمينهساز قيام حسيني بود، لمس کرد و بانويي آبديده شد براي حضور در ميدان کربلا. غيبت مادر محبت ميان زينب و حسين را دوچندان ساخت. گرچه او از برادران خود کوچکتر بود، اما هرگز از محبت به آنان دريغ نورزيد. موعد ازدواج که فرا رسيد عبدا... بن جعفر طيّار افتخار همسري او را يافت؛ مردي که نخستين مولود مسلمين در حبشه بود و به سخاوت و شجاعت شهره. زينب شرط همراهي با برادر را ضمن ازدواج عنوان کرد و مردانگي عبدا... او را بر آن داشت تا اين شرط را با جان و دل بپذيرد. او که از شجاعان نبرد صفين و از ياران فداکار حضرت علي (ع) بود، در کنار زينب قرار گرفت تا به شرف همراهي حسينبنعلي (ع) در واقعه عاشورا نائل گردد. گرچه به پاي جسم همراه کاروان نشد، اما حضور همسر و فرزندانش در اين حماسه و سفارش آنان به حمايت و حفاظت از مولاي عشق او را نيز سربلند ساخت.
زينب که حوادث دردناک بعد از رحلت پيامبر (ص) را مشاهده کرده و از آن عبرت گرفته بود، در نيمه دوم دهه ششم از زندگي پر فراز و نشيب خود، پا به کربلا نهاد. او ميدانست که پس از رحلت رسول اکرم (ص) و مادر بزرگوارش و پس از شهادت پدرش حيدر کرار و برادرش حسنبنعلي (ع) ميرود تا برگهاي آخرين دفتر زندگي خود را با خون عزيزان خويش رقم زند. کربلا براي زينب پايان راه نبود، بلکه سکويي بود براي پرواز به اوج عظمت انسان. و او در اين معبر، پرچم هدايت حرکت امت را در بستري از هجران به اهتزاز درميآورد و با گذر عزّتمندانه از خرابههاي کاخ امويان، شاعرانهترين غزل عرفان را بر بلندي تاريخ ميسرايد. و بدينسان شاه بيت غزل زندگيش را بر زبان ميراند که: « ما رأًيت الا جميلا »
مصائب کربلا سپري شد و زينب پا به شهر رسول خدا (ص) ( مدينه ) گذارد. اين آغاز افشاگري مظالم آلاميه بود. در اثر خطبههاي پرشور و افشاگرانه زينب (س) شعلههاي بيداري در مردم مدينه برافروخته ميشود. ورق برميگردد و مردم آماده قيام و خونخواهي شهيدان کربلا ميشوند. زمامداران فاسد، همان کسانيکه فکر ميکردند با کشتن حسينبنعلي (ع) فاتح و پيروز خواهند شد، سعي بر آن دارند تا گناه عظيم خود را بر گردن ديگري بياندازند. يزيد ميگويد: « خدا لعنت کند اين مرجانه را ! » و عبيدا...بن زياد ميگويد: « گناه از عمربنسعد بود. » و ....
ديگر در هيچ جاي مدينه و مکه جايي براي خودفروختگان دستگاه اموي نمانده بود.
عمر بانوي حماسهآفرين، پس از واقعه کربلا ديري نپاييد. يک سال و نيم پس از آن روز غمبار در پانزدهمين روز از ماه رجب سال 62 ه.ق، زينب نيز به کاروان سفر کردگان کربلا پيوست و از رنج و محنت دنيا آسوده شد. هنوز مدت زيادي از وفات او نگذشته بود که پيشگوييش در کاخ يزيد به وقوع پيوست و طومار ننگين حکومت اموي در هم پيچيده شد در حاليکه تنها 4 سال از واقعه کربلا ميگذشت.
درمورد محل دفن پيکر مطهر شيرزن کربلا، اختلاف نظر است. گروهي مدينه، برخي مصر و برخي شام را مدفن ايشان ناميدهاند؛ اما مهم نيست که خورشيد در کجا غروب کرده است. آنچه اهمّيّت دارد شعاع آن آفتاب روشناييبخشي است که در طول زمان مستدام و پرفروغ است.
واقعه هنگام ولادت حضرت زينب عليهاالسلام
قل شده است که حضرت زهرا عليهاالسلام از زماني که حامل حضرت زينب عليهاالسلام شد روز به روز مهموم و مغموم بود تا زماني که آن مخدّره متولد شد.
از ديگر امتيازاتي که حضرت زينب عليهاالسلام در آن خصوصيّت با برادرش حضرت سيّدالشّهدا عليهالسلام شريک بوده؛ گريه کردن پيغمبر بر او وقت گرفتن قنداقه مبارکهاش بوده است
اين خصوصيت در همه اولاد حضرت فاطمه عليهاالسلام يکسان بوده، چرا که بر اساس تحقيقات؛ حضرت فاطمه عليهاالسلام پنج اولاد داشتند؛ حسنين عليهماالسلام و حضرت زينب و امّ کلثوم(1) و محسن(2) و ايشان به هر يک از اولاد خود که باردار ميشدند؛ ايشان را از مصائب وارده به آن فرزند خبر ميدادند که علقه و محبّت را فراموش مينمود!
از ديگر امتيازاتي که حضرت زينب عليهاالسلام در آن خصوصيّت با برادرش حضرت سيّدالشّهدا عليهالسلام شريک بوده؛ گريه کردن پيغمبر بر او وقت گرفتن قنداقه مبارکهاش بوده است، چنان چه نقل شده:
"چون زينب کبري عليهاالسلام دختر گرامي حضرت علي عليه السلام پاي به دايره وجود و پهنهي نمود بنهاد به حضرت رسول اکرم خبر دادند. آن بزرگوار با وقار به منزل حضرت فاطمه عليهاالسلام تشريف آورده و فرمود دخترم، دخترت را که تازه متولد شده براي من بياور. آن مخدره معظمه، قنداقه زينب را به محضر مبارک آورد. پيامبر اکرم کودک را مقابل صورت گرفت و با صداي بلند بگريست، چندان که اشک بر محاسن شريفش روان گشت. فاطمه عليهاالسلام عرض کرد اي پدر گرامي اين گريه از چيست؟ حضرت فرمودند: دخترم! اي فاطمه بدان که بعد از تو و من اين دختر دچار بلاهاي بسيار ميشود و مصيبتهاي گوناگون و بلاهاي رنگارنگ به روي او چنگ در افکند. راوي ميگويد: در اين حال فاطمه عليهاالسلام سخت بگريست و از آن پس عرض کرد اي پدر ثواب آن کس که بر او و بر مصايب او بگريد چيست؟ رسول خدا فرمودند: اي پاره تن من و روشني چشمانم هر کس که بر زينب و بر مصائب او بگريد ثواب گريستن او مانند اجر و ثواب کسي است که بر دو برادر او حسن و حسين گريه کند. و پس از آن نام او را زينب نهاد.(3)
امتياز ديگر حضرت در خبر دادن حضرت جبرئيل به مصائب آن مخدّره به پيغمبر اکرم است که در اين مسئله با برادرش حضرت خامس آل عبا عليهالسلام مشترک است.
پينوشتها:
1- علامه نمازي مينويسد: امّ کلثوم کنيه زينب وسطي است چون حضرت اميرالمومنين عليهالسلام سه دختر به نام زينب داشت يکي زينب کبري، يکي زينب وسطي مشهور به امّ کلثوم و مادر اين دو فاطمه زهرا عليهالسلام و سوم زينب صغري که مادر او کنيزي بود.
2- التتمة في تواريخ الائمة، ص 57/ تواريخ النّبي والال، ص 115.
3- طراز المذهب، ص 22 .
منبع:
کتاب خصائص زينبيه، مرحوم سيد نورالدين جزائري با دخل و تصرف
زينب (س) سومين فرزند مهد ولايت است که در سال پنجم يا ششم هجري ( 2 يا 3 سال پس از ولادت امام حسين (ع) ) در مدينه چشم به جهان گشود. هنگام ولادت او رسول خدا (ص) در سفر بودند. از اينرو حضرت فاطمه (س)، رو به حضرت علي (ع) کرده و از ايشان خواستند تا نامي براي فرزندشان انتخاب کنند. اما ايشان در پاسخ فرمودند: « من بر پدرت سبقت نميگيرم، صبر ميکنيم تا ايشان از سفر بازگردند.»
هنگاميکه پيامبر (ص) از سفر بازگشته و خبر ولادت فرزند حضرت زهرا (س) را از حضرت علي (ع) شنيدند، فرمودند: « فرزندان فاطمه (س)، فرزندان منند ولي خداوند درباره آنان تصميم مي گيرد.» در همين هنگام جبرئيل نازل شد و پيام آورد که خداوند ميفرمايد: « نام اين دختر را زينب بگذاريد که اين نام را در لوح محفوظ نوشتهام.» آنگاه رسول خدا زينب را گرفت و بوسيد و گفت: « توصيه ميکنم که همه، اين دختر را احترام کنند، که مانند خديجه کبري است. » يعني همانطور که فداکاريهاي خديجه در پيشبرد اهداف پيامبر و اسلام بسيار ثمربخش بود، ايثار، صبر و استقامت زينب در راه خدا نيز در بقا و جاودانگي اسلام از اهمّيّت ويژهاي برخوردار است.
زينب (س) بيش از 5 سال وجود رسول اکرم (ص) را درک نکرد و در سال يازدهم هجرت، غم هجران جدّ بزرگوار خود، محمد مصطفي (ص) را بر جان نشاند. گويي پرواز رسول اکرم آغاز محنتهاي زينب بود. چند ماه بعد غم فقدان مادري که فخر زنان عالم بود نيز بر جان خستهاش نشست و دل کوچکش را در اين مصيبت عظيم غصهدار ساخت. او که از وجود پيامبر اکرم بهرهها برده و در دامان مهر و عطوفت زهراي اطهر از جرعههاي معرفت سيراب گشته بود، حديث صبر و استقامت را در دفتر وجودش نگاشت؛ چرا که خبر مصائب و محنتهايي را که در مسير عمرش با آنها روبهرو ميگشت از رسول خدا(ص) شنيده بود.
زينب در خانهاي تربيت شده و رشد يافته بود که عاليترين نمونه يک خانواده بود و در طول تاريخ زندگي بشر، خانوادهاي به اين بزرگي و عظمت نيامده و نخواهد آمد. او ايستادگي مادرش را در دفاع از حق، در ماجراي فدک ديد و سکوت پدرش را در 25 سال مظلوميت به بهاي حفظ دين پيامبر شاهد بود. صبر حسني را که زمينهساز قيام حسيني بود، لمس کرد و بانويي آبديده شد براي حضور در ميدان کربلا. غيبت مادر محبت ميان زينب و حسين را دوچندان ساخت. گرچه او از برادران خود کوچکتر بود، اما هرگز از محبت به آنان دريغ نورزيد. موعد ازدواج که فرا رسيد عبدا... بن جعفر طيّار افتخار همسري او را يافت؛ مردي که نخستين مولود مسلمين در حبشه بود و به سخاوت و شجاعت شهره. زينب شرط همراهي با برادر را ضمن ازدواج عنوان کرد و مردانگي عبدا... او را بر آن داشت تا اين شرط را با جان و دل بپذيرد. او که از شجاعان نبرد صفين و از ياران فداکار حضرت علي (ع) بود، در کنار زينب قرار گرفت تا به شرف همراهي حسينبنعلي (ع) در واقعه عاشورا نائل گردد. گرچه به پاي جسم همراه کاروان نشد، اما حضور همسر و فرزندانش در اين حماسه و سفارش آنان به حمايت و حفاظت از مولاي عشق او را نيز سربلند ساخت.
زينب که حوادث دردناک بعد از رحلت پيامبر (ص) را مشاهده کرده و از آن عبرت گرفته بود، در نيمه دوم دهه ششم از زندگي پر فراز و نشيب خود، پا به کربلا نهاد. او ميدانست که پس از رحلت رسول اکرم (ص) و مادر بزرگوارش و پس از شهادت پدرش حيدر کرار و برادرش حسنبنعلي (ع) ميرود تا برگهاي آخرين دفتر زندگي خود را با خون عزيزان خويش رقم زند. کربلا براي زينب پايان راه نبود، بلکه سکويي بود براي پرواز به اوج عظمت انسان. و او در اين معبر، پرچم هدايت حرکت امت را در بستري از هجران به اهتزاز درميآورد و با گذر عزّتمندانه از خرابههاي کاخ امويان، شاعرانهترين غزل عرفان را بر بلندي تاريخ ميسرايد. و بدينسان شاه بيت غزل زندگيش را بر زبان ميراند که: « ما رأًيت الا جميلا »
مصائب کربلا سپري شد و زينب پا به شهر رسول خدا (ص) ( مدينه ) گذارد. اين آغاز افشاگري مظالم آلاميه بود. در اثر خطبههاي پرشور و افشاگرانه زينب (س) شعلههاي بيداري در مردم مدينه برافروخته ميشود. ورق برميگردد و مردم آماده قيام و خونخواهي شهيدان کربلا ميشوند. زمامداران فاسد، همان کسانيکه فکر ميکردند با کشتن حسينبنعلي (ع) فاتح و پيروز خواهند شد، سعي بر آن دارند تا گناه عظيم خود را بر گردن ديگري بياندازند. يزيد ميگويد: « خدا لعنت کند اين مرجانه را ! » و عبيدا...بن زياد ميگويد: « گناه از عمربنسعد بود. » و ....
ديگر در هيچ جاي مدينه و مکه جايي براي خودفروختگان دستگاه اموي نمانده بود.
عمر بانوي حماسهآفرين، پس از واقعه کربلا ديري نپاييد. يک سال و نيم پس از آن روز غمبار در پانزدهمين روز از ماه رجب سال 62 ه.ق، زينب نيز به کاروان سفر کردگان کربلا پيوست و از رنج و محنت دنيا آسوده شد. هنوز مدت زيادي از وفات او نگذشته بود که پيشگوييش در کاخ يزيد به وقوع پيوست و طومار ننگين حکومت اموي در هم پيچيده شد در حاليکه تنها 4 سال از واقعه کربلا ميگذشت.
درمورد محل دفن پيکر مطهر شيرزن کربلا، اختلاف نظر است. گروهي مدينه، برخي مصر و برخي شام را مدفن ايشان ناميدهاند؛ اما مهم نيست که خورشيد در کجا غروب کرده است. آنچه اهمّيّت دارد شعاع آن آفتاب روشناييبخشي است که در طول زمان مستدام و پرفروغ است.
واقعه هنگام ولادت حضرت زينب عليهاالسلام
قل شده است که حضرت زهرا عليهاالسلام از زماني که حامل حضرت زينب عليهاالسلام شد روز به روز مهموم و مغموم بود تا زماني که آن مخدّره متولد شد.
از ديگر امتيازاتي که حضرت زينب عليهاالسلام در آن خصوصيّت با برادرش حضرت سيّدالشّهدا عليهالسلام شريک بوده؛ گريه کردن پيغمبر بر او وقت گرفتن قنداقه مبارکهاش بوده است
اين خصوصيت در همه اولاد حضرت فاطمه عليهاالسلام يکسان بوده، چرا که بر اساس تحقيقات؛ حضرت فاطمه عليهاالسلام پنج اولاد داشتند؛ حسنين عليهماالسلام و حضرت زينب و امّ کلثوم(1) و محسن(2) و ايشان به هر يک از اولاد خود که باردار ميشدند؛ ايشان را از مصائب وارده به آن فرزند خبر ميدادند که علقه و محبّت را فراموش مينمود!
از ديگر امتيازاتي که حضرت زينب عليهاالسلام در آن خصوصيّت با برادرش حضرت سيّدالشّهدا عليهالسلام شريک بوده؛ گريه کردن پيغمبر بر او وقت گرفتن قنداقه مبارکهاش بوده است، چنان چه نقل شده:
"چون زينب کبري عليهاالسلام دختر گرامي حضرت علي عليه السلام پاي به دايره وجود و پهنهي نمود بنهاد به حضرت رسول اکرم خبر دادند. آن بزرگوار با وقار به منزل حضرت فاطمه عليهاالسلام تشريف آورده و فرمود دخترم، دخترت را که تازه متولد شده براي من بياور. آن مخدره معظمه، قنداقه زينب را به محضر مبارک آورد. پيامبر اکرم کودک را مقابل صورت گرفت و با صداي بلند بگريست، چندان که اشک بر محاسن شريفش روان گشت. فاطمه عليهاالسلام عرض کرد اي پدر گرامي اين گريه از چيست؟ حضرت فرمودند: دخترم! اي فاطمه بدان که بعد از تو و من اين دختر دچار بلاهاي بسيار ميشود و مصيبتهاي گوناگون و بلاهاي رنگارنگ به روي او چنگ در افکند. راوي ميگويد: در اين حال فاطمه عليهاالسلام سخت بگريست و از آن پس عرض کرد اي پدر ثواب آن کس که بر او و بر مصايب او بگريد چيست؟ رسول خدا فرمودند: اي پاره تن من و روشني چشمانم هر کس که بر زينب و بر مصائب او بگريد ثواب گريستن او مانند اجر و ثواب کسي است که بر دو برادر او حسن و حسين گريه کند. و پس از آن نام او را زينب نهاد.(3)
امتياز ديگر حضرت در خبر دادن حضرت جبرئيل به مصائب آن مخدّره به پيغمبر اکرم است که در اين مسئله با برادرش حضرت خامس آل عبا عليهالسلام مشترک است.
پينوشتها:
1- علامه نمازي مينويسد: امّ کلثوم کنيه زينب وسطي است چون حضرت اميرالمومنين عليهالسلام سه دختر به نام زينب داشت يکي زينب کبري، يکي زينب وسطي مشهور به امّ کلثوم و مادر اين دو فاطمه زهرا عليهالسلام و سوم زينب صغري که مادر او کنيزي بود.
2- التتمة في تواريخ الائمة، ص 57/ تواريخ النّبي والال، ص 115.
3- طراز المذهب، ص 22 .
منبع:
کتاب خصائص زينبيه، مرحوم سيد نورالدين جزائري با دخل و تصرف