دروغ مفهومی است انتزاعی و انسانها تنها به دو دلیل دروغ می گویند: یا برای رسیدن به لذت بیشتر، یا اجتناب از افزایش درد و رنج. عده ی بسیار زیادی از افراد بی هیچ دلیل خاصی و تنها به خاطر تمایلات فردی، روزانه دروغ های بیشماری را بر سر زبانهایشان جاری می سازند. در مورد سوابق شغلی دروغ می گویند، وقتی خانم سوال می کند که لباس جدیدش زیباست (با پوزش از خانم ها) حتی بدون اینکه نیم نگاهی بیندازند، حرف او را تائید می می نمایند و …
در این میان برخی از افراد نیز هستند که تصور می کنند اگر دروغ نگویند نمی توانند به چیزی که می خواهند برسند. یک چنین دروغ هایی می تواند مضر باشد. با این مقدمه اکنون می پردازیم به چگونگی شناسایی دروغگو و به شما یاد می دهیم که چگونه می توانید یک چنین مسئله ای را به راحتی و تنها با نگاه کردن به چشم های طرف مقابل تشخیص دهید.
چشم آیینه ی تفکراتی است که در ذهن جریان دارد. بازتاب کلیه ی فرایندهای ذهنی را می توان بطور مستقیم در چشم مشاهده نمود. تحقیقاتی که در حوزه اعصاب و زبان شناسی انجام گردیده حاکی از این امر است که چشم نسبت به تفکرات مختلف ذهنی از خود واکنش های متفاوت نشان می دهد. به عنوان مثال اگر از شخصی بخواهید تا “یک گاو زرد” را در ذهن خود مجسم کند، می بینید که چشم های خود را ابتدا به سمت بالا و سپس به طرف چپ متمایل می کند. این فرایند نشان دهنده ایجاد تصویر خیالی در ذهن فرد است.
البته باید دقت داشته باشید سرنخ هایی که از حالات چشم بدست می آورید تنها نشان می دهند که مغز در پاسخ به سوال شما چه واکنشی نشان می دهد، نه اینکه چه رشته افکاری به صورت حقیقی در ذهن جریان دارد. حال با تشریح مثالی که پیشتر به آن اشاره کردیم موضوع را بسط می دهیم. زمانیکه از فرد می خواهید تا یک گاو زرد را مجسم کند، این امکان وجود دارد که او یاد زمانی بیفتد که تصویر یک گاو زرد را نقاشی کرده بوده که سبب می شود جهت مخالف (سمت بالا و راست) را نگاه کند . ..
این اطلاعات چه کمکی در زمینه شناسایی افراد دروغگو می کند؟
خوب فرض کنید که شوهر شما دیر به خانه آمده و از قبل به شما گفته که قصد دارد تا با دوستانش برای نوشیدن یک آب میوه بیرون برود. زمانیکه به خانه بر می گردد از او سوال می کنید: “خوش گذشت ؟” زمانیکه او پاسخ می دهد: “بله، خیلی خوب بود” شما متوجه می شوید که به سمت چپ نگاه می کند. یک چنین مسئله ای نشان می دهد که این پاسخ ساختگی است چراکه جهت چشم هایش نشان از تصویر سازی خیالی در ذهنش دارد. از سوی دیگر نگاه کردن به سمت راست نشانگر یادآوری خاطرات است و نشان می دهد که او زمانی را با دوستانش سپری کرده و آلان در حال یادآوری آنهاست پس راست می گوید. دلیل وجود ندارد که در مورد این مطلب که به او خوش گذشته یا نه به شما دروغ بگوید، بنابراین شما به راحتی از روی این قضیه می توانید تشخیص دهید که آیا با دوستانش برای صرف نوشیدنی بیرون رفته بوده یا خیر. ..
به سمت بالا و چپ
نشانگر: ساختن بصری تصویر
اگر از کسی بخواهید تا “یک بوفالوی بنفش” را مجسم کند، در حین فکر کردن به بوفالو چشم هایش به سمت بالا و چپ گرایش پیدا می کند و از نظر دیداری آنرا در ذهن خود به تصویر می کشد.
به سمت بالا و راست
نشانگر: یادآوری بصری تصویر
اگر از کسی بپرسید: “اولین خانه ای که در آن زندگی میکردید چه رنگی بود؟” در حالی که درگیر فکر کردن هستند، چشم هایشان ابتدا به سمت بالا و سپس راست متمایل می گردد و در طی این پروسه به یاد می آورند که زمان بچگی خانه ی آنها چه رنگی بوده.
سمت چپ
نشانگر: ساخت آواهای شنیداری
اگر از کسی بخواهید تا “بلندترین صدایی که ممکن است وجود داشته باشد” را در ذهن خود مجسم کند، زمانیکه ذهن آنها در حال ایجاد این صداست، چشم ها به سمت بالا متمایل می شوند.
سمت راست
نشانگر: به یاد آوردن آواهای شنیداری
اگر از کسی سوال کنید: “صدای مادربزرگت را به یاد می آوری” جهت چشم هایشان در طی فرایند یادآوری به سمت راست متمایل می گردد.
به سمت پایین و چپ
نشانگر: بساوایی / بویایی
اگر از کسی بپرسید : “آیا بوی آتشی که در اردوگاه به پا شده بود را به خاطر می آوری؟” چشمان آنها به سمت مذکور متمایل می گردد. جهت چشم هنگام به خاطر آوردن احساسات، بو، و مزه اینچنین است.
به سمت پایین و راست
نشانگر: مکالمه درونی
این مطلب نشان می دهد که فرد در حال صحبت کردن درونی با خودش است.
نکات نهایی
- نگاه مستقیم به سمت جلو و یا نگاهی که چشم ها در آن خیره و بدون حرکت هستند هم می تواند نشان دهنده ی دسترسی بصری باشد
- ممکن است که در افراد چپ دست کلیه نکات ذکر شده عملکرد قرینه داشته باشند .
- مانند کلیه ی علائم دروغگویی، برای برخورداری از تشخیص صحیح باید ابتدا از رفتارهای اولیه فرد دروغگو مطمئن شوید و بعد از روی حالت چشمانشان نتیجه بگیرید که در حال دروغ گفتن است.
ashkan.h
27-09-10, 16:06
از طریق چشم می توان افکار انسان ها را خواند
تحقیقات دانشمندان نشان میدهد چشم ها واقعا دریچه ای به درون افکار انسان ها هستند و می توان با بررسی حرکت و نگاه انسان ها به افکار آنها پی برد.
تحقیقات دانشمندان نشان می دهد چشم ها واقعا دریچه ای به درون افکار انسان ها هستند و می توان با بررسی حرکت و نگاه انسان ها به افکار آن ها پی برد.
یک نگاه مختصر به بالا یا پایین ، چپ یا راست می تواند به فهمیدن آنچه که در ذهن هر انسانی می گذرد کمک کند.
در یک تحقیق که توسط دانشگاه ملبورن انجام شده است ، از داوطلبان خواسته شد به یک سری از اعداد بین یک تا ۳۰ فکر کنند و آنها را به صورت تصادفی بیان کنند.
دانشمندان حرکات چشم هر نفر را تحلیل کرده و اعلام کردند که میتوانند عددی را که هر شخص در ذهن خود به آن فکر می کند را با دقت بالایی حدس بزنند.
این تحقیقات نشان می دهد که هنر خواندن ذهن می تواند با کمک مطالعه حرکات و حالات غیر ارادی چهره به صورت علمی دربیاید.
دکتر مایکل نیکولاس یک عصب شناس و یکی از نویسندگان این تحقیق در این باره گفت : چشم ها نه تنها به ما اجازه می دهند که دنیای اطراف خود را ببینیم ، بلکه با کمک آنها میتواند به دنیای درون ذهن انسان ها هم نفوذ پیدا کرد.
در این تحقیقات که نتایج آن در نشریه Current Biology به چاپ رسیده است ۱۲ مرد راست دست در یک اتاق تاریک قرار گرفتند و از آنها خواسته شد اعداد بین یک تا ۳۰ را به طور کاملا تصادفی لیست کنند.در این بین حرکات چشم آنها به طور کامل جزئی تحت نظر قرار گرفت و هر حرکت کوچک ثبت شد.
دانشمندان متوجه شدند اگر چشم افراد کمی به طرف چپ و سپس اندکی به سمت پایین حرکت کند ، احتمالا عدد بعدی که آنها انتخاب می کنند کوچک تر خواهد بود ، اما اگر آنها چشمان خود را به سمت راست و بالا حرکت دهند احتمالا عدد بزرگتری را انتخاب خواهند کرد.
در این تحقیقات دانشمندان توانستند در ۶۰ درصد موارد به درستی عدد بعدی را حدس بزنند.
دکتر توبیاس لوتشر در این باره گفت : ما معمولا اعداد را در یک خط تصور میکنیم .زمانی که ما در مورد اعداد فکر می کنیم به طور خودکار آنها را در فضا تصور می کنیم و اعداد کوچک را در سمت چپ و اعداد بزرگتر را در سمت راست قرار می دهیم.این در حالی است که ما خودمان هم به این نوع تصور ذهنی که از اعداد داریم توجه نمی کنیم.
دانشمندان با انجام این تحقیقات به این نتیجه رسیدند که این گفته قدیمی که چشم ها میتوانند انسان را لو بدهند درست است.این یافته ها نشان می دهد ارتباطات بسیار پیچیده ای بین افکار انسان ها ، حرکات بدن و جهان اطراف ما وجود دارد.
این تحقیقات می تواند از این منظر هم قابل توجه باشد که فکر کردن ساده نسبت به اعداد تصادفی منجر به تغییرات سیستماتیک در موقعیت چشم انسان ها میشود.قبلا نیز حرکات عرضی چشم به محاسبات ریاضی و یادآوری خاطرات گذشته مرتبط شده بود.
پروفسور ریچارد وایزمن استاد روانشناسی دانشگاه هرت فورد شایر در این باره گفت : مغز انسان ها افکار و حرکات بدن را کنترل می کند.اما سوال اصلی این جاست که کدام یک زودتر اتفاق می افتند ، فکر کردن یا حرک بدن؟
به نظر می رسد که این حرکت ها هستند که بر تفکرات انسان ها مقدم هستند و این بسیار موضوع جالبی است.
پروفسور وایزمن گفت آین تحقیقات بر اساس مطالعاتی بود که توسط ادماند جکوبسون روانپزشک آمریکایی در دهه ۱۹۵۰ انجام شد که در طی آن از شرکت کنندگان در تحقیق خواست که به برج ایفل فکر کنند و در این هنگام آنها به طور ناخودآگاه به سمت بالا نگاه می کردند.
ashkan.h
27-09-10, 16:11
در هنگام ناامیدی موسیقی گوش کنید
اگرچه ماساژ بدن میتواند ناامیدی را کاهش دهد ،اما تحقیقات جدید نشان می دهد یک روش ارزان تر ، راحت تر و موثرتر وجود دارد و آن گوش دادن به موسیقی است.
یک تحقیق جدید نشان میدهد ماساژ دادن میتواند میزان ناامیدی را در بیماران تا ۵۰ درصد کاهش دهد.اما محققان متوجه شدند گوش دادن به یک موسیقی ملایم و لذت بخش اثر بهتری در کاهش علائم ناامیدی در انسان دارد.
کارن شرمن از موسسه تحقیقات سلامت در این باره گفت : پی بردن به این موضوع که گوش دادن به موسیقی میتواند تا این اندازه به کاهش علائم ناامیدی در انسان کمک کند ، ما را شگفت زده کرد.این موضوع نشان میدهد فواید ماساژ دادن بیشتر مرتبط به پاسخ آرامشبخشی است که بدن دریافت میکند.
این اولین بار است که تحقیقاتی در مورد فواید ماساژ در کاهش علائم ناامیدی در بیمارانی که به شدت به این اختلال روحی دچار هستند انجام می شود.
برای بررسی این موضوع محققان به ۶۸ بیمار مبتلا به ناامیدی انواع مختلف روشهای درمانی را تجویز کردند .تعدادی از آنها ۱۰ جلسه ماساژ یک ساعتی دریافت کردند و به تعدادی دیگر توصیه کردند که دراز کشیده و به موسیقی ملایم گوش کنند.
در این تحقیقات مشخص شد تقریبا همه این روشها به یک میزان میتواند در کاهش علائم ناامیدی در انسان موثر باشند.
شرمن در این باره گفت : به این ترتیب گوش دادن به موسیقی میتواند به عنوان یکی از بهترین روشها در کاهش علائم ناامیدی در بیمارانی که به این اختلال دچار هستند به کار بیاید.گوش دادن به موسیقی بسیار کمهزینه است و میتواند مانند دیگر روشها به انسان آرامش دهد.
نتایج این تحقیقات در نشریات ناامیدی و افسردگی به چاپ رسیده است.
ashkan.h
27-09-10, 16:17
نظریه خواندنی در رابطه با گریه کردن
وقتی که احساسی همچون غم یا شادی مفرط داریم، اشکهایمان ناخودآگاه جاری میشود، اما این اشکها چرا و به چه هدفی جاری میشوند؟
یکی از دانشمندان و پژوهشگران زیست شناسی تکاملی در دانشگاه تل آویو اسرائیل به نام ارن هاسن، نظریه ی جدیدی در مورد ایجاد اشک و گریه کردن، ارائه کرده است. وی عنوان میکند : “اشکها میتوانند به عنوان علائمی جهت نشان دادن اینکه قدرت تحمل فرد پایین آمده، عمل کنند.”
ارن هاسن چنین میگوید “گریه کردن یکی از بزرگترین رفتارهاییست که افکار شما را نمایان میکند. تحلیل ها و بررسی های وی نشان میدهد که اشکها همزمان با تیره کردن بینائی، میزان تحمل و عملکردهای وابسته را کاهش میدهند. برای مثال تسلیم شدن، گریه برای درخواست کمک، و حتی در ابراز وابستگی متقابل.
اشکهایی که از روی احساسات جاری شوند تنها منحصر به انسان هستند. در گذشته، محققان میپنداشتند که گریه کردن مواد شیمیایی استرس زا را از بدن دور کرده یا احساس آرامش به انسان دست میدهد و همچنین باعث میشود نوزادان و کودکان مشکلات سلامتی خود را از این طریق بروز دهند.
اخیرا پروفسور هاسن متذکر شده است که وقتی اشکها بینائی را تیره میکنند، میتوانند از بروز رفتارهای خشونت آمیز جلوگیری کنند. به عنوان مثال: اشکها آسیب پذیری فرد را نشان میدهند، یک استراتژی که دیگران را از لحاظ احساسی نسبت به شما صمیمی تر میکند.
پروفسور هاسن به اضافه مینماید “بوسیله گریه کردن و بویژه جاری شدن اشک میتوان روابط شخصی را ساخت یا قوی تر نمود. برای مثال: شما میتوانید نشان دهید که در برابر یک مهاجم تسلیم هستید بنابراین به طور بالقوه رحم و عطوفت را در یک فرد ظالم ایجاد میکنید یا میتوانید از دیگران همدردی را جذب کرده یا شاید بتوانید مساعدت و یاری آنها را طلب کنید.
همچنین پروفسور هاسن معتقد است به وسیله بروز اشکهایتان در مقابل دیگران میتوانید ابراز متقابلی از مقاومت های کاهش یافته داشته باشید و این بدین معنیست که با داشتن احساسات مشترک، از لحاظ عاطفی به یکدیگر پیوند خورده و صمیمیت خود را نشان دهید که این شیوه فقط مختص انسانهاست”.
البته پروفسور هاسن افزوده است که اثر این رفتار تکاملی همیشه بستگی به فردی دارد که هنگام گریه کردن در کنار شماست و معمولاً در مکان هایی مانند کار که باید به دور از احساسات بود، مؤثر نخواهد بود.
پروفسور هاسن تحقیقات خود را در مجله Evolutionary Psychology به تفصیل شرح داده است.
ashkan.h
27-09-10, 16:19
چگونه فکر دیگران را بخوانیم؟
آیا مایلید به افکار کسی که کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجهه شده باشیم می توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردنشان نیز بشناسیم اما این شناخت در مواجهه حضوری با دانستن بسیاری از حالات اثبات شده در علم روانشناسی بهترین شناخت را نسبت به دیگران برایمان به ارمغان می اورد. اکنون با توجه به نکات ارائه شده میتوانید از روی هر یک از حالات زیر افکار آنها را بخوانید:
خوددار
اگر شخصی دستهایش را پشت کمر خود قفل کند این امر نشان میدهد که وی خود را بشدت کنترل کرده است . دراین حالت او سعی دارد خشم یا احساس نا امیدی را از خود دور کند. این فرد در واقع نشان میدهد که از اعتماد به نفس بسیار بالایی برخوردار است و میتواند در حالات مختلف بر خشم یا ناامیدی خود غلبه کند . در این حالت بهتر است با این فرد به آرامی ارتباط برقرار کرد
تدافعی
اگر انگشتان دستها به بازو گره خورده باشد این حالت نشان دهنده حالت تدافعی در برابر حمله غیر منتظره و ناگهانی یا بی میلی برای تغییر چهره شخص است. اگر انگشتها مشت شده باشند حالت بی میلی شدیدتر است در این حالت بهتر است با ارامش با شخص مورد بحث برخورد شود تا کم کم از حالت تدافعی خود خارج شده و ارتباطی زیبا را شروع کند
متفکر
گره کردن دستها به دسته های صندلی نشان میدهد که شخص سعی دارد احساس خود را مهار کند اما قفل کردن قوزک پاها به یکدیگر حالت تدافعی است این حالت شاید بیشتر در مسافران مظطرب هواپیما به هنگام پرواز و فرود دیده شود.
بسیاری از افراد این حالت را به نوعی رسیدن به تصمیمی بزرگ میدانند اما روانشناسان بالینی میگویند که حتی اظطراب نیز نشانه تفکر فرد است
دقیق
وقتی شخص انگشت سبابه خود را روی صورت و بقیه دستش را بصورت گره کرده در پایین صورتش قرار میدهد یعنی که فرد مورد نظر بسیار دقیق است. این حالت نشان میدهد که شخص با دقت زیاد به صحبت های شما گوش میدهد و یک یک کلمات شما را می سنجد و در عین حال در چهره او حالت انتقادی نیز به چشم میخورد اما این انتقاد جنبه دوستانه دارد و شاید بیشتر به منظور برقرار یک ارتباط بین دو نفر است
دودلی
انگشتهای گره شده زیر چانه و نگاه خیره نشان دهنده حالت تردید و دو دلی است . او به صحبت های شما و صحت گفته هایتان تردید میکند . در این حالت ممکن است آرنج روی میز قرار گرفته باشد به گفته برخی از روان شناسان نگاه خیره همیشه نشانه دو دلی است چرا که ثابت قدم و محکم بودن نگاه انسان را نیز مصمم و با اراده می سازد. شاید چون از نگاه شما تردید و دودلی آشکار است دیگران برای قدم جلو گذاشتن و دوست شدن با شما ترید دارند
بی گناه
دستهایی که روی سینه قرار گرفته باشند بهترین نمونه برای حالت بی گناهی و درستکاری است. این حالت به عقیده اکثر روانشناسان اثر باقیمانده ای از شکل سوگند خوردن است که در آن دست را روی قلب قرار میدهند. حالت تواضعی که در این عمل وجوددارد میتواند به شما بگوید که این فرد به رغم آنکه خود به بی گناهیش اذعان دارد ولی نمیداند چگونه آنرا به اثبات برساند و در عین حال بسیار مایل است تا دوست صمیمی برای بیان آنچه در قلبش میگذرد داشته باشد
مطمئن
دستهایی که به کمر زده میشود در مردها نشان دهنده آن است که فرد به آنچه میگوید اعتقاد و اعتماد کامل دارد. خانمها هنگامی که دست خود را به کمر میزنند نشان میدهند که به آنچه میگویند اطمینان دارند. اما در هر دو مورد این حالت به ما میگوید که فرد به هر حال احساس اطمینانی در گفته ها و رفتار خود دارد که میتواند به سادگی این شرایط را به دیگری نیز منتقل کند
مرموز
دستهای مشت شده در زیر چانه نشان میدهد که شخص نظریاتش را پنهان میکند و به شما اجازه می دهد تا صحبت خود را تمام کنید. آنگاه زمانیکه حرفهای شما پایان یافت در کمال آرامش به شما و نظریات شما حمله میکند. شگرد جالبی است. شخص ابتدا اطمینان شما را جلب میکند و سپس در نهایت آرامش به شما میگوید که شما و نظریاتتان را قبول ندارد
ظاهر ساز
در این حالت شخص آرام بنظر میرسد اما این آرامش پیش از توفان است این حالتی است که بیشتر روسا بخود میگیرند تا خود ر ا بگونه ای به زیر دستان نزدیک کنند و در عین حال جاذبه و جذابیت آنها نیز کم نشود. ظاهرسازی معمولا از آن دسته حالتهایی است که در بیشتر افراد دیده میشود ولی نوع آنها با یکدیگر متفاوت است . اما به هر حال حالت خوبی از یک فرد برای شروع یک ارتباط محسوب نمیشود
مالکیت
قرار دادن پاها روی هر چیز (روی صندلی- میز-سکو و (…شانه حالت مالکیت است. در یک میز گرد تنها رئیس اجازه دارد چنین حالتی داشته باشد و از این طریق آرامش خود را نشان دهد. روان شناسان این حالت را حالت مالکیت میدانند که در نهایت به عقیده فرد مورد نظر به موفقیت وی در کارها منجر خواهد شد
اعتماد به نفس
تکیه زدن به صندلی درحالتیکه دستها پشت سر قفل شده نشان دهنده اعتماد به نفس قوی است . اگر شخصی در این حالت صحبت میکند به گفته های خود اعتماددارد و اگر به صحبت های شما گوش میدهد به خود زحمت ندهید ا و خود همه ماجرا را میداند.
ashkan.h
27-09-10, 20:31
اسمها شخصیت انسان را می سازند
پژوهشگران انگلیسی و آمریکایی در تحقیقات خود نشان دادند که انتخاب اسم برای فرزندان بزرگترین چالش والدین است چرا که اسم ها شخصیت انسان ها را می سازند.
به گزارش لایو ساینس ، محققان انگلیسی با بررسی سه هزار خانواده دریافتند که یک پنجم والدین از اسمی که برای فرزندان خود انتخاب کرده اند پشیمان هستند.
همچنین در تحقیقات دیگری که محققان دانشگاه نورث وسترن در ایلینویز انجام دادند مشخص شد که انتخاب اسم بسیار مهمتر از آن چیزی است که تاکنون تصور می شد و شاید به همین دلیل است که کتاب های اسم نزد مردم از محبوبیت بالایی برخوردارند.
به گفته این محققان ، علم نشان می دهد که داشتن یک اسم زیبا و خوش آهنگ نه تنها احساس اطمینان فرد را افزایش می دهد بلکه موجب می شود دیگران به طور مثبت تری به وی نگاه کنند.
دیوید فیلیو سرپرست این تیم تحقیقاتی اظهار داشت: اینکه افراد چه کار می کنند و به چه فکر می کنند اهمیت چندانی ندارد. در واقع مغز انسان به محض شنیدن اسمی که تلفظ می شود پالسهایی را ارسال و دریافت کرده و با توجه به اسم فرد درباره وی قضاوت می کند.
این دانشمند توضیح داد:«روشی که ما را با آن صدا می زنند یک نماد و یک آینه است. در واقع اسم همانند یک کارت ویزیت معرف و بیانگر شخصیت درونی ما است. آوا و معنایی که یک اسم دارد مستقیما بر روی رفتار و قضاوت دیگران نسبت به ما اثر می گذارد. آهنگ و معنای اسم یک فرد حتی بر روی تولید هورمونهای اکسیتوسین، دوپامین و اندورفین نیز اثر می گذارد. می توانیم بگویم نامی که ما را بدان می خوانند بر روی توسعه ما تاثیر می گذارد».
وی افزود:«گذاشتن یک اسم تا حدودی دخترانه بر روی یک پسر می تواند مشکلاتی جدی بر روی حس نا امنی وی ایجاد کند. همچنین اسامی خیلی اصیل و یا کمیاب می تواند اشخاصی بسیار متفاوت را بار آورند».
این محققان پس از تجزیه هزار و ۷۰۰ ترکیب حرف و آوا دریافتند که گذاشتن اسامی دلپذیر و دخترانه بر روی دختران موجب می شود که آنها شخصیت زنانه تر و ظریف تری داشته باشند. این درحالی است که اسامی پسرانه و غیرمعمولی که بر روی دختران گذاشته می شود شخصیت این دختران را خشن تر و جدی تر می کند.
به گفته این دانشمند ، دختران دبیرستانی که اسامی پسرانه ای چون اشلی یا شانون داشتند بیشتر به دروس ریاضیات و فیزیک علاقه مندی نشان می دادند درحالی که دخترانی که دارای اسامی دخترانه ای چون الیزابت یا کایلا بودند بیشتر به دروس علوم انسانی علاقه داشتند.
همچنین در تحقیقات دیگری که دانشمندان دانشگاه ایالت واین در دیترویت انجام دادند مشخص شد افرادی که اسم آنها با حرف A آغاز می شود زندگی طولانی تری نسبت به افرادی که اسامی با حروف آغازین B، C یا D دارند.
در این تحقیق که اسامی ۱۰ هزار فرد از بین ورزشکاران، پزشکان و وکلایی که بین سالهای ۱۸۷۵ تا ۱۹۳۰ زندگی می کردند مورد بررسی قرار گرفت نشان داد افرادی که اسامی آنها اندرو، آنتونی و آلبرت بود به طور متوسط ۹٫۵ سال دیرتر از همکارانی که اسامی آنها دایان، دنیل و دیوید بود زندگی کرده بودند.
متوسط طول عمر افراد با حرف D برابر با ۶۹٫۲ سال و متوسط عمر افراد با حرف A برابر با ۷۳٫۴ سال بود.
این طبقه بندی همچنین از دیدگاه انتخاب شغل نیز جالب بود. به طوری که بیشتر افرادی که نام آنها «لارنس» با عبارت آغازین «لا» به معنی قانون بود وکیل و کسانی که اسمشان «دنیس» با عبارت آغازین «دن» مثل «دندان» بود دندانپزشک شده بودند.
ashkan.h
27-09-10, 20:32
چگونه بفهمیم شخصی به حرفهای ما گوش میدهد؟
دانشمندان کشف کردند که پلک زدن میتواند به عنوان یک نشانه در مورد بیتوجهی دیگران به ما در هنگام صحبت کردن ، مورد استفاده قرار گیرد.
دانشمندان کشف کردند شما با توجه به تعداد پلک زدن یک شخص میتوانید متوجه شوید که آیا او به سخنان شما گوش میدهد یا این که در حال فکر کردن به موضوع دیگری است.
تحقیقات نشان میدهد بستن چشمها بیش از حد معمول نشانه آن است که فرد در حال فکر کردن به چیز دیگری است و توجهی به شما ندارد.
دکتر دنیل اسمیلک عصب شناس از دانشگاه واترلوی کانادا که این تحقیقات را انجام داده است در این باره گفت : ما معتقدیم زمانی که شما مشغول فکر کردن راجع به موضوعی میشوید، به طور ناخودآگاه ورودی اطلاعات را تنظیم میکند ، بنابراین سعی میکنید با افزایش سرعت بستن چشمانتان اطلاعات کمتری را به سمت مغز خود سرازیر کنید.
این تحقیقات با هدف شناسایی مغز انسان انجام شده است.
برای تست کردن این نظریه ، از ۱۵ داوطلب خواسته شد یک کتاب را از روی صفحه نمایش کامپیوتر بخوانند و در همان لحظه یک سنسور حرکات چشم آنها را زیر نظر گرفت.
این کامپیوترها در فاصلههای زمانی متفاوت بوق میزدند و در این هنگام دانشمندان میزان تمرکز هر فرد را روی خواندن چک میکردند.
دانشمندان متوجه شدند افرادی که در حال فکر کردن به موضوع دیگری هستند نسبت به افرادی که تمرکز روی کار خودشان دارند بیشتر پلک میزنند.
ashkan.h
27-09-10, 20:35
گزیده ای از قوانین برایان تریسی
«برایان تریسی» مشاور و روانشناس بزرگ و یکی از معتبرترین مراجع صاحبنظر جهان در زمینهی موفقیت و پیشرفت و همچنین نویسندهی کتاب معروف «قورباغه را بخور» میباشد.
«تریسی» در طی ۳۰سال، به ۸۰کشور دنیا سفر کرده است تا دلایل حقیقی این پرسش را بیابد که «چرا وقایع بهصورتی که هستند، اتفاق میافتند؟» او پاسخها را بهصورت قوانینی خلاصه کرد که سالهای زیادی است در دنیا، افراد مختلف با بهکار گرفتن این اصول و قوانین، به موفقیت و خوشبختی در زندگی خود رسیدهاند.
آنچه در زیر میخوانید، خلاصهای از این قانونها میباشد.
۱) قانون علت و معلول:
هر چیز به دلیلی رخمیدهد. برای هر علتی، معلولی هست و برای هر معلولی، علت یا علتهای بهخصوصی وجود دارد، چه از آنها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید.
چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد. در زندگی هر کاری را بخواهید، میتوانید انجام دهید به شرط آنکه:
- تصمیم بگیرید دقیقا ًچه میخواهید.
- همانکاری را انجام دهید که کسانیکه در این راه موفق شده اند، انجام دادهاند.
۲) قانون ذهن:
همهی علت و معلولها، ذهنی هستند. افکار شما تبدیل به واقعیت میشوند. افکار شما آفرینندهاند. شما تبدیل به همان چیزی میشوید که دربارهی آن بیشتر فکر میکنید. همیشه دربارهی چیزهایی فکر کنید که بهطور واقعی طالب آنها هستید و از فکرکردن دربارهی چیزهایی که خواستار آنها نیستید، اجتناب کنید.
۳) قانون عینیتیافتن ذهنیات:
دنیای پیرامون شما، تجلی فیزیکی دنیای درون شماست. کار شما در زندگی، این است که زندگی مورد علاقهی خود را در درون خلق کنید. زندگی ایدهآل خود را با تمام جزئیات آن مجسم کنید و این تصویر ذهنی را تا زمانیکه در دنیای پیرامونتان تحقق پیدا کند، حفظ کنید.
۴) قانون رابطهی مستقیم:
زندگی بیرونی شما، بازتاب زندگی درونیتان است. بین طرز فکر و احساسات درونی شما از یکطرف و عملکرد و تجارب بیرونی شما از طرف دیگر، رابطهای مستقیم وجود دارد. روابط اجتماعی، وضعیت جسمانی، شرایط مالی و موفقیت اجتماعی شما، بازتاب دنیای درونیتان است.
۵) قانون باور:
هر چیزی را که عمیقاً باور داشته باشید، برایتان به واقعیت تبدیل میشود. شما آنچه را که میبینید، باور نمیکنید بلکه آنچیزی را میبینید که قبلاً بهعنوان یک باور انتخاب کردهاید. پس باید :
- باورهای محدودکنندهای را که مانع موفقیت شما هستند، شناسایی کنید.
- آنها را از بین ببرید.
۶) قانون ارزشها:
نحوهی عملکرد شما، همیشه با زیربناییترین ارزشها و اعتقادات شما هماهنگ است. ارزشهایی که واقعاً به آنها اعتقاد دارید، ادعاهای شما نیست بلکه گفتهها، اعمال و انتخابهای شما بهویژه در هنگام ناراحتی و عصبانیت است.
۷) قانون انگیزه:
هرچه میگویید یا انجام میدهید، از تمایلات درونی، خواستهها و غرایز شما سرچشمه میگیرد. اینکار ممکن است بهصورت خودآگاه یا ناخودآگاه انجام شود.
رمز موفقیت دو چیز است:
- تعیین اهداف و برنامهریزی برای آنها
- مشخصکردن انگیزهها
۸) قانون فعالیت ذهن ناخودآگاه:
ناخودآگاه شما موجب میشود همهی گفتهها و اعمالتان، مطابق با الگویی انجام پذیرد که با تصویر ذهنی و باورهای زیربنایی شما هماهنگ است. ذهن ناخودآگاه شما، بسته به اینکه چگونه آنرا برنامهریزی کنید، میتواند شما را بهپیش ببرد و یا از پیشرفت بازدارد.
۹) قانون انتظارات:
اگر با اعتمادبهنفس، انتظار وقوع چیزی را داشته باشید، در جهان پیرامونتان، امکان وقوع پیدا میکند. شما همیشه هماهنگ با انتظاراتتان عمل میکنید و انتظارات شما، بر رفتار و طرز برخورد اطرافیانتان تأثیر میگذارد.
۱۰) قانون تمرکز:
هر چیزی که ذهن خود را به آن مشغول سازید، در زندگی واقعیت پیدا میکند. هر چیزیکه روی آن تمرکز کنید و مرتب به آن فکر کنید، در زندگی واقعی شکل میگیرد و گسترش پیدا میکند. بنابراین باید فکر خود را بر چیزهایی متمرکز کنید که در زندگی، واقعاً طالب آنها هستید.
۱۱) قانون عادت:
دستکم ۹۵درصد از کارهایی که انجام میدهید، از روی عادت است، خواه عادتهای مفید و خواه عادتهای مضر. شما میتوانید عادتهایی که موفقیتتان را تضمین میکند، در خود پرورش دهید؛ به اینصورت که تا هنگامیکه رفتار مورد نظر، بهصورت غیرارادی انجام نشود، تمرین و تکرار آگاهانه و مداوم آن را ادامه دهید.
۱۲) قانون جذب:
شما بهطور مرتب افکار، ایدهها و موفقیتهایی را که با افکار غالب شما هماهنگ هستند، به خود جذب میکنید؛ خواه افکار منفی و خواه افکار مثبت. شما میتوانید بهتر از اینکه هستید، باشید. ثروتمندتر از اکنون باشید و تواناییهای بیشتری داشته باشید چون میتوانید افکار غالب خود را تغییر دهید.
۱۳) قانون انتخاب:
زندگی شما، نتیجهی انتخابهای شما تا این لحظه است. چون همیشه در انتخاب افکار خود آزاد هستید، کنترل کامل زندگیتان و تمامی آنچه برایتان اتفاق میافتد نیز در دست شماست.
۱۴) قانون تفکر مثبت:
برای موفقیت و شادی در تمام جنبههای زندگی، تفکر مثبت، امری ضروری است. شیوهی تفکر شما، نشاندهندهی ارزشها، اعتقادات و انتظارات شماست.
۱۵) قانون تغییر:
تغییر، غیرقابل اجتناب است و چون با دانش روزافزون و تکنولوژی رو به پیشرفت هدایت میشود، با سرعتی غیرقابل قیاس با گذشته، در حال حرکت است. کار شما این است که استاد تغییر باشید نه قربانی آن.
۱۶) قانون کنترل:
اینکه تا چه حد در مورد خودتان مثبت فکر میکنید، بستگی به این دارد که فکر میکنید تا چه حد زندگیتان را تحت کنترل دارید. سلامتی، شادی و عملکرد عالی، از طریق کنترل کامل افکار، اعمال و شرایط پیرامونتان بهوجود میآید.
۱۷) قانون مسؤولیت:
هرجا که هستید و هرچه که هستید، بهخاطر آن است که خودتان اینطور خواستهاید. مسؤولیت کامل آنچه که هستید، آنچه که بهدست آوردهاید و آنچه که خواهید شد، بر عهدهی خود شماست.
۱۸) قانون پاداش:
عالم در نظم و تعادل کامل بهسر میبرد. شما همیشه پاداش کامل اعمالتان را میگیرید. همیشه از همان دست که میدهید، از همان دست هم میگیرید. اگر از عالم بیشتر دریافت میکنید، به این دلیل است که بیشتر میبخشید.
۱۹) قانون خدمت:
پاداشهایی که در زندگی میگیرید، با میزان خدمتتان به دیگران، رابطهی مستقیم دارد. هرچه بیشتر برای بهبود زندگی و سعادت دیگران، کار و مطالعه کنید و تواناییهای خود را افزایش دهید، در عرصههای مختلف زندگی خود نیز پیشرفت میکنید.
۲۰) قانون تأثیر تلاش:
همهی امیدها، رؤیاها، هدفها و آرمانهای شما، در گرو سختکوشی شماست. هرچه بیشتر تلاش کنید، بخت و اقبال بهتری پیدا میکنید. هیچ راه میانبری وجود ندارد.
ashkan.h
27-09-10, 20:43
فایده لبخند زدن
1. لبخند جذابتان می کند.
همه ما به سمت افرادیکه لبخند می زنند کشیده می شویم. لبخند یک کشش و جذبه فوری ایجاد می کند. دوست داریم نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم.
2. لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد.
دفعه بعدی که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه می زند.
3.لبخند مسری است.
لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر می کنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود می کشید.
4. لبخند زدن استرس را از بین می برد.
وقتی استرس دارید، لبخند بزنید. با اینکار استرستان کمتر می شود و می توانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید.
5.لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند.
به این دلیل عملکرد ایمنی بدن تقویت می شود که شما احساس آرامش بیشتری دارید. با لبخند زدن از ابتلا به آنفولانزا و سرماخوردگی جلوگیری کنید.
6.لبخند زدن فشارخونتان را پایین می آورد.
وقتی لبخند می زنید، فشارخونتان به طرز قابل توجهی پایین می آید. لبخند بزنید و خودتان امتحان کنید.
7.لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند.
تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث بهبود روحیه می شود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است.
8.لبخند زدن چهره تان را جوانتر نشان می دهد.
عضلاتی که برای لبخند زدن استفاده می شوند صورت را بالا می کشند. پس نیازی به کشیدن پوست صورتتان ندارید، سعی کنید همیشه لبخند بزنید.
9.لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید.
به نظر می رسد که افرادیکه لبخند می زنند اعتماد به نفس بالاتری دارند و در کارشان بیشتر پیشرفت می کنند.
10. لبخند زدن کمک می کند مثبت اندیش باشید.
لبخند بزنید. حالا سعی کنید بدون از بین رفتن آن لبخند به یک مسئله منفی فکر کنید. خیلی سخت است. وقتی لبخند می زنیم بدن ما به بقیه بدن پیغام می فرستد که “زندگی خوب پیش می رود”. پس با لبخند زدن از افسردگی، استرس و نگرانی دور بمانید.
پس….همیشه لبخند بزنید.
ashkan.h
27-09-10, 20:45
روش برای افزایش رضایت از زندگی
در چند سال اخیر، روانشناسان و جامعهشناسان به بررسی اطلاعات درباره پرسشی پرداختهاند که قبلاً برای فلاسفه مهم بود: چه چیزی باعث رضایت ما میشود؟
پژوهشگران به این منظور تحقیقات گستردهای در سراسر جهان انجام دادهاند تا ببینند چگونه چیزهایی مانند پول، نگرش، فرهنگ، حافظه، تندرستی، نوعدوستی و عادات روزانه بر احساس بهروزی ما تأثیر میگذارد. حوزه جدید روانشناسی مثبت پر از یافتههای جدیدی حاکی از آن است که اعمال ما تأثیر چشمگیری بر احساس خوشبختی و رضایت ما از زندگی دارد. ۱۰ راهبرد ثابتشده برای افزایش رضایت عبارتند از:
۱ – لحظات روزانه زندگی را درک کنید
هر از چندی مکث کنید تا گل سرخی را ببویید یا کودکان را حین بازی تماشا کنید. کسانی که درنگ میکنند تا وقایعی را که بهطور عادی با عجله پشت سر میگذارند، ببینند یا در طول روز به وقایع خوشایند روزانه فکر میکنند، افزایش قابل توجهی را از نظر رضایت و کاهش افسردگی گزارش میکنند.
۲ – از مقایسه بپرهیزید
چشم و همچشمی جزئی از بسیاری از فرهنگهاست اما مقایسه خودمان با سایرین میتواند به رضایت و عزت نفس لطمه وارد کند. به جای مقایسه کردن با دیگران، توجه خود را به دستاوردهای شخصی معطوف کنید تا به رضایت بیشتری دست یابید.
۳ – بیش از اندازه به پول توجه نکنید
کسانی که پول را در رأس فهرست اولویتهای خود قرار میدهند، بیشتر در معرض افسردگی، اضطراب و عزت نفس پایین هستند. این امر در ملل و فرهنگهای گوناگون یکسان است. هر چقدر بیشتر رضایت را در کالاهای مادی بجوییم، کمتر آن را مییابیم. رضایت، عمر کوتاهی دارد و گذراست. پولدوستان نیز در آزمون پویایی و خودشکوفایی نمره اندکی میگیرند.
۴ – اهداف معنادار داشته باشید
کسانی که برای تحقق چیزی ارزشمند تلاش میکنند، بسیار راضیتر از کسانی هستند که رؤیاها یا آرزویی ندارند. این اهداف میتواند به سادگی یادگرفتن مهارتی جدید یا بار آوردن بچهها به شیوهای اخلاقی باشد. انسان همواره برای رشد به نوعی معنا نیاز دارد. به گفته دانشمندان، رضایت و خوشبختی در محل تلاقی لذت و معنا قرار دارد. هدف چه در محل کار و چه در خانه آن است که فعالیتهایی انجام دهیم که از نظر شخصی هم لذتبخش و هم مهم باشد.
۵ – در کار ابتکار به خرج دهید
میزان رضایت شما از شغل تا حدی به ابتکاری که به خرج میدهید، بستگی دارد. محققان معتقدند هنگامی که خلاقیت به خرج میدهیم، به دیگران کمک میکنیم و راههای بهبود در امور را پیشنهاد میکنیم یا کارهای اضافی انجام میدهیم، از کارمان بیشتر احساس اغنا میکنیم.
۶ – دوست پیدا کنید و به خانواده اهمیت دهید
افراد راضی معمولاً خانواده، دوست و روابط بهتری دارند. اما صرف کمیت رابطه با افراد کافی نیست، بلکه کیفیت آن نیز اهمیت دارد. انسان به رابطه نزدیک نیاز دارد؛ رابطهای که در برگیرنده تفاهم و توجه باشد.
۷ – لبخند بزنید، حتی زمانی که حالش را ندارید
بهنظر ساده میرسد اما بسیار مؤثر است. افراد راضی امکانات موجود، فرصتها و موفقیت را میبینند. وقتی آنان به آینده نگاه میکنند، خوشبین هستند و وقتی گذشته را مرور میکنند، معمولا گزینههای مثبت را میبینند. حتی اگر از بچگی اینگونه بزرگ نشدهاید که نیمه پر لیوان را ببینید، با تمرین نگرش مثبت به عادت تبدیل میشود.
۸ – طوری تشکر کنید که گویی واقعاً قدردان هستید
کسانی که عادت به سپاسگزاری دارند، معمولاً سالمتر و خوشبینتر هستند و بیشتر به سوی تحقق اهداف پیشرفت میکنند. تحقیقات نشان میدهد افرادی که به کسانی که به آنان کمک کردهاند، نامه تشکرآمیز مینویسند، از نظر رضایت در سطح بالا و از نظر افسردگی در سطح پایینی قرار دارند. به علاوه اثر یک نامه تشکرآمیز تا هفتهها طول میکشد.
۹ – از خانه بیرون بروید و ورزش کنید
تحقیقات نشان میدهد که ورزش میتواند به اندازه داروها در درمان افسردگی مؤثر باشد و در عین حال هیچگونه عوارض جانبی نیز نداشته باشد. به علاوه، هزینه آن نیز بهمراتب کمتر است. ورزش منظم حس تحقق چیزی را به انسان میدهد، امکان تعامل با دیگران را فراهم میکند، هورمونهای عامل احساس خوب را در بدن آزاد میکند و عزت نفس را افزایش میدهد.
۱۰ – بخشش را فراموش نکنید
نوعدوستی و بخشش را به جزئی از زندگی خود تبدیل کنید و از این کار مقصودی را بجویید. محققان میگویند کمک به همسایه، داوطلبشدن برای انجام کارهای عامالمنفعه یا اهدای کالا و خدمات باعث ایجاد احساس خوبی در شخص میشود که مزایای زیادی از نظر تندرستی به همراه دارد که از ورزش کردن یا ترک کردن سیگار هم بیشتر است. گوش کردن به درد دل دوست، یاد دادن مهارتها، توجه به موفقیتهای دیگران و روحیه گذشت نیز به رضایت میافزاید. محققان میگویند کسانی که برای دیگران خرج میکنند، بیشتر از کسانی که برای خودشان خرج میکنند، احساس رضایت میکنند
ashkan.h
27-09-10, 20:46
مراقبه برای آرامش ذهنی
شکلهای بسیاری از مراقبه (meditation) وجود دارد، که اغلب آنها در سنتهای باستانی ریشه دارد.
برای بسیاری از افراد، مراقبه راهی برای آرامشبخشی و تکسین استرس است. اصول مشترک شیوههای مراقبه به طور خلاصه اینها هستند:
یک مکان آرام پیدام کنید که صدا یا فعالیتهای پرتکننده حواس در آن جریان نداشته باشد.
موقعیتی را که برایتان راحت است، از جمله نشستن، درازکشیدن، قدمزدن یا ایستادن پیدا کنید.
به طور کامل بر انجام مراقبه متمرکز شوید، که ممکن است شامل تکرار یک کلمه یا عبارت، تمرکز ذهنی بر یک شیء یا تمرکز بر نفسکشیدن با یک شیوه معین باشد.
ذهنتان را باز نگهدارید و بیاموزید که مسائل مختلف زندگی که ذهنتان را مشغول میکند،بپذیرید، بدون اینکه لزوما در مورد آنها با قضاوت قبلی عمل کنید
ashkan.h
27-09-10, 20:49
روانشناسی رنگ چشمهای خود را بخوانید
افراد از روی رنگ چشم، گزینه جدیدی است که در روابط انسانی بیتاثیر نبوده و چنانچه درست به کار
رود، مشکلات زیادی را حل خواهد کرد. مطلب زیر که توسط یکی از انجمنهای اینترنتی عربی منتشر شده است، به بررسی انواع رنگ چشم و شخصیت دارندگان آن میپردازد.
● رنگ چشم سبز
رنگ چشم سبز، نشان دهنده آن است که صاحبان آن، شخصیتی قوی و ارادهای بالا دارند. در تصمیمگیریها، خیلی محکم عمل میکنند و تا حدی خود رای و مغرور نیز هستند. این افراد، اعتماد به نفس بالایی دارند و تا آخرین توان خود به دیگران کمک میکنند.
● رنگ چشم آبی
دارندگان چشمهای آبی، دارای نگاهی عمیق هستند و شخصیتی حساس دارند. این افراد به راحتی فکر و نظر خود را به دیگران تحمیل میکنند.
● رنگ چشم مشکی
صاحبان چشمان مشکی، انسانهایی رویایی هستند که در فضای شاعرانهای زندگی میکنند و همچنین بسیار دست و دل باز هستند. بسیار سعی میکنند با هر چه دارند به دیگران کمک کنند. این افراد همچنین دارای خلق و خوی اجتماعی و احساسات ظریف هستند.
● رنگ چشم قهوهای
چشم قهوهای، سمبل مهربانی و محبت است و هر چه تیرهتر باشد مهر و محبت صاحبش بیشتر است. چشم قهوهایها، بسیار خونسردند و هرچه را که میخواهند به راحتی تصاحب میکنند.
● رنگ چشم خاکستری
صاحبان چشمهای خاکستری، دو دسته هستند. یا از شخصیتی آرام برخوردارند و یا شخصیتی عصبی و انقلابی دارند، ولی در مجموع انسانهایی سرسخت و سنگین دل هستند.
● رنگ چشم عسلی
با وجود اینکه چشم عسلیها، انسانهایی خوش قلب هستند ولی با دیگران صریح نیستند. این افراد همیشه به دنبال دوست میگردند. چشم عسلیها معمولاً از کودکی روی پای خود میایستند و دوست ندارند به دیگران تکیه کنند.
ashkan.h
27-09-10, 20:50
روشهای کنترل خواب و رویا: رویای دلخواه خود را ببینید
یاد گرفتن اینکه چطور رویاهایمان را کنترل کنیم، بخش بسیار مهمی از رویای شفاف است. تشخیص اینکه دقیقاً چه زمانی خواب می بینیم کافی نیست باید با قوانین دنیای خواب و رویا آشنا شویم.
شما می توانید بااستفاده از تکنیک های خاص یادبگیرید که چطور در واقعیت مجازی دنیای خواب هر کاری را انجام دهید. پس بدون معطلی بیشتر، اجازه بدهید نگاهی به بعضی از متداولترین موضوعات خوب بپردازیم.
رویای پرواز
اکثر افراد وقتی یاد می گیرند که رویای شفاف داشته باشند، به سراغ رویای پرواز می روند. این یک آرزوی متداول است و مطمئنم که همه آنها که اصول رویای شفاف را یاد گرفته اند، یکبار هم که شده این رویا را دیده اند.
اما، کنترل خواب پرواز همیشه هم آسان نیست. پرواز کردن در زندگی عادی امری عادی نیست به همین خاطر وقتی سعی می کنید خواب پرواز ببینید، ذهن خودآگاه شما در باور آن کمی مشکل خواهد داشت.
ممکن است متوجه شوید که خیلی بالا رفته اید یا خودتان را متقاعد کنید که حتماً پایین می افتید. این مشکل فیزیکی نیست، مشکلی ذهنی است.
به فیلم ماتریکس فکر کنید، وقتی که مورفوس از نئو می پرسد که چطور در جنگ واقعیت مجازی او را می زند. آیا به خاطر این بود که در دنیای شبیه سازی شده، قوی تر، سریع تر یا شایسته تر بود؟ خیر. به خاطر این بود که واقعاً باور داشت که بهتر است. در رویای شفاف هم وضع به همین صورت است.
برای پروراندن این باور و دیدن یک رویای پرواز عالی، باید کم کم از پریدن های کوتاهتر شروع کنید و بعد تدریجاً به خودتان اجازه دهید که بالاتر بروید. باید همیشه یادتان باشد که این یک رویاست و هیچ آسیبی نخواهید دید. با تمرین خیلی زود می توانید مثل سوپرمن بالاتر از ابرها و روی شهر پرواز کنید.
اگر می خواهید می توانید از کمک پرواز هم استفاده کنید. این کمک می تواند هر چیزی مثل بال های خیلی بزرگ یا یک جت یکنفره باشد، یا حتی نشستن روی یک اژدهای بالدار.
تغییر صحنه در رویا
ایجاد تغییر صحنه در خواب در جلوی چشمانتان کار دشواری است. دلیل اصلی آن این است که خودتان انتظار آن تغییر را ندارید.
البته، وقتی صحبت از یاد گرفتن کنترل رویاها به میان می آید، همیشه راهی وجود دارد. تحقیقات مربوط به خواب های شفاف راه های مختلفی را برای تغییر صحنه در خواب های آگاهانه کشف کرده است.
من یکبار می خواستم در خواب چیزی بخورم اما در وسط یک مزرعه بودم. به خاطر همین یک کمی جادو و جنبل در خوابم راه انداختم. تجسم کردم که یک رستوران پشت سرم است و وقتی یک ثانیه بعد سرم را برگرداندن، آن رستوران همانجا بود. بعد داخل شدم و یک غذای خیلی خوشمزه سفارش دادم.
گاهی اوقات یک در جادویی پیدا می کنم و پشت آن می ایستم. مقصدم را پشت در تجسم می کنم. اینکار را می توانید با آینه هم انجام دهید. آینه ها هم معمولاً به مکان های دیگری راه دارند و راهی برای تغییر واقعیت به حساب می آیند.
مهمترین چیز این است که واقعاً باور داشته باشید که صحنه می تواند عوض شود. درغیراینصورت با ذهن خودآگاهتان وارد جنگ منطقی خواهید شد. عادت کنید که هر از گاهی به خودتان بگویید که “این یک رویا است” و خیلی زود یاد می گیرید که هر چیزی در رویا ممکن است.
سفر در زمان
این یک راه خیلی ساده برای یادگرفتن کنترل رویاست. تا بالاتر از ابرها پرواز کنید تا جاییکه که دیگر زمین دیده نشود. زمان و مکانی را که می خواهید به آن بروید تجسم کنید و بعد دوباره به سمت زمین پایین بروید.
یا وارد ماشین زمان شوید، همه دکمه ها را فشار دهید و همه اهرم ها را بچرخانید و خودتان را متقاعد کنید که دارید در زمان سفر می کنید و بعد دوباره از ماشین زمین بیرون بروید.
هر دو این روشها را می توانید برای تغییر صحنه و رفتن به یک مکان دیگر هم استفاده کنید.
پیدا کردن اشیاء رویایی
تحقیقات مربوط به خواب و رویا راه های بسیار زیادی را برای پیدا کردن اشیاء جدید در رویا پیدا کرده اند. کلید کار تجسم است. اشیاء نمی توانند جلوی چشمتان شکل بگیرند اما می توانید به دور و اطراف نگاه کنید و اشیائی پیدا کنید که قبلاً آنجا نبوده اند.
می توانید اشیائی را در جیبتان، پشت سرتان، زیر یک تکه سنگ، در کشو کمد، پشت درخت، در یک جعبه و … پیدا کنید.
باید راهی را پیدا کنید که بیشتر به دردتان بخورد.
حرف زدن با ذهن ناخودآگاه
وقتی بدانید که چطور می توانید یک رویای شفاف ببینید، به ذهن ناخودآگاهتان هم دسترسی آسانتری خواهید داشت. می توانید مستقیماً با آن ارتباط برقرار کنید و بینش عمیق تری نسبت به خود و درک خود از دنیا پیدا کنید.
وقتی اینگونه خواب دیدن را یاد گرفتید، ساده ترین راه برای ارتباط برقرار کردن با ذهن ناخودآگاهتان این است که به آن جسمیت دهید. یک شخصیت رویایی بسازید (انسان یا حیوان) که از حرف زدن با او لذت می برید و بعد از او سوالات واضح و آشکار بپرسید. از خیلی پاسخهایی که خواهید شنید مطمئناً متعجب خواهید شد.
“خواب دیدن به همه ما این امکان را می دهد که با آرامش و اطمینان هر شب از زندگیمان دیوانگی را تجربه کنیم.” –ویلیام دیمنت
تحقیقات مربوط به رویاهای شفاف
همانطور که می بینید یادگرفتن کنترل رویاها درست مثل حرف زدن به زبان ذهن ناخودآگاهتان است که البته همیشه ترجمه دقیقی برای آن وجود ندارد.
خیلی از کارهای فوق العاده و غیرممکن در رویا قابل قبول اند درحالیکه خیلی کارهای منطقی ممکن است از شما فرار کنند. این هدف شماست که قوانین آن را کشف کنید و راه های جدید برای کنترل رویاهایتان پیدا کنید.
ashkan.h
27-09-10, 20:52
بهترین برنامه برای کاهش اضطراب کنکوری ها
روانپزشکان ۷ ساعت خواب مفید، پَرهیز از تردد در مکان های شلوغ و مصرف غذاهای کم حجم وسبک را بهترین برنامه برای کاهش اضطراب کنکوری ها می دانند.
به گزارش سرویس علمی آریا، به گفته روانپزشکان اضطراب بیش ازحد بر یادگیری فرد تاثیر منفی می گذارد و بازگشت اطلاعات دریافت شده را در حافظه با مشکل روبرو می کند.
روانکاوان، هرحادثه خوشایند یا ناخوشایندی را که برشخص تاثیر روانی می گذارد، اضطراب دانسته و بی نظمی ، اختلال در تمرکز، بدخوابی ، تندخویی، مشکلات معده و گرفتگی های عضلانی را از نشانه های آن می دانند.
روانشناسان آلودگی هوا و مصرف غذاهای آماده را از دیگرعوامل خستگی ذهن و بروز اضطراب اعلام کرده اند و به دانش آموزان توصیه می کنند، این موضوع را به ویژه برای دوره امتحانات در نظر بگیرند
ashkan.h
27-09-10, 20:54
لذت بردن از زندگی
زندگی شما میتواند به زیبایی رویاهایتان باشد. فقط باید باور داشته باشید که میتوانید کارهای سادهای انجام دهید وفراموش نکنید همیشه یک نفرهمراه شماست و اون هم خداست . در زیر لیستی از کارهایی که میتوانید برای داشتن زندگی شادتر انجام دهید، آورده شده است. هر روز آنها را به کار بگیرید و از زندگی خود در این سال لذت ببرید..
سلامتی:
۱- آب فراوان بنوشید.
۲- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید.
۳- از سبزیجات بیشتر استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.
۴- بااین ۳ تا E زندگی کنید: Energy (انرژی)، Enthusiasm (شور و اشتیاق)، Empathy (دلسوزی و همدلی).
۵- از مدیتیشن، یوگا، نماز و دعا کمک بگیرید.
۶- بیشتر بازی کنید.
۷- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.
۸- روزانه ۱۰ دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.
۹- ۷ ساعت بخوابید.
۱۰- هر روز ۱۰ تا ۳۰ دقیقه پیادهروی کنید و در حین پیادهروی، لبخند بزنید.
شخصیت:
۱۱- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید: شما نمیدانید که بین آنها چه میگذرد.
۱۲- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.
۱۳- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.
۱۴- خیلی خود را جدی نگیرید.
۱۵- انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.
۱۶- وقتی بیدار هستید بیشتر خیالپردازی کنید.
۱۷- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.
۱۸- گذشته را فراموش کنید. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین میبرد.
۱۹- زندگی کوتاهتر از این است که از دیگران متنفر باشید. نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.
۲۰- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید.
۲۱- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما…
۲۲- بدانید که زندگی مدرسهای میماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر میباشند.
۲۳- بیشتر بخندید و لبخند بزنید..
۲۴- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. زمانی هم مخالفت وجود دارد.
جامعه:
۲۵- گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.
۲۶- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.
۲۷- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.
۲۸- زمانی را با افراد بالای ۷۰ سال و زیر ۶ سال بگذرانید.
۲۹- سعی کنید حداقل هر روز به ۳ نفر لبخند بزنید.
۳۰- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری میکنند، به شما مربوط نیست.
۳۱- زمان بیماری شغل شما به کمک شما نمیآید، بلکه دوستان شما به شما مدد میرسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.
زندگی:
۳۲- کارهای مثبت انجام دهید.
۳۳- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید.
۳۴- خداوند درمانگر هر چیزی است. (ذکر خدا شفای هر دردی است.)
۳۵- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.
۳۶- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.
۳۷- حتی بهترین هم میآید.
۳۸- همین که صبح از خواب بیدار میشوید، باید از خداوند تشکر کنید.
۳۹- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید.
آخرین اما نه کماهمیتترین:
۴۰- لطفا این موارد را به هر کسی که دوست دارید، بفرستید.
ashkan.h
27-09-10, 20:56
مدیتیشن و رهایی از استرس
استرسهای زیاد ناشی از زندگی ماشینی امروزه باعث بروز بسیاری از بیماریها و مشکلات روانی شده است. این موضوع باعث شده تکنیکهای مختلف آرام بخشی طرفدار زیادی پیدا کند. یکی از این تکنیکها مدیتیشن است.
استفاده از مدیتیشن برای درمان چیز جدیدی نیست .علم و هنر مدیتیشن از هزاران سال پیش بهاین طرف توسط عرفا تمرین شده است. امروزه نیز مدیتیشن یکی از درمانهای پیشرفته بشمار میرود که میتواند بطور وسیعی تحت عنوان «طب فکری بدنی» طبقه بندی شود.
مدیتیشن یا مراقبه، موثرترین تکنیک جهت دستیابی به آرامش عمیق، رهایی از استرس، ایجاد سلامت، افزایش خلاقیت و ذکاوت و دستیابی به شادابی و رضایت درونی است. این تکنیک، روشی ساده، طبیعی و بدون نیاز به تلاش زیاد است که ۵ میلیون نفر از مردم جهان از آن استفاده میکنند.
ذهن همواره پر است از هیاهوی افکار در حال گذر، آرزوها، خاطرهها، هیجانها و همگی در حال عبور هستند، به عبارت دیگر در حالت عادی آگاهی ذهن مملو از افکار مختلف است، درست مانند آینهای که با غبار پوشیده شده باشد.
مدیتیشن از بی ذهنی است
مدیتیشن باعث میشود که ذهن بتدریج، سطوح لطیفتری از تفکر را تجربه کند تا این که به سطح ماورایی رسیده و در تماس مستقیم با سرچشمه تفکر قرار گیرد. در حین انجام این تکنیک الگوی امواج مغزی در حالت آلفا قرار میگیرد که در آن سطح نیروهای شفابخش فعال میشود.
بسیاری از پزشکان، مدیتیشن را به عنوان یک روش درمانی جهت پایین آوردن فشار خون و تنفس بهتر مبتلایان به آسم و آرامش بیشتر در اضطرابهای روزانه توصیه میکنند. در بعضی موارد مدیتیشن به منظور یک روش درمانی مکمل در کنار سایر درمانها به بیمار توصیه میشود.
مدیتیشن و ترک اعتیاد
مدیتیشن به طور خودبهخود باعث میشود که افراد از کافئین، توتون، تنباکو، الکل و داروهای تجویزی و غیرتجویزی کمتری استفاده کنند. در مجموع پزشکان، موفقیت اندکی در برنامههای ترک اعتیاد به دخانیات به دست میآورند که بالاترین میزان آن در دراز مدت حدود ۲۰ درصد بوده است، در حالی که ثابت شده که تاثیر مدیتیشن برای ترک اعتیاد تقریبا دو برابر میزان یاد شده است.
مدیتیشن و بیماریهای قلبی
اثر مدیتیشن بر استرس و تبعات آن بویژه بیماریهای قلب و عروق و فشار خون بالا طی تحقیقات گستردهای، مورد بررسی قرار گرفته است. هنگامیکه تحت استرس هستید، فشار خون شما افزایش یافته و احساس گرما میکنید، همچنین وجود استرس ممکن است باعث شود که کمتر ورزش کرده و بیشتر سیگار بکشید.
استرسهای پیاپی، بدن را به طور مداوم در معرض سطوح بالای هورمونهایی قرار میدهند که با افزایش احتمال لخته شدن خون، میتواند باعث افزایش خطر بروز حمله قلبی شود. ثابت شده است انجام تمرین منظم مدیتیشن، بهترین روش کاهش استرس بوده و باعث بهبود سلامت عمومی و بیماریهای قلبی میشود.
مدیتیشن و اعتماد به نفس
طبق یک مطالعه، افرادی که به تمرین مدیتیشن میپرداختند، یک ماه پس از شروع تمرین تصور بهتری از خود را نسبت به پیش از انجام آن تجربه میکردند. این نتایج موید این فرضیهاند که تمرین منظم مدیتیشن، عدم تعادل در عملکرد فیزیولوژیکی و روانی را از بین برده و فرد را قادر میسازد به شیوهای فکر و عمل کند که به عقایدش نزدیکتر است؛ به زبان ساده تر اعتماد به نفس او را تقویت میکند.
ashkan.h
27-09-10, 20:59
روشهای جذب دیگران
مهارت جذب افراد در دنیای امروز یکی از توانایی های مهم است. به طور حتم همه ما به حمایت و همراهی دیگران نیاز داریم تا به اهداف خود دست یابیم.
توصیه های مفیدی برای تأثیر گذاشتن بر افراد بیان میشود.
۱- مهربان و صمیمی باشید:
برای اینکه روز خوبی داشته باشید لبخند بزنید. تحسین واقعی و صادقانه برای روحیه دادن به افراد ارزش بالایی دارد. به آنها ثابت کنید که هر جا احتیاج به کمک دارند ، حضور دارید ، بدین ترتیب به طور حتم افراد مورد نظر پذیرای شما خواهند شد.
۲- برای آن ها دلایل قانع کننده فراهم کنید:
به آن ها توضیح دهید که چگونه عقاید و پیشنهاد های شما می تواند بترین روش برای اجرا کردن باشد.
نمونه های عینی و انکار ناپدیر را به آن ها نشان دهید و کار خود را با دیگر رقابت کننده ها مقایسه نمایید.
حتما توضیح دهید که همه گفته های شما درست و واقعی است تا اعتبار خوبی داشته باشید.
۳- احتیاجات و خواسته های آن ها را بدانید:
افراد ، خود مرکز هستند و اول از همه به سعادت و موفقیت خود می اندیشند، اگر ثابت کنید که پیشنهاد شما سود بیشتری برای آن ها دارد ، به طور حتم پذیرای شما هستند.
اگر علایق و انتظاراتشان را بدانید اشتیاق آن ها بیشتر میشود تا به طرف شما بیایند . علاوه بر آن اعتماد و احترام دو جانبه بر قرار می شود.
۴- وارد دنیای آن ها شوید:
با در نظر گرفتن دیدگا ها و نظرات شخصی آن ها شرایط را درک نمایید. علایق شخصی خود را کنا ر بگذارید و تمام فکر خود را متمرکز آن ها کنید. تصور کنید اگر به جای آن ها بودید چه کاری انجام می دادید؟ و یا این که عقیده شما چه بود؟ سپس کار درست را که به سود آن هاست انجام دهید. رفتار مورد نظر را کپی نمایید ؛ به طرز صحبت کردن و حتی فکر کردن او دقت کنید، اگر در هنگام تفکر با دستانش پیشانی خود را میمالد شما هم این کار را انجام دهید، اگر آرام صحبت می کند ، مانند خودش رفتار نمایید.
در حقیقت شما مانند یک آینه عمل میکنید ؛ با این کار افراد به طور ناخودآگاه با شما احساس راحتی بیشتری می کنند چرا که خودشان را در شما میبینند ، به عبارت دیگر رفتار خود را در شما مشاهده میکنند. البته با دقت کامل رفتار کنید. طوری که متوجه نشوند از آن ها کپی میکنید شاید این کار به نظر فرد مورد نظر مسخره کردن باشد و دیدگاهش نسبت به شما منفی شود.
همیشه به خاطر داشته باشید که مهمترین عامل برای جذب کردن دیگران این نیست که چقدر به آن ها نزدیک هستید و یا این که کار های چشمگیری انجام می دهید ، اگر رفتار شما برای آن ها رضایت بخش نباشد مسلما موفق نبودید.
ashkan.h
27-09-10, 21:04
تست روانشناسی
یک تست ساده و جذاب که باید با صداقت به سوالات ان پاسخ دهید
سوال اول:
شما به طرف خانه کسی که دوست دارید می روید.
دو راه برای رسیدن به انجا وجود دارد:
ـ یکی کوتاه و مستقیم است که شما را سریع به مقصد می رساند ولی خیلی ساده و خسته کننده است
ـ اما راه دوم به طور قابل ملاحظه ای طولانی تر است ولی پر از مناظر زیبا و جالب است.
حال شما کدام راه را برای رسیدن به خانه محبوبتان انتخاب می کنید؟راه کوتاه یا بلند؟
سوال دوم:
در راه دو بوته گل رز می بینید .یکی پر از رزهای قرمز و دیگری پر از رزهای سفید.شما تصمیم می گیرید ۲۰ شاخه از رزها را برای او بچینید.
چند تا را سفید و چند تا را قرمز انتخاب می کنید
(شما می توانید یا همه را یا از ترکیب دو رنگ انتخاب کنید)
سوال سوم:
با لاخره شما به خانه او می رسید .
یکی از افراد خانواده در را بر روی شما باز می کند.
شما می توانید از انها بخواهید که دوستتان را صدا بزند.
یا اینکه خودتان او را خبر کنید.
حالا چکار می کنید؟
سوال چهارم:
شما وارد منزل شده به اتاق او می روید ولی کسی انجا نیست.پس تصمیم می گیرید رزها را همان جا بگذارید.
ترجیح می دهید انها را لب پنجره بگذارید یا روی تخت؟
سوال پنجم:
شب می شود شما و او هر کدام در اتاقهای جداگانه ای می خوابید.صبح زمانی که بیدار شدید به اتاق او می روید:به نظر شما وقتی که انجا می روید او خواب است یا بیدار؟
سوال اخر: وقت برگشتن به خانه است ایا راه کوتاه و ساده را انتخاب می کنید؟
یا ترجیح می دهید از راه طولانی و جالب تر بوید؟
…………………………….
جواب ها
جواب سوال اول:
جاده نشان دهنده عشق است اگر راه کوتاه را انتخاب کرده اید.زود و اسان عاشق می شوید.
ولی اگر راه طولانی را انتخاب کردهاید به اسانی عاشق نمی شوید.
جواب سوال دوم:
تعدا رزهای قمز نشان دهنده ان است که در یک رابطه چقدر از خودتان مایه می گذاریدو تعداد رزهای سفید برعکس نشان می دهد که شما چقدر در ان رابطه از طرف مقابلتان انتظار محبت دارید.به طور مثال اگر ۱۸ رز قرمز و ۲ عدد رز سفید انتخاب کرده اید به معناست که شما ۹۰? محبت می کنید و ۱۰? انتظار محبت از طرف مقابل دارید.
جواب سوال سوم:
سوال سوم نشان دهنده طرز برخورد شما بامشکلات در یک رابطه است.اگر شما از اعضای خانواده درخواست کرده اید که محبوبتان را صدا بزند به این معناست که شما از مواجه شدن با مشکلات می ترسید و امیدوار هستید که مشکلات به خودی خود حل شوند.ولی اگر خودتان به اتاق رفته اید که او را از حظور خود مطلع کنید این نشان می دهد که شما با مشکلات روبرو می شوید و دوست دارید انها را هر چه زودتر حل کنید.
جواب سوال چهارم:
محل قرار دادن رزها نشان دهنده اشتیاق شما برای دیدن محبوبتان است. اگر انها را بر روی تخت میگذارید نشان می دهد که دوست دارید او را زیاد ببینید.و اگر انها را لب پنجره قرار می دهید یعنی اگر او را زیاد هم نبینید تحمل می کنید.
جواب سوال پنجم:
سوال پنجم نشان دهنده تفکر و طرز فکر شما در کاراکتور و شخصیت فرد محبوبتان است.اگر شما او را در حالی که خوابیده است در اتاق می بینید.این به این معنی است که شما او را همانطور که است دوست دارید.و اگر او را بیدار دیده اید یعنی انتظار دارید او مطابق میل شما بشود.
جواب سوال اخر:
راه بازگشت به خانه نشان دهنده دوام عشق شماست.اگر راه کوتاه را انتخاب کرده اید مدت عاشق بودن و دوست داشتن شما کوتاه است و اگر راه بلند را انتخاب کرده اید مدت زیادی در عشق خود پایدار خواهید بود
ashkan.h
27-09-10, 21:05
آنتونی رابینز
معمولا گمان میکنیم که نبوغ راز موفقیت است.اما به نظر من نبوغ واقعی توانایی هدایت تمام استعداد ها و اطمینان کامل داشتن به خود است.برای رسیدن به موفقیت در هر زمینه و هر کاری نه تنها باید احساس تعهد برای رسیدن به هدف خود داشته باشید بلکه باید مطمئن باشید که می توانید و موفق خواهید شد.
اطمینان به خود از هر چیزی مهم تر است.
ashkan.h
27-09-10, 21:52
انگشتر را در کدام انگشتتان می گذارید؟
* انگشت شست
* انگشت اشاره
* انگشت وسط
* انگشت انگشتری
* انگشت کوچک
* انگشتر به دست نمی کنم .
جواب:
انگشت شست : شما مجذوب کالاهای مدرن و روز هستید از مورد توجه قرار گرفتن لذت می برید شما تفریح کردن را دوست دارید از زندگی لذت می برید و همشه آماده هستید تا با چیزهای جدید رو به رو شوید .
انگشت اشاره : شما دارای اعتماد به نفس و مسئولیت پذیر هستید رهبری و هدایت ر ا دوست دارید و می توانید در ظاهر بسیار جدی و خشن باشید اما در باطن ملایم و حساس هستید .
انگشت وسط: بیشتر افرادی که در این گروه قرار دارند از رشد و بالندگی سر باز می زنند و بیشتر خودمحور هستند با و جود این همشه بی ریا هستند بخصوص نسبت به خانواده و دوستانشان .
انگشت انگشتری : شما فردی حساس و رومانتیک هستید عمیقا امید دارید تا عشقی بیابید که گرما بخش دل و ابدی باشد .
انگشت کوچک : شما فردی مهربان و متواضع هستید به جزئیات توجه می کنید و دوست ندارید در کارهایتان کوچکترین اشتباهی از شما سر بزند شما بیش از حد خود را به کار مشغول می کنید .
در چند انگشت : آن عده از افراد که در دو انگشت یا بیشتر انگشتر دارند اعتماد به نفس ندارند و همیشه مراقب هستند تا عشق واقعی شان را بیابند عاشق تجملات هستند اما آن را جایگزین ناقابلی برای دوستان و عاشق خود می دانند.
انگشتر به دست نمی کنید : شما خواستار زندگی ساده و بدون تجملات هستید فردی بی ریا ، قابل اطمینان ، آرام ، باهوش و سختکوش هستید و همیشه دوستدار آموختن چیزهای تازه اید . به دلیل احساس خجالتی که دارید از جمع دوری کرده و تا جایی که بتوانید از مشاجره پرهیز می کنید.
ashkan.h
29-09-10, 20:31
شخصيت شما: برونگرا يا درونگرا؟
شخصيت انسانهارا مي تـوان بـا معيارهـاي گـونـاگوني به دسته هاي مختلف تـقسيم بندي كرد. در اينـجا شخصيت انسانها نخست بـا نحوه ارتباطشان با ديگران به دو دسته درونگرا و برونگرا تـقسيم بندي شده است. مـتوجه باشيد كـه هـر دوي ايـن دو نوع شخصيت كاملا طبيـعـي و نـرمـال مي بـاشـد. برونگرايان به سوي جهان عيني متمايل بوده و درونـگرايان به سوي جهان ذهني و غير عيني. شــما با آگـاهـي يـافـتـن از خـصـوصيات شخصيتي هر دو گروه قادر خواهيد بود با شناساييشان رابطه بهـتـري بـا آنـهــا برقرار سازيد: ويژگيهاي شخصيتي برونگرا
1- علاقه مند به وقايع پيرامون خود.
2- رو راست و معمولا پر حرف.
3- عقيده خود را با عقايد ديگران مقايسه ميكند.
4- اهل عمل و پيشقدمي در كارها.
5- بسهولت دوستان جديدي يافته و يا با يك گروه خود را وفق ميدهد.
6- افكار خود را بيان ميكند.
7- علاقه مند به افراد جديد.
8- بزرگترين وحشت وي آن است كه نكند پس از يك فاجعه هولناك آخرين بازمانده بشـر روي زمين باشد (ترس از قطع ارتباط با دنياي خارج و مردم.) تنهايي براي وي بسيار آزار دهنده ميباشد.
9- از تعامل و ارتباط برقرار كردن با ديگران انرژي ميگيرند.
10- خوش مشرب بوده اما زياد احساساتي نيستند.
11- ريسك پذيرند، سريع تصميم مي گـيـرند، اجتماعي هستند، درك آنها آسان است، شخصيت آنها در خلوت و حضور ديگران يكسان است، معاشرتي هستند.
12- پس از آنكه حرف خود را زدند به گفته خود مي انديشند. علاقه مند به كار گروهي. نقل هر مجلس مي بـاشنـد. موسيقي با صداي بلند و فعاليتهاي هيجان انگيز را بيشتر دوست دارند.
13- رنگهاي روشن را بيشتر دوست دارند. بيشتر از اعمال ديگران خشمگين ميگردند تا خودشان. اطلاعات شخصي خود را بسادگي با ديگران قسمت مي كـنند. رويكرد سريع الوصول را بيشتر ترجيح مي دهـنـد. تنها از روي تجارب زندگي خود درس مي گيرند و نه عبرت گرفتن از ديگران.
14- 57 الي 60 درصد از جمعيت را تشكيل ميدهند. الــبته خصوصيات فوق هيچ ارتباطي با اعتماد بنفس داشتن فرد برونگرا ندارد يك برونگرا ممكن است اعتماد بنفس پاييني داشته باشد.
ويژگيهاي شخصيتي درونگرا
1- علاقه مند به احساسات و افكار خودشان. نياز به داشتن قلمرو شخصي. كـم حرف، ساكت و متفكر.
2- دوستان زيادي ندارد. در ارتباط برقرار كردن با افراد جديد مشـكل دارد. عـلاقـه مـند به سكوت و تمركز. از ديد و بازديد هاي غير منتظره و ناگهاني بيزار است.
3- كارايي وي در تنهايي بيشتر است. بـزرگترين وحشت وي آن اسـت كـه در يـك جــمع شلوغ قرار گيريد. ترس از آنكه فرديت خود را از دست بدهد. از فـعالـيتهاي انفرادي انرژي ميگيرد.
4- در بيـن انـبـوه مـردم بودن آنها را خسته مي كنـد. بـيشتـر از دسـت كـرده خـودشـان خشمگين ميگردند تا ديگران. معمولا كمرو هستند. دركشان مشكل است. اهـل ايــده و عقايد نو.
5- شـخصيتي مـتمايز در خلوت خود و در حضور ديگران دارند. مشـتـاق و احسـاسـاتـي مي باشند. معمولا احساساتشان را بيان نميكنند. در جـمع نا آشنا ساكت اما در جمع دوستان خود راحت مي بـاشنـد. تـمركزشان قوي است. براي تصميم گيري به زمان نياز دارند. پيش از حرف زدن مي انديشند.
6- از در ميان گذاشتن اطلاعات شخصي خود با ديگران ممانعت ميكند. مايل به رويكــرد آهسته اما دقيق مي بـاشد. بـا مشـاهـده درس مي آموزد (عـبــرت از ديگران) و پس از آموختن روش زندگي، زندگي خود را آغاز ميكند.
7- 25 الي 40 درصد از جمعيت را تشكيل ميدهند. اين خصوصيات هيچ ارتباطي با كمرويي درونگرايان ندارد ممــكن است آنها خيلي هم با اعتماد بنفس باشند. %65 نوابغ را درونگرايان تشكيل ميدهند. افراد را از لـحاظ آنكه چگونه اطلاعات كسب ميــكنند به دو گروه حسگر و الهام گر ميتوان تقسيم كرد: حس گرها تــمركز بر دنـيـاي فـيــزيكي، با حواس پنجگانه خود زندگي مي كنـنـد، شـواهــد عيني و محسوس را مي بينند، علاقـــمند به آن چه كه هست، واقع بين، عملگرا، درك جزئيات، تنها بديهيات و مشهودات را ميبيند، در زمان حال زندگي ميكند، نياز به دانستن حقايق و شواهـد دارد، سـاده و مــحافظـه كار و سنتگرا، لذات فيزيكي را بيشتر دوست دارد، بـا اعتماد بنفس، جاي جنگل درختان را مي بيند، معمولا بانكدار، پليس، ورزشكار، جراح و خلبانان جزو اين گروه ميباشند. علاقه مند به درك جزئيات. الهام گرها تمركز بر جهان معنوي و ذهني، از حس ششم، نداي درون و حدس و گـمـان اسـتـفـاده ميكنند، انتزاعي، علاقــمند به آنچه كه مي تواند وجود داشته باشد، آرمانگرا، خيالباف، علاقه مند به درك مفاهيم و كليات، ماوراء امور را مي نـگرد، از قياس، استعاره و تشبيه استفاده مي كند، بيشتر در گذشته و آينده سير مي كـند، تئوريسين و متفكر، اصـيل و پيچيده، علاقمند بـه چيزهاي جديد و غير متعارف،شكاك. هنرمندان، دانشمند، شاعران و فيلسوفان جزو اين گروه ميباشند. جاي درختان جنگل را ميبيند. اكـنـون مـي تـوان افـراد را از لــحـاظ شـيوه تصـميـم گـيـريشان بـه دو گروه انـديشـه ورز و احساسي تقسيم بندي كرد: انديشه ورزان به واقعيت ارزش مي نهد، در تصميم گيري از منطق استفاده ميـكند، علاقمند به اهداف و ايده ها، متوجه استدلال غلط ديگران مي شود، پيروي از ذهن عقلگرا، صـادق در بيان افكارشان، نسبت به ديگران سختگير، رفتارشان با ديگران عدالت آميز است، معمولا به آنها برچسب سنگدل و بي احساس ميزنند، حرفهاي ديگران را بدل نمي گيرند، عينـي، منتقد، جو رسمي و مبتني بر منطق را ترجيح ميدهنـد، بــي احساس، ارزيابي ديگران برمبناي قوه دركشان ميباشد، مهندسان، دانشمندان و مديران جزو اين گروه ميباشند.
احساسي ها ارزش نهادن به هارموني، در تصـمـيم گـيري خـود از احسـاسـات فـردي خـود اسـتـفـاده ميكنند، هنگامي كه ديگران احتياج به كمك و پشتيباني دارند متوجه آن مي گـردنــد، با قلب رئوف و احساساتي خود زندگي ميكنند، معـمولا حقيقت را پنهان ميكند تا شخص مقابل خود را آزرده خاطر نكنند، مهربان با ديگران، رحيم و بـخشـنــده نسبت به ديگران، به آنها برچسب احساساتي و ضعيف و سست ميزنند، حرفهاي ديگران را بدل ميگيرنـد، ذهني، همدل و دلسوز، جو دوستانه و گرم را ترجيح مي دهـنـد، نـازك نارنجي، ارزيابي ديـگران بر مبناي اخلاقيات، علاقمند به ديگران و احساساتشان. پـرستـاران، مـعـلـمـان، هنرمندان و كشيشها در اين گروه قرار دارند. حال مـي توان افراد را از لحاظ آنكه زندگي خود را چگونه ميگذرانند و نحوه نگرش آنها به زندگي به دو گروه انتخابگر وسبكباران تقسيم بندي كرد: انتخابگران مصمم، سريع تصميم ميگيرند، زندگي را استوار و قابل كنترل مي كـنـنـد، پروژه ها را به سادگي به اتمام مي رسـانـد، سـازمـان يـافـته و منظم، جدي، قابل پيشبيني، از زمان بنديها و جداول زماني بعنوان راهنما سود مي برد، از امور غير مترقبـه بــيزار مي باشد، سخت كوش، تـمايـل دارد كـارها را هر چه زودتر بـه پـايـان بـرسـانـد، وظيـفـه شـنــاس و مسئوليت پذير است، ميتواند خيلي كوته فكر نيز باشد. سبكباران پيش از تصميم گيري ابتدا به شرايط خو گرفته و اطلاعات گرداوري مي كـنـد، زنـدگــي را انعطاف پذير و بدون تنش سپري مي كند، ترجيح ميدهد پــروژه را آغاز كند اما معمولا آن را به اتمام نمي رساند، در هم ريخته و بي نظم، بي خيال، هر كـاري پيـش بيايد انجام ميدهد، با فراغت خاطر كامل كارها را به انجام ميرساند، از اتـفاقات غافلگير كننده و غير منتظره لذت ميبرد، دمدمي مزاج است، پشت گوش انداز، بيش از حد روشنفكر اسـت، بي مسئوليت و وظيفه نشناس، غير قابل پيش بيني، از قـوانـيـن بـيزار و خواهان آزادي است.
ashkan.h
03-10-10, 14:42
مدیریت استرس:
استرس چیست؟
استرس فشار و فرسایش بدن به هنگامی است که با محیط پیوسته در حال تغییر سازگار شویم. چنین تغییراتی آثار جسمانی و هیجانی بر ما میگذارد و میتواند احساسات مثبت یا منفی ایجاد کند. در صورت مثبت بودن ، اثرات استرس ما را ناگزیر به عمل میکند، هوشیاری تازه و چشم انداز مهیج جدیدی برای ما به ارمغان میآورد.
آثار منفی استرس احساس بی اعتمادی ، طرد ، خشم و افسردگی میآفریند که این احساسات به نوبه خود به مشکلاتی مانند سردرد ، ناراحتی معده ، جوش و خارش پوست ، بیخوابی ، زخم معده ، فشار خون بالا ، بیماری قلبی و سکته مغزی میانجامد. مرگ یک عزیز ، تولد یک کودک ، ارتقای شغلی یا ایجاد یک رابطه جدید استرس به دنبال میآورد. چون این تغییرات ما را مجبور به سازگاری مجدد با زندگی خود میکند. سازگاری با شرایط متغیر ، بسته به نوع واکنش ما میتواند کمک کننده یا آسیب رساننده باشد. چگونه میتوان استرس را از زندگی خود حذف کرد؟ استرس مثبت بر تازگی و ابتهاج زندگی میافزاید. همه ما با تحمل میزان معینی از استرس زندگی میکنیم. سر رسیدن مهلت ، رقابتها ، برخوردها و حتی ناکامیها و نگرانیها به زندگیها عمق و غنا میبخشد. هدف ما حذف استرس نیست، بلکه فراگیری چگونگی استفاده از آن به منظور کمک به خود است.
استرس کمتر از حد ، عامل خمودگی است و در ما احساس خستگی و رخوت بر جای میگذارد. از سوی دیگر ، استرس مفرط تنش ایجاد میکند. آنچه ما بدان نیازمندیم، یافتن سطح بهینه و مطلوبی از استرس است که ما را برمیانگیزد، ولی ما را در خود غرق نمیکند. چگونه میتوان فهمید سطح بهینه استرس برای افراد چیست؟ سطح واحدی از استرس که برای همه انسانها بهینه باشد، وجود ندارد. هر یک از ما مخلوقاتی منحصر به فرد با نیازهای ویژه هستیم. بنابراین ، آنچه برای یک شخص ناراحت کننده است، چه بسا برای دیگری شادی آفرین باشد. حتی وقتی ما روی ناراحت کننده بودن رویدادهای خاص توافق داریم، احتمالا در واکنشهای فیزیولوژی و روان شناختی به آن حادثه با هم تفاوت داریم.
شخصی که شیفته مذاکره و حل اختلاف و تحرک شغلی است، اگر شغلی یکنواخت و بدون تحرک داشته باشد، در فشار و استرس قرار میگیرد. در حالی که شخصی که به شرایط ثابت علاقهمند است، وقتی در شغلی قرار گیرد که وظایفش از تنوع بالایی برخوردار باشد، به احتمال زیاد خود را در تنگنای استرس احساس میکند. قبل از قرار گرفتن در معرض تغییرات آزار دهنده ، این موضوع که استرسهای شخصی ما چه هستند و میزان تحمل ما در برابر آنها چقدر است، به شیوه زندگی و سن ما بستگی دارد.
اکثر بیماریها با استرس مداوم مرتبط میباشند. اگر شما علائم استرس را تجربه میکنید و اگر استرس در سطحی فراتر از سطح بهینه استرس شما قرار دارد، باید از استرس زندگی خود بکاهید و یا توانایی مقابله و اداره استرس خود را بهبود بخشید. چگونه میتوان استرس را بهتر اداره کرد؟ شناسایی استرس مداوم و آگاه شدن از اثرات آن بر زندگی ما ، برای کاهش اثرات زیان آور آن کافی نیست. همانطوری که منابع زیادی برای استرس وجود دارد، امکانات بسیاری هم برای اداره آن وجود دارد. ولی آنچه بدان نیازمندیم، تلاش برای تغییر است، تغییر منبع استرس و یا تغییر واکنش نسبت به آن منبع. برای این منظور چه کار میتوانید انجام دهید؟ از منابع استرس ، واکنشهای هیجانی و بدنی خود آگاه شوید. • به ناراحتی و تشویش خود توجه کنید. آنها را نادیده نگیرید. مشکلات خود را به اجمال بررسی نکنید.• تعیین کنید چه رویدادهایی شما را ناراحت میسازد. به خودتان درباره معنای این رویدادها چه میگویید؟• چگونگی پاسخ بدنتان را نسبت به استرس مشخص کنید. آیا مضطرب میشوید؟ یا دلخور؟ اگر چنین است، به چه شیوهای دچار این احساسات میشوید؟ مشخص کنید چه تغییری میتوانید ایجاد کنید؟
• آیا منابع استرس را از طریق اجتناب یا حذف کامل آنها ، میتوانید تغییر دهید؟• آیا شدت آنها را میتوانید تغییر دهید (یعنی طی دوره درمانی به تدریج آنها را کنترل و اداره کنید، در مدت یک روز یا یک هفته)؟• آیا میتوانید رویارویی خود را با استرس کوتاه سازید؟ (استراحتی به خود بدهید، یا محوطه ساختمان را ترک کنید.)• آیا میتوانید وقت و انرژی لازم را برای ایجاد تغییر اختصاص دهید؟ (تعیین هدف ، فنون مدیریت زمان و راهبردهای به تعویق انداختن ارضا در اینگونه موارد میتواند مفید باشد.) شدت واکنشهای عاطفی و هیجانی خود را به استرس کاهش دهید.
• واکنش شما نسبت به واسطه درک شما از خطر (جسمی و یا عاطفی) به یک باره اتفاق میافتد. آیا به منابع استرس به شیوه اغراق آمیز مینگرید و یا موقعیت را دشوار تلقی میکنید و از آن فاجعه میسازید؟• آیا انتظار دارید همه به شما خوش آمد بگویند و همه از شما راضی باشند؟• آیا واکنش مفرط نشان میدهید و همه چیزها را بحرانی و اضطراری تلقی میکنید؟ آیا احساس میکنید که باید همواره بر هر موقعیتی تسلط داشته باشید؟• دیدگاه خود را نسبت به استرس تعدیل و اصلاح کنید. سعی کنید استرس را به عنوان چیزی در نظر بگیرید که میتوانید برآن فائق آیید، نه چیزی که بر شما چیره میشود.• سعی کنید هیجانات شدید و مفرط خود را تعدیل کنید. موقعیت را در یک چشم انداز وسیعتر قرار دهید. جنبههای منفی را شرح و بسط ندهید و به خود نگویید «چه میشود اگر !!». بیاموزید واکنشهای بدنی خود را به استرس ، تعدیل کنید.
• نفس کشیدن آهسته و عمیق ، ریتم فعالیت قلب و تنفس شما را به وضع طبیعی برمیگرداند.• فنون آرام بخشی ، تنش عضلانی را کاهش میدهد. بازخورد زیستی میتواند بر اموری چون تنش عضلانی ، ریتم قلبی و فشار خون کنترل ارادی ایجاد کند.• دارو به تجویز پزشک میتواند در کوتاه مدت به تعدیل واکنشهای بدنی شما کمک کند، ولی داروها به تنهایی پاسخگو نیستند. تعدیل این واکنشها را به منزله راه حلی بلند مدت یاد بگیرید. ذخایر بدنی خود را افزایش دهید.
• به منظور ایجاد تناسب و سلامت قلبی _ عروقی سه تا چهار بار در هفته ورزش کنید. ( تمرینات موزون ، معتدل و یکنواخت بهترین انتخاب است. مانند قدم زدن ، شنا کردن ، دوچرخه سواری یا آهسته دویدن.)• غذاهای مقوی به اندازه کافی و متعادل مصرف کنید.• وزن مطلوب خود را حفظ کنید.• فراغت و تفریح را با کار درآمیزید. به خود استراحت بدهید و هرگاه ممکن بود، وقفهای در کار ایجاد کنید.• به قدر کافی بخوابید. تا آنجا که ممکن است برنامه خواب را رعایت کنید. ذخایر هیجانی _ عاطفی خود را حفظ کنید.
• دوستی و روابط حمایتی دوسویهای برقرار کنید.• اهداف واقع بینانه و معنیدار را دنبال کنید، نه اهدافی که دیگران برای شما در نظر گرفتهاند و برای شما فایدهای دربر ندارد.• انتظار ناکامی ، شکست و یاس را در زندگی داشته باشید.• همیشه با خود مهربان و رئوف باشید و دوست خود باشید.
ashkan.h
03-10-10, 14:46
7 نکته برای خوش اخلاقی:
بدون تکیه به اراده، هیچ کس نمی تواند زندگی سالم و طولانی داشته باشد؛ گاهی اوقات تغییر اخلاق این احساس را به ما میدهد که زندگیمان خیلی طولانیتر شده است. بد اخلاقی نه تنها باعث افسردگیتان میشود، بلکه عملکرد سیستم ایمنیتان را نیز پائین میآورد، و منجر به بیماری شما میشود. در اینجا چند رهنمون برای ارتقا حوصله، روح و روان و سلامت شما آورده شده است.
1- یک موضوع خنده دار (خنده درمانی) :
توسط نرمن کازنیز پایه گذاری شده، تا مفهوم واقعی آن به سرانجام برسد. تحقیقات نشان داده است که شادی و خنده عملکرد سیستم ایمنی بدن را تعالی میبخشد. خصوصا تولید سلولهایی که بطور طبیعی به حفاظت بدن از بیماری و سرطان کمک میکنند. خنده آزاد شدن اندورفین را نیز در مغز افزایش میدهد- ترکیبی که به شما احساس خوب بودن میدهد. بدون شک، مردم شاد سالمتر و طولانیتر زندگی میکنند. بنابراین مطالب خندهدار دلخواهتان را بخوانید، فیلمهای کمدی مورد نظرتان را ببینید و بخندید.
2- یک آمینو اسید برای نظم دادن به مغز :
وقتی یک عدم تعادل یا نقصان باعث بد اخلاقی میشود، اروپاییها از یک ترکیب طبیعی مکمل که در سلولهای بدن انسان یافت میشود برای تنظیم اخلاق و حوصله و تنظیم سلامت مغز استفاده میکنند. (SAMe (S-adenosil-L-methionine از میتونین بدست میآید، که اسید آمینهای است که نقشی در تولید انتقال دهندههای عصبی مثل سروتنین و دفامین بازی میکند. یک مطالعه نشان داد که SAMe روی بیمارانی که نتایج ناموفق در ارتباط با ضد افسردگی عادی داشتند کارگر بود. برای کمک گرفتن از SAMe، مکملی از ترکیب با ویتامین، B6 و B12 بدست آورید.
3- بدست گرفتن تندرستی :
تماس با مردم تولید اندورفین را افزایش میدهد. هورمن رشد و DHEA، زندگی را طولانیتر و اثرات منفی استرس را کمتر میکند. مطالعات نشان دادهاند بیمارانی که بطور منظم ارتباط داشتهاند سریعتر از دیگرانی که تنها بودهاند بهبود یافتهاند. بنابراین در آغوش گرفتن و احساسات برقرار کردن با شخصی دیگر باعث بهبود اخلاق هر دوی شما میشود.
4- هورمونهای جوانیتان را تقویت کنید :
برای جاری کردن سیل جوانی هورمونهای رشد در بدنتان نیازی به قرص ندارید. تحقیقات نشان دادهاند چمباتمه زدن و فشردن پا تولید طبیعی هورمون جوانی را بشدت زیاد میکند. افزایش هورمون رشد به ترفیع حوصله و اخلاق در بین دیگر امتیازات بدنی تعبیر میشود. آن را با تمرین وزنه، خم کردن زانو، شنای سوئدی و پاروزدن بالا نگه دارید.
5- یک نفس نیرو بخش بگیرید :
نفس کشیدن به طور صحیح برای از بین بردن مواد سمی و زاید، بسیار مهم میباشد. در حقیقت تخمین زده شده است که هر انسانی در حدود 30 درصد از مواد سمی بدن خود را از طریق رودهها دفع میکند، اما بقیه مربوط به دستگاه تنفسی میباشد. همچنین از طریق نفس کشیدن ذهن و فکر باز میشود، انرژی افزایش پیدا میکند و خلق و خو بهبود پیدا میکنند.
6- با بوییدن احساس سرخوشی پیدا کنید :
تحقیقات حاکی از آن است که بوییدن، تاثیر مستقیمی روی بدن و ذهن انسان دارد. وقتی شخص اعصاب بویایی خود را تحریک میکند، سیستم limbic مغز خود را فعال میسازد که با حافظه و روحیه شخص در ارتباط میباشند. این موضوع برای بودرمانی مفید میباشد، که یک سنت سلامتی طبیعی است و از طریق استفاده بوی گیاهان صورت میگیرد. بودرمانی، معالجه افسردگی به وسیله یاسمن، انبساط خاطر با اکالیپتوس، شادمانی و هوشیاری به وسیله گریپ فروت را توصیه میکند. روغن این گیاهان را روی شقیقه، گردن یا نقاطی دیگر از بدن خود بمالید. روشی دیگر، این داروهای گیاهی را بجوشانید و بخار آنها را با بینی استنشاق کنید.
7- به وسیله گلها سرحال شوید :
دلیلی وجود دارد که از گلها به زیبایی یاد میشود. گلهای رنگارنگ تاثیر قدرتمندی روی ذهن دارند. آنها میتوانند سبب ترفیع خلق و خوی بیمار شوند، حتی در زمان استرس زیاد. یک تحقیق نشان داد که افرادی که در حین تایپ کردن 5 دقیقه در کنار یک دسته گل هستند راحتتر این کار را انجام میدهند، نسبت به افرادی که در زمان تایپ کردن فقط کنار شاخ و برگ گیاهان مینشینند.
ashkan.h
03-10-10, 14:51
غذاهای مفید در درمان مشکلات عصبی و روحی:
▪ سوپ جو
خوردن سوپ جو در صبحانه از ضعف حافظه به میزان چشمگیری جلوگیری می کند. البته این اثر دارای پیش شرط هایی نیز هست؛ از این قرار که حدود ۵۰ گرم سیب زمینی در تهیه سوپ به کار رفته باشد و شام شب قبل سبک بوده و دیر خورده نشده باشد.
▪ جو دو سر
چه به صورت آرد شده یا به شکل حلیم و آش، به علت دارا بودن ساپونین، آلکالوئیدها، ویتامین های گروهB و فلاوونوئیدها به افراد دچار ضعف حافظه کمک می کند. همچنین اثر آن در درمان افسردگی به اثبات رسیده است.
▪ نان های سبوس دار (سنگک و نان جو)
به دلیل دارا بودن ویتامینB۱ نقش بسیار مهمی در کاهش اضطراب دارد. نقش ویتامینB۱ در کاهش اضطراب به اثبات رسیده است، به حدی که مصرف مکمل هایB۱ (به شکل قرص) از یک هفته قبل از فعالیت های استرس زا (زایمان، کنکور، امتحان رانندگی...) به عنوان درمان مورد استفاده قرار می گیرد. همچنین این ویتامین در ارتقای هوش و تمرکز نقش چشمگیری دارد. استفاده از این نان ها به خانم هایی که دارای مشکلات و درد پیش از قاعدگی هستند(PMS) توصیه می گردد.
▪ دانه های کنجد، سویا و سبزیجات برگ سبز تیره
موارد یاد شده غنی از چربی های امگا ۶ بوده که برای عملکرد صحیح سیستم عصبی و درمان خستگی زودرس مفید هستند.
▪ روغن آفتابگردان و جوانه گندم
به دلیل دارا بودن ویتامینE از صدمات اکسیداتیو ایجاد شده توسط رادیکال های آزاد در ساختمان سلول جلوگیری می کنند و کاهش هوش را بهبود می بخشند. زنانی که دچار اختلالات پیش از قاعدگی هستند (PMS) با مصرف ویتامینE دچار تخفیف علائم می شوند.
▪ مرکبات
به دلیل دارا بودن آنتی اکسیدان ها ، ویتامینC ، آلفا و بتا کاروتن از اعصاب در برابر آسیب های ناشی از رادیکال های آزاد محافظت می کنند و برای رهایی از فشارهای روحی و اضطراب و بی خوابی مفید هستند. همچنین حاوی اسید فولیک بوده که برای عملکرد صحیح دستگاه عصبی لازم است. در بسیاری از موارد تنها نشانه کمبود اسید فولیک احساس حزن است (اسفناج سرشار از اسید فولیک است).
▪ پوست پرتقال
پوست پرتقال موجود در بعضی خوراکی ها و غذاها سرشار از منیزیم بوده و ضد استرس می باشد.
▪ شیر کم چرب یا بدون چربی
برای حفظ ، رشد و ارتقای سیستم عصبی بسیار سودمند است. همچنین به دلیل دارا بودن ویتامینB۶ در بهبود عوارض ناشی از قاعدگی در خانم ها و افسردگی و بدخلقی در مسن ترها مفید است. دارای کلسیم است که در تولید آنزیم های لازم در فرآیندهای عصبی شرکت می کند.
▪ بوقلمون، مرغ و ماکیان
این مواد از منابع مناسب پروتئینی به حساب می آیند. غذاهای پروتئینی در عرض چند دقیقه دوپامین و اپی نفرین را بالا می برند و به دلیل دارا بودن تریپتوفان که پیش ساز سروتونین است قادر به افزایش سطح این ماده در مغز هستند، که سروتونین از عوامل آرامش به حساب می آید. این مواد منابع مناسبی برای حفظ قند خون در حد مطلوب بوده، از افسردگی پیشگیری کرده و برای افراد مستعد ابتلا به بیماری های ناشی از تغییر فصل مفید هستند.
▪ ساردین، ماهی های چرب آب های عمیق
فواید آن شامل تامین اسیدهای چرب ضروری است که برای تکامل سیستم عصبی و برای سلامت مغز و اعصاب لازم است و برای زنان حامله و شیرده بسیار توصیه می شود. تاثیر آن در زمان افسردگی به اثبات رسیده است و همچنین حاوی اسیدهای چرب امگا ۳ است .
▪ روغن زیتون، بادام، گردو
روغن زیتون بهترین روغن برای آشپزی است و همچنین مغز بادام و گردو به شرط اینکه شور نباشند به دلیل دارا بودن اسیدهای چرب امگا ۳ و امگا۶ برای حفاظت از سیستم عصبی و بهبود افسردگی به خصوص در زنان باردار و شیرده توصیه می شود. (باورهای قدیمی وجود دارد که مغز ها به خصوص گندم بو داده، مزه شیر مادر را برای نوزاد مطلوب می کند.)
▪ گوشت قرمز
گوشتی که چربی مضر آن گرفته شده باشد در محافظت از سیستم عصبی کارآمد بوده و برای ساختن رشته های عصبی مفید است. دارای ویتامین هایB۶ و B۱۲ و سروتونین بوده و حاوی آهن است که در درمان کم حافظه گی در کودکان و اختلال حواس در سالمندان بسیار کارآمد است. این مواد تاثیر چشمگیری در درمان افسردگی و مشکلات حافظه از قبیل فراموش کردن زودهنگام مطالب و ارتقای حافظه کوتاه مدت دارند.
▪ زردچوبه
نرخ ابتلای به آلزایمر در هند کمتر از آمریکا است و این به دلیل استفاده بیشتر هندی ها از زردچوبه است. ماده موثر زردچوبه کورکومین است، این ماده خاصیت آنتی اکسیدانی و ضدالتهابی داشته و رسوبات چربی را در مغز به نصف کاهش می دهد،زیرا این رسوبات عامل ایجاد آلزایمر هستند.
▪ آب سالم و گوارا، نه کلر زده
مصرف آب سالم و گوارا همراه با استفاده از غذاهای اسیدی (محصولات حیوانی، ماهی، پنیر...)،غذاهای بسته بندی شده، پخته شده با ماکروویو و... به سلول های مغز کمک می کند که استرس ناشی از ورود این مواد به بدن کاهش یابد، بنابراین مصرف حداقل ۸-۷ لیوان آب در روز توصیه می گردد که در موارد استرس این مقدار افزایش می یابد.
عسل
عسل این موهبت الهی خوش طعم و سرشار از خواص تغذیه ای، ماده غذایی است که در دین اسلام نیز مصرف آن توصیه شده است و مصرف آن به جای شکر خصوصا در درمان افسردگی بسیار مفید است. همچنین عسل در ارتقای حافظه نقش چشمگیری دارد.
منبع : Only the registered members can see the link
ashkan.h
03-10-10, 15:08
عوامل موثر در یادگیری:
آمادگی:
شاگرد باید از لحاظ جسمی ، عاطفی ، عقلی و ... رشد کافی کرده باشد تا بتواند بخوبی یاد بگیرد و یادگیری زمانی برایش مفید خواهد بود که از هر نظر آمادگی لازم داشته باشد. او حتی اگر بعضی از جنبههای آمادگی را کسب نکرده باشد، یادگیری برایش خستگی آور و کسل کننده خواهد شد و چندان پیشرفتی نخواهد کرد. مثلا در یادگیری نوشتن ، اعصاب و عضلات دست و انگشتان باید به قدر کافی رشد کرده و آمادگی داشته باشند. اگر کودکی را که از لحاظ جسمی و روانی آمادگی یاد گرفتن و نوشتن را ندارد، تعلیم بدهیم، جریان یادگیری او در این زمینه حتی در سالهای بعدی به کندی پیش خواهد رفت، در صورتی که اگر همین کودک در سنی که آمادگی کافی دارد، تحت تعلیم قرار گیرد، نوشتن را زودتر فرا خواهد گرفت و در این زمینه سریعتر پیشرفت خواهد کرد.
آمادگی در زمینههای مختلف متفاوت است. ممکن است فرد از لحاظ عقلی آماده باشد ولی از نظر عاطفی نسبت به امر مورد نظر فاقد احساس مطبوع باشد. مثلا ترس از معلم احساس عدم امنیت ، دلهره ، اضطراب و پریشانی فکر ممکن است یادگیری را در زمینه مورد نظر مختل کند. رشد و آمادگی ذهنی افراد نیز در فهم و یادگیری علوم مختلف متفاوت است. مثلا ممکن است شاگردی در مرحلهای از رشد خود آماده درک علوم تجربی باشد، ولی برای درک علوم اجتماعی هنوز آمادگی لازم را بدسن نیاورده باشد. بنابراین ، معلم باید آمادگی هر یک از شاگردان خود را تدریس مواد درسی در نظر داشته باشد و فعالیتهای آموزشی خود را متناسب با سطح آمادگی آنان عرضه کند.
هر چه فرد آمادگی بیشتری برای رفتار معینی داشته باشد، برای انجام دادن رفتار ، به محرک کمتری نیاز دارد. مثلا خنداندن یک انسان خوشحال بسیار سادهتر از خندان یک شخص غمگین است. هر چه فرد آمادگی کمتری داشته باشد، تحرک بیشتری برای ایجاد آن رفتار لازم است. تدریس و فعالیت معلم زمانی بیشترین تاثیر را در یادگیری خواهد که شاگرد به آمادگی لازم رسیده باشد و در غیر این صورت شاگرد همچون چراغی که فتیله آن پایین کشیده شده باشد، هرگز برافروخته نمیشود و چیزی نخواهد آموخت.
انگیزه و هدف:
یادگیری معلول انگیزههای متفاوتی است. یکی از این انگیزهها که نقش مهمی در جریان یادگیری میل و رغبت شاگرد به آموختن است. رغبت هر کس است که نیروی فعالیت را افزایش میدهد. برای اینکه شاگردان در ضمن یادگیری فعال باید به موضوعی که میخواهند قرا بگیرند علاقمند باشند. برای ایجاد رغبت ، لازم نیست موضوعات درسی را به طور تصنعی جالب توجه نشان داد، همینکه مطالب و مفاهیم درسی بر اساس نیاز شاگردان تنظیم شده باشد و مسائل اساسی و واقعی آنان را مطرح سازد و به آنان در برخورد با محیط کمک کند، رغبت آنان برانگیخته خواهد شد.
یکی دیگر از عوامل ایجاد انگیزه ، هدف است. هدف به فعالیت انسان و جهت و نیرو میدهد. اگر انسانی در طول زندگی خود هدف قابل وصولی نداشته باشد، پویایی و حرکت خود را از دست خواهد داد. هدف ارزشمند، فرد را به خواستن و طلب کردن وادار میکند. در مدارس ، هدفهای تربیتی باید انعکاس از احتیاجات و تمایلات شاگردان باشد و بطور واضح بیان شود.
معلم و دانش آموز باید بدانند غرض از فعالیتهای آموزشی در یک مقطع زمانی خاص چیست. مشخص بودن هدفها در مدرسه ، سبب هماهنگی پیش فعالیتهای معلم و شاگرد میشود و آنان را به اجرای فعالیتهای متنوع بر میانگیزد و جهت و میزان پیشرفت آنان را نشان میدهد، محیط مدرسه و کلاس را آموزنده و نشاط آور میسازد و سطح یادگیری شاگردان را گسترش داده و یادگیری را عمیقتر و موثرتر میکند.
تجارب گذشته:
آموختهها و تجارب گذشته شاگرد ساختشناختی وی را تشکیل میدهد. آمادگی شاگرد در حد وسیعی تحت تاثیر تجارب گذشته اوست. فرد زمانی میتواند مفاهیم و مسائل جدیدی را درک کند که مفهوم و مساله جدیدی با ساختشناختی او مرتبط باشد. در واقع ، فرایند یادگیری همچون روند رشد است. همچنان که رشد جریانی دائمی است، یعنی گذشته ، حال و آینده آنان با هم ارتباط دارد، یادگیری نیز جریانی است که تجارب گذشته پایه و اساس وضع فعلی آن را تشکیل میدهد و آنچه فرد در آینده خواهد آموخت باید متناسب با تجارب او در زمان حاضر باشد.
فرد وقتی مفهومی را واقعا میآموزد که پایه و ریشه در تجارب گذشتهاش داشته باشد. اگر این ارتباط برقرار نشود، یادگیری به معنی خاص خود صورت نخواهد گرفت. بنابراین معلم همواره باید فعالیتهای آموزشی را بر اساس تجارب گذشته شاگردان و متناسب با ساختشناختی آنان طراحی و اجرا کند. توجه به این امر شرط اساسی موفقیت در کارها تربیتی است. معلم آگاه در فعالیتهای آموزشی و پرورشی ابتدا زمینهها و تجارب گذشته شاگرد را بررسی میکند، توان او را برای درک و هم مسئله جدیدی میسنجد و مفاهیم جدید را با توجه به سطح دانش او ارائه میدهد. مثلا اگر معلم ریاضی در تدریس مفهوم تازه ، زمینههای قبلی شاگردان را به دست فراموشی بسپارد و آموزش خود را بدون توجه به مطالب و دانش قبلی آنان در این زمینه آغاز کند، هرگز موفق نخواهد بود.
البته ممکن است در اینها سوال مطرح شود که با توجه به اینکه تجارب گذشته شاگردان یک کلاس ، دلیل تفاوت در شکوفایی استعداد ، محیط خانواده و سطح تربیت والدین یکسان نیست. چگونه ممکن است معلم روش تدریس خود را متناسب با تجارب همه شاگردان انتخاب کند. اگر چه چنین امری کار آسانی نیست، اختلاف سطح دانشآموزان را میتوان از طریق آموزش ترمیمی یا فعالیتهای متنوع دیگر که به حل این مسئله کمک میکند، از میان برد.
موقعیت و محیط یادگیری:
موقعیت و محیط یادگیری از عوامل بسیار موثر در یادگیری است. محیط مانند نور ، هوا ، تجهیزات و امکانات آموزشی. طبیعی است هر چه امکانات آموزشی ، کتابخانه و منابع مختلف علمی مناسبتر و بیشتر باشد، یادگیری شاگردان در مقایسه با یادگیری شاگردان مدرسهای که دارای فضای مناسب نیست و در آن جز کتاب درسی منابع دیگری یافت نمی شود بسیار متفاوت خواهد بود.
محیط ممکن است عاطفی باشد. رابطه معلم و شاگرد ، رابطه شاگردان با هم ، رابطه والدین با هم و نگرش والدین و مربیان در زمینه تربیت کودکان ، همگی میتواند در میزان یادگیری شاگردان موثر باشد. موقعیت آموزش منظم همراه با محبت و احترام متقابل ، نسبت به محیطهای خشک و تهی از عواطف ، تاثیر بیشتری در یادگیری احترام متقابل ، نسبت به محیطهای خشک و تهی از عواطف ، تاثیر بیشتری در یادگیری خواهد داشت. عاطفه به عنوان یک عامل بسیار موثر میتواند در جریان یادگیری عمل کند.
عواملی نظیر عدم امنیت ، ترس ، اضطراب ، نومیدی ، شک و تردید میتوانند در فعالیتهای آموزشی از همه امکانات یاد شده برخوردار باشد، شاگرد را به کنجکاوی و تلاش برای یادگیری و حل مسائل ذهنی خود واردار میسازد. البته محیط و موقعیت تلاش برای یادگیری و حل مسائل ذهنی خود وادار میسازد. البته محیط و موقعیت یادگیری باید متناسب با آمادگی ، استعداد ، نیاز و گرایش شاگردان باشد.
اگر مجموعه عوامل موجود در محیط برای شاگرد برانگیزنده و قابل درک نباشد، مسالهای در ذهن او ایجاد نخواهد شد یا در صورت وجود مساله ، شاگرد توانایی حل آن را نخواهد داشت. به هر حال ، امکانات محیط آموزشی ، اعم از نیروی انسانی و تجهیزات ، وضع اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی خانواده نگرش والدین و مربیان نسبت به تحصیل و آموزشگاه و هزاران عامل محیطی دیگر میتواند در کیفیت و کمیت یادگیری شاگردان موثر باشد.
روش تدریس معلم:
در کنار شرایط و امکانات آموزشی نیرویی انسانی و بویژه معلم ، از مهمترین عوامل تشکیل دهنده محیطهای آموزشی است. تاثیر موقعیت و امکانات مناسب بر هیچ فردی پوشیده نیست. اما امکانات و تجهیزات بدون وجود معلم کارایی لازم را نخواهد داشت. معلم با شناخت امکانات به تجهیز مناسب محیط آموزشی میپردازد. محیط و امکانات آموزشی را سازماندهی میکند، موقعیت آموزشی مناسب را بوجود میآورد و با شناخت استعداد ، علایق و توانایی شاگردان ، آنان را در طریق صحیح یادگیری هدایت میکند.
البته چنین نقشی به دانش و اعتقادات معلم بستگی دارد. اگر چه کنجکاوی و ارضای آن را بدیهی ترین احتیاجات شاگردان است. اگر معلم با نظریه ها و اصول یادگیری آشنا نباشد و تدریس را فقط انتقال واقعیتهای علمی بداند و تجارب یادگیری را منحصر به نشستن در کلاس ، گوش دادن و حفظ کردن مطالب شنیده شده یا نوشته شده در کتاب تصور کند، مسلم است که در تقویت کنجکاوی و پرورش استعداد و تفکر علمی شاگردان چندان موفقیتی به دست نخواهد آورد. زیرا شاگرد که همواره علاقمند به فکر کردن است. در بررسی عوامل مختلف باید فرصت حرکت و جنبش داشته باشد تا بتواند به هدفهای آموزشی برسد. یادگیری بدون تلاش و فعالیت و تعامل با محیط صورت نخواهد گرفت.
کسی که میخواهد یاد بگیرد باید فعالیتی متناسب با علایق و توان خود داشته باشد. و اگر در روش تدریس معلم این نکات در نظر گرفته نشود، مدرسه و کلاس برای شاگرد جالب توجه و جذاب نخواهد بود، اما اگر معلم خود را راهنما و ایجادکننده شرایط مطلوب یادگیری بداند و بجای انتقال اطلاعات ، روش کسب تجربه را به شاگردان بیاموزد، آنان در برخورد با مسائل فعالتر خواهند شد، از منابع مختلف استفاده خواهند کرد، اطلاعات لازم را به دست خواهند آورند، به سازماندهی آن خواهد پرداخت و آن را تحلیل خواهند کرد تا به حل مسائل نایل شوند.
با چنین روشی ، شاگرد نه فقط حقایق علمی را فرا میگیرد. بلکه با روشهای علمی کسب معرفت نیز آشنا خواهد شد، طرز کار را با منابع مختلف و نحوه استفاده از مطالب درسی برای حل مساله را خواهد آموخت و در فرایند یادگیری ، ابتکار و خلاقیت خود را به کار خواهد انداخت.
توجه به کل به جای جز:
طرفداران مکتب گشتالت معتقدند کل ، اجزا را در یک طرح و زمینه قرار میدهد و ارتباط آنها را روشن میسازد. به نظر ایشان ، اجزا به تنهایی بیمعنی و نامفهوم هستند ولی وقتی در یک طرح زمینه قرار بگیرند، معنی و مفهوم آنها روشن میشود. طرح یا کل قابل انتقال و تعمیم است، اما اجزا و کیفیت خالص آنها این خصوصیت را ندارد طرح یا کل ، عناصر را مشخص میسازد و آنها را در یک زمینه خالص به هم ارتباط میدهد.
مطالعه فرایند یادگیری نشان خواهد داد که حرکت از کل به جز روند یادگیری را بهتر و فهم مطالب را آسانتر میکند. اجزا به تنهایی بیمعنی و نامربوط هستند و در طرح و کل ، معنی پیدا میکنند. البته کل معادل مجموع اجزا نیست و بررسی تک تک اجزا و روی هم قرار دادن آنها سبب تصور کل نمیشود. کل عبارت است از نحوه ارتباط و پیوند اجزا با هم و تا این ارتباط مشخص نشود، اجزا قابل فهم نیستند.
در جریان تدریس ، معلم باید در حد امکان ، ابتدا مطالب درسی را به صورت کل مطرح کند و ارتباط اجزا با کل را مشخص سازد و پس از آن به بررسی و تحلیل اجزا بپردازد. مطالعه جزئیات بدون در نظر گرفتن رابطه آنها با هم و همچنین رابطه آنها با کل ، موجب پریشانی فکر خواهد شد، در حالی که مطالعه از کل به جز با مشخص کردن روابط جز با کل ، قدرت تحلیلی در فراگیران میدهد و در نتیجه یادگیری معنیدار میشود. به عبارت دیگر ، حفظ و فکر و تکرار ، جای خود را به فهم و اندیشه میدهد.
تمرین و تکرار:
برای بسیاری از دستاندرکاران آموزش و پرورش، هنوز این سوالها مطرح است : تمرین چه نقشی در فرایند یادگیری دارد؟ آیا پیشرفت یادگیری مستقیما تابع تکرار است؟ اگر چنین نیست، شرایط تمرین و تکرار چیست؟ مساعدترین موقعیت برای تمرین کدام است؟ تکالیف تکراری مدارس میتواند برای شاگردان مفید باشد یا نه؟
در پاسخ به سوالات مطرح شده باید گفت: تاثیر تمرین و تکرار در کل فرایند یادگیری و حیطههای مختلف آن بویژه در حیطه روانی - حرکتی ، انکار ناپذیر است. همه این ضربالمثل قدیمی در کار نیکو کردن از پر کردن است،را شنیدهاند و واقفند که بازی روی یخ یا رانندگی فقط در نتیجه تمرین و تکرار یاد گرفته میشود. و اگر تکرار نشوند، دیر یا زود به دست فراموشی سپرده خواهند شد.
ولی این نکته نیز غیر قابل انکار است که کیفیت اجرای تمرین ، مقدار و زمان آن نقش بسیار مهمی در تثبیت یا عدم تثبیت رفتار دارد. چنانکه آزمایشهای متعدد نشان داده است، اجرای تمرین در زمان غیر متمرکز ، اثر یادگیری بیشتری نسبت به اجرای تمرین در زمان متمرکز دارد. مثلا شاگرد موضوع مورد یادگیری را در دو تمرین بیست دقیقهای ، زودتر از یک تمرین چهل دقیقهای یاد میگیرد. از همین رو ، تمرین و تکرار موثر باید شرایط و ویژگی خاصی داشته باشد، از جمله اینکه باید منظم و مرتب و طول دورههای آن مناسب باشد و در شرایط واقعی و طبیعی انجام پذیرد.
اگر شاگرد در اوضاع و احوال ساختگی و غیر طبیعی تمرین کند، مطلع شود. زیرا اطلاع از پیشرفت ، او را به کوشش وا میدارد. تمرین نباید بیش از حد طولانی و خستگیآور باشد. هر گاه عملی به طور سریع و متوالی تکرار شود ، اغلب موجب کاهش کارایی تمرین میشود. به این معنی که شخص در انجام دادن آن عمل به تدریج کندتر و ضعیفتر میشود، تا اینکه سرانجام از انجام دادن آن سرباز میزند. در واقع خستگی یادگیری را کاهش میدهد.
ashkan.h
03-10-10, 15:11
ده عادت مهم مخرب مغز:
مغز عضوی است که در بدن تمام جانوران نقش مرکز سیستم عصبی را دارد. فرمان تمام حرکات ارادی بدن از مغز صادر میشود و تمام احساسها در مغز پردازش میشود. مغز انسان شبکه گسترده و پیچیدهای از مدارهای عصبی است که به شکلی بسیار دقیق طراحی شده اند. مغز درون جمجمه قرار دارد و در واقع یکی از دو قسمت دستگاه عصبی مرکزی می باشد. ده عادت مهم مخرب مغز:
۱ - عدم مصرف صبحانه : افرادی که صبحانه نمی خورند سطح قندخون پائین تری خواهند داشت ، این مسئله منجر به نرسیدن مقدار کافی مواد غذائی به مغز و در نتیجه دژنراسیون ( تحلیل بافت ) مغز خواهد شد .
۲ - پرخوری : پرخوری باعث سفتی شریانهای مغزی و در نتیجه منجر به کاهش قدرت مغز می شود .
۳ - دخانیات : مصرف دخانیات باعث چروکیدگی متعدد مغز و در نتیجه بیماری آلزایمر می شود .
۴ - مصرف زیاد قند : مصرف زیاد قند می تواند باعث تداخل در جذب پروتئین ها و سایر مواد غذائی و در نتیجه سوء تغذیه شده و باعث اختلال در تکامل مغز شود .
۵ - آلودگی هوا : مغز بزرگترین عضو مصرف کننده اکسیژن در بدن ما است . هوای استنشاقی آلوده باعث کاهش اکسیژن رسانی به مغز و در نتیجه کاهش کارائی مغز خواهد شد .
۶ - کم خوابی : خواب به مغز ما اجازه استراحت می دهد . محرومیت از خواب به مدت طولانی باعث تسریع مرگ سلولهای مغزی می شود .
۷ - پوشاندن سر هنگام خواب : خوابیدن با سر پوشیده باعث افزایش غلظت دی اکسیدکرین و کاهش غلظت اکسیژن شده که می تواند منجر به اثرات مخرب مغزی شود .
۸ - کارکردن سخت فکری در طی بیماریها : کار فکری زیاد یا مطالعه در هنگام بیماری منجر به کاهش کارائی مغز و افزایش صدمه به مغز می شود .
۹ - فقدان تحریک فکری : تفکر بهترین راه تمرین مغز است . فقدان فعالیت فکری می تواند باعث چروکیدگی مغز شود. .
۱۰ - بندرت صحبت کردن : مکالمه هوشمندانه باعث تسریع کارائی مغز می شود .
ashkan.h
03-10-10, 15:16
اعتماد به نفس دائمی و آرامش درونی:
اعتماد به نفس ما در دنیای امروز به دلیل گیر افتادن در رقابت با دیگران هر روزه مورد تهدید قرار میگیرد و آرامش درونی به سبب سرعت زیاد فعالیت های ذهنی و تاثیر شدید محرک های سریع بیرونی به تاراج می رود . انسانی که به سلامت جسم و روان خود اهمیت میدهد ، قبل از هر چیز باید نسبت به حفظ آرامش درونی و کسب اعتماد به نفس و خودباوری حقیقی همت نماید . برای رسیدن به این دو هدف بنیادین و اولیه ، روشی پیشنهاد می شود که طرح مشترک عارفان و روانشناسان است .1- وجود گرامی خود و دیگران را در دو سطح کاملاً متمایز ، تماشا و بررسی کنید :هسته دورنی « باطن» شاخ و برگ بیرونی « ظاهر»
هسته درونی خود و دیگران را از ظاهر و شاخ و برگ همواره جدا نگه دارید
- هسته درونی ما که فیلسوفان آن را « وجود» و روانشناسان « شخصیت» و عارفان « روح» می نامند و در ادبیات محاوره ای مردم به « من» تعبیر می شود :- همیشه خوب ، همیشه زیبا ، همواره خوشبخت است .- یگانه باطبیعت و جهان هستی ست .- جاودانه و بی انتهاست و محل دیدار با خداوند مهربان است .- در وحدت و یگانگی با روح دیگران است و در عین حال یگانه و ممتاز است !- سرشار از انرژی بی پایان الهی است .- محل دریافت الهام های غیبی و اشارت های الهی ست .- سرچشمه قدرت ، عظمت ، زیبایی و حقیقت است .
3- متاسفانه ماندن در این جایگاه و مقام برای ما دائمی نیست و ما معمولاً بیشتر اوقات خود را در شاخ و برگ بیرونی خود می گذرانیم «حافظ دوام وصل میسر نمی شود» ولی خوشبختانه اگر روزی 10دقیقه در این فضای عطر آگین ساکن شویم ، از انرژی و نشاط بی نظیر درونی خود بهره مند خواهیم شد.
4- هدف نهائی همه پیامبران الهی و عارفان بزرگ این است که راه حضور در هسته درونی را به ما نشان دهند تا قدرت و غنای درونی ما را بیدار کنند .
متاسفانه بسیاری ازآدم ها عظمت و قدرت و زیبائی را در بیرون خود جستجو می¬کنند ، در حالیکه اگر کسی به هسته درونی خود اتصال نداشته باشد ، موفقیت های بیرونی به خوشبختی و نشاط درونی او کمکی نخواهند کرد زیرا او را در رقابت و سرعتی گرفتار خواهند کرد که اعتماد به نفس و آرامش درونی را خواهند ربود !
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد وانچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد توبه تقصیرخود افتادی ازاین در محروم از که می نالی و فریاد چرا می داری
5- تا زمانی که دست از تغییر دیگران بر نداریم و به بازسازی خود اقدام نکنیم راهی به درون نخواهیم داشت .
6- برای رهائی از وسوسه تغییر دیگران « که بسیار انرژی بر و بی فایده است» ، زیبا و دل انگیز است که مسئولیت تمامی احساسات و رفتارها و پیامدهای بیرونی آنها را جداً بر عهده بگیریم و استقلال خود را اعلام کنیم و از بردگی محرک های بیرونی خود را رها کنیم و به آزادی برسیم.
7- هرگز صفت های منفی و ناخوشایند را به شخصیت و هسته درونی خود و دیگران نسبت ندهیم و درباره شخصیت دیگران قضاوت منفی نکنیم .
هر قضاوت منفی که درباره شخصیت خود و دیگران « به هر دلیلی» داشته باشم ، ما را از هسته درونی مان دور می کند و بندهای بردگی روانی ما را محکم تر می کند و نزاع و درگیری و ناآرامی ، جانشین آرامی و مهربانی و صمیمیت و سلامتی می شود.
8- تمرین زیر می تواند گامی مهم در رهائی از بردگی در ارتباطات و نزدیکتر شدن به هسته درونی و بهره برداری از اعتماد به نفس و آرامش درونی باشد :
- هنگام ناراحتی و برخورد باشرایط نامناسب « به هر دلیلی» :1- قاعده منفی ذهن را که از کودکی در ذهن ما ثبت شده و خود به به خود عمل می کند ، شناسائی و روی کاغذی نوشته و نابودش کنید :قاعده منفی و خطرناک ذهن :
من ناکام شدم، اشتباه کردم، ناراحت شدم، آدم بدشانس و بدبخت و بدی هستم
او اشتباه کرد، آدم بد و فلان و فلان است.
2- قاعده مثبت را با تکرار فراوان در ذهن ثبت کنید تا هسته درونی را ازآسیب محرک های بیرونی سالم نگاه داریم ؛
من اشتباه کردم، ناکام شدم، آدم خوب و موفقی هستم، حتماً جبران می کنم و بهتر می شوم
او اشتباه کرد، من ناراحت شدم، او آدم خوبی است، خداوند من و او را دوست دارد، من خوبم، او هم خوب است، راههای خوب را پیدا می کنم.
توجه : در این جانشین سازی قاعده ها ، جنبه های نامطلوب و منفی به احساس و رفتار نسبت داده شده است و هسته درونی و شخصیت سالم و پاکیزه مانده است. 3- سوال منفی خطرناک ذهن این است که « چرا باید اینطوری باشد؟» چرا او باید این کارها را بکند؟ چرا ......؟ مگر من چه کار بدی کرده ام که .........؟به جای این سوال های منفی و خطرناک ، احساسات ناخوشایند خود را ابراز کنید و این سوال مثبت و خلاقانه را در ذهن بسیار زیاد تکرار کنید :
حالا بهترین کارهایی را که می توانم برای رسیدن به موفقیت بهتر انجام دهم کدامند؟
9- رفتارها ، احساسات و عقاید « بخش بیرونی و ظاهری» :- همواره مخلوطی از رفتارهای مثبت و منفی را در خود و دیگران می بینیم .- خوبی و بدی رفتارها نسبی هستند . در جائی یک رفتار خوب ، ممکن است بد جلوه کند و بر عکس. - یک رفتار در زمانی خوب و در زمانی دیگر ممکن است بد به نظر آید .- رفتار 100% مثبت و درست و رفتار 100% منفی و نادرست وجود خارجی ندارند .- منشا رفتارهای ما ، احساسات ما هستند .
- احساسات ما به خوشایند و نا خوشایند تقسیم میشوند « نه بد و خوب»- احساسات خودو دیگران را ارزیابی نکنیم . - برای رهائی از بردگی و رسیدن به آزادی و تسلط بر خود:1- رفتارهای منفی خود را از رفتارهای مثبت کاملاً جدا نگه دارید . 2- از رفتارهای مثبت خود لذت ببرید و از خداوند سپاسگزاری کنید . 3- رفتارهای منفی خود را بشناسید و بپذیرید و آنها را به رفتارهای مثبت تبدیل کنید . 4- رفتارهای منفی و مثبت دیگری را از هم جدا کنید . 5- رفتارهای منفی خود و دیگری را به حساب شخصیت نگذارید . 6- نخواهید که کامل باشید و یا دیگران کامل باشند ، بپذیرید که همیشه ناقص اما خوب هستیم. 7- فوراً به خطای خود اعتراف کنید ، آن رابپذیرید و در صدد جبران برآئید . 8- بر خطای دیگران تاکید نکنید و صرفاً احساس ناخوشایند خود را ابراز کنید . 9- کار اصلی ما کشف خطاهای خود و تبدیل آنها به زیبائی و خوبی ست . 10- همه ما عاشق خطاکاروناقص خوب هستیم ’همیشه‘ تا روزی که در این جهان هستیم . 11- برای تبدیل احساس ناخوشایند به احساس خوشایند از جزوه «دل پاک» و نوار پالایش روح استفاده کنید توجه ویژه : وقتی هسته درونی را کاملاً مثبت نگاه داریم ، انرژی مثبت ان به تدریج رفتارهای منفی ما و دیگران را « بنابر قاعده هماهنگی» به رفتارهای مثبت تبدیل می کند ، از محیط بیرون فقط مثبت ها را جذب می کند .10- روش های دیگر برای ورود در عرصه هسته درونی و آرامش بیکران :- آشتی با جسم و احوالپرسی دائمی از تک تک اندام ها .- دوست داشتن خود و دیگران همینطوری که هستم .- کاهش فعالیت نیمکره چپ و فعال کردن نیمکره راست .- دوستی با طبیعت و گفتگوی عاشقانه و تماشای عاشقانه طبیعت .- مراقبه « سکوت و تماشای درون» .- تمرین و مهارت زیاد در شنیدن و همدلی با دیگران .- شادی و نشاط و حرکات موزون بدن و استراحت و ورزش مناسب .- زیبا پرستی و دل سپردن به زیبائی ها و ابراز هیجان های عاشقانه .- ابراز عشق و محبت به همسر ، فرزندان و ................... دوستان .- راز و نیاز عاشقانه با خدای درون .- برای مهارت در همه این ها به آموزه های مهندسی ذهن و N.L.P و عرفان دینی نیازمندیم .
بازسازی شخصیت
1- طبق عادت و پیروی کورکورانه از آموزش های دیگران ، به خودمان نسبت ها و صفت های منفی را نسبت می دهیم .2- هر صفت منفی ، فرمانی ست که برای اجرا شدن به سیستم عصبی صادر می شود.3- تا زمانی که صفت های منفی در ذهن وجود دارد ، رفتارها و حالت های منفی و ناخوشایند بدون اراده و خود به خود تکرار می شوند .4- برای رسیدن به تعادل درونی و تسلط بر احساس و رفتار خود ، لازم است هر چه سریعتر شخصیت درونی خود را از صفت های منفی پاکسازی کنیم .تمرین زیر می تواند راهی موثر برای این هدف مقدس باشد :- 20 صفت منفی درونی شده را شناسائی کنید . برای این کار صد جمله ،« من ....... هستم»بنویسید و هر چه از صفت های مثبت و منفی که به ذهن می آید را بنویسید .- صفت های منفی را به گذشته نسبت دهید و صفت های مثبت را جایگزین آن کرده و تکرار نمائید .
مثال : من عصبانی هستم---> من عصبانی بودم ----> حالا کاملاً آرام هستم من خجالتی هستم ---> من خجالتی بودم ----> حالا ابراز وجود میکنم
با تکرار دائمی این عبارت ها ، شخصیت درونی خود را همواره قدرتمند،با نشاط ، زیبا و خلاق نگه دارید :- من اهل تغییر و در حال رشد هستم .- من سرحال و شاداب هستم .- من آرام و مسلط هستم .- من صمیمی و مهربان هستم .- من آینده ای درخشان دارم .- من همواره در پناه لطف خدای مهربانم هستم .- من تاثیرگذار و خلاق هستم .- من در مشکلات صبور و مقاوم هستم .
- من زیبا ، خوب ، موفق و محبوب خداوند هستم - من سرشار از انرژی الهی ام .- من جسمی سالم و زیبا دارم .- من تمرکزی عالی و حافظه ای بی نظیر دارم .- من ........................- اگر کسی در بخش منفی خود و دیگران بماند ، به فردی منزوی ، افسرده و خجالتی و زودرنج و آسیب پذیر و منفی باف و ترسو تبدیل می شود.- اگر کسی فقط در بخش مثبت خود بماند و به منفی های خود توجه مثبت نکند ، به فردی خودپسند ، خود محور ، سلطه جو و انتقاد گر و ناآرام و عصبی تبدیل میشود و دوستان صمیمی خود را از دست میدهد .- اگر کسی به بخش مثبت دیگران نگاه کند و به منفی های انها توجه مثبت نداشته باشد ، در دام دیگران اسیر می شود و بازیچه و قربانی دیگران خواهد شد و بارها و بارها فریب خواهد خورد و کارش شکایت دائمی از دیگران است .- اگر کسی در بخش مثبت خود باشد ولی به هسته درونی خود تکیه نکند ، مثبت های او کمکی به خوشبختی او نخواهند کرد .- وقتی شما در هسته درونی خود ساکن می شوید و از آنجا به خود نگاه می کنید ، با دیدن مثبت های خود انرژی و اعتماد به نفس پیدا می کنید و با دیدن منفی های خود متواضع و مهربان خواهید شد و با تبدیل منفی ها به مثبت ها ، در مسیر رشد و خلاقیت دائمی قرار می گیرید و زندگی حقیق یعنی همین .- وقتی که با هسته دورنی خود در ارتباط هستید ، هیچ عامل بیرونی نمی تواند شادی و نشاط و سرزندگی و پویائی درونی شما را کند و یا متوقف کند بلکه موانع بیرونی باعث خلاقیت بیشتر شما خواهد شد .- زندگی در هسته درونی یعنی رشد دائمی و تولد دائمی و این تولد بر شما مبارکباد .
ashkan.h
03-10-10, 15:22
احساس تنهایی و انزوا:
در مدرسه و دانشگاه، در جمع خانواده و دوستان، و یا حتی زمانیکه در کنار شخص مورد علاقه خود هستید، احساس تنهایی می کنید؟ چرا؟
پاسخ به چنین پرسش کلانی نیازمند صرف وقت، مطالعه، و اندیشه گری بسیار است که شاید تا این زمان چنانکه باید به آن پرداخته نشده است. اعتقاد کلی بر این امر استوار است که افراد کماکان در تمام سطوح زندگی خود دچار دغدغه ای متاثر از احساس انزوا و تنهایی می شوند. پرواضح است که این حس صرفاً مدلول کمبود عشق و محبت نیست. از منظر "نواندیشی" دلتنگی و جدایی از جمع بی معناست. این مطلب درست و سرراست بوده و نیاز به بنیاد نظری ندارد. با این وجود تعداد زیادی از افراد در شرایط مشابه از خود سوال می کنند که: "چرا من اینقدر احساس تنهایی می کنم؟" در مقابل این افراد به هیچ وجه نباید بگویید: "من دقیقاً می دانم تو چه احساسی داری". این پاسخ یک اشتباه بزرگ است! به نظر من این نگاهی تقلیلگراست چراکه تنها خود اوست که به وضوح می داند چه احساسی دارد و خیلی سخت می توان درک کرد که چرا یک چنین احساسی - آن هم به این شدت- در وجود او سکنی گزیده. با این وجود گفتگو با افرادیکه خودشان در گذشته از تنهایی رنج می برده اند اما توانسته اند این حس را مهار کرده و موفق به مشاهده ی افق های گسترده تر زندگی شده اند، کمک شایان ذکری قلمداد می شود. علاوه بر این زمانی می توانید بر روی احساسات خود کنترل پیدا کرده و در راستای رفع تناقض های احساسی گام بردارید که منشاً بروز مشکلات را شناسایی کنید. مجرم اصلی می تواند یک رویداد بخصوص و یا مجموعه ای از حقایق ناهمگون در زندگی فرد باشند. از جمله این عوامل به موارد زیر بسنده می کنیم: در واقع باید اعتراف کرد که این لیست نامتناهی است. تجربه ی تلخ نافذی که وجود فرد را آکنده از ندامت، چاوش، و چالش می کند نیاز به نظارت و تعدید حدود تمام و کمال دارد. این مسئله از نظر فردی از اهمیت بالایی برخوردار بوده و باید در برابر آن با احترام و همدلی واکنش نشان داد حتی اگر مشکل در نظر شما قدری کوچک و پیش پا افتاده جلوه کند. در این قسمت برخی از دلایل متداول ایجاد احساس تنهایی در جمع را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهیم:
- احساسات حل نشده نسبت به دیگران - اسرار موجود در زندگی - احساس ناکامی و عدم موفقیت- احساس پوچی و بی هدفی - احساس بی کسی و بی همدمی - بی کفایتی اجتماعی احساسات حل نشده
صادقانه باید اذعان داشت که خانواده و دوستان جزء افرادی محسوب می شوند که می توانند بیش از سایرین بر روی فرد تاثیر گذاشته و شان و منزلت او را بعضاً به صورت فاحش زیر سوال ببرند. گاهی اوقات منبع ایجاد حس تنهایی حتی خودش هم نمی داند که مسئول به وجود آمدن یک چنین جوششی در طرف مقابل است. نیکوست زمانیکه فرد متوجه ایجاد کردن یک چنین شرایطی می شود، ترتیب یک گقتگوی صمیمانه و صادقانه را بدهد، کلیه ی کدورت ها را پاک کرده و تلخی تنهایی را در وجود او به شیرینی صمیمیت و دوستی مبدل سازد. البته نباید فراموش کرد که فرد تنها و محزون می بایست به درستی درک کند که کلید رهایی از زندان احساسات منفی و مسموم در دست خودش قرار دارد. مردی را می شناختم که به مدت 20 سال دچار یک اختلال روانی نسبت به یکی از همکلاسی های دوران دبیرستان خود شده بود و تا همین امروز هم این حس منفی را با خود یدک می کشد و قصد جدا شدن از آن را ندارد. زمانیکه از او پرسیدم دلیل این کدورت چیست حتی یادش نمی آمد که سر چه مسئله ای با دوست خود به مشکل برخورد کرده بود، اما متاسفانه از انزجار و تنفر نسبت به او دست بر نمی داشت. احساس تنفر و سایر احساسات بیمار گونه زندگی افراد را به طور کامل خراب می کنند و سبب ایجاد تنهایی عمیقی در وجود آنها می شوند. با پروراندن این احساسات راه به جایی نخواهید برد. زندگی خیلی کوتاه است و آنقدر فوق العاده هست که نخواهید خودتان را در مرداب کینه و تنفر و تلخی اسیر کنید.
اسرار موجود در زندگی
گاهی اوقات مخفی نگه داشتن برخی از اسرار می تواند زندگی را جالبتر و سرگرم کننده تر نماید. سال نو، تولد و سایر سالگردهای بخصوص با کمی رازداری و مخفی کاری خیلی هیجان انگیزتر به نظر می رسند. با این وجود محبوس کردن رازهایی که سبب جداسازی فرد از دوستان و خانواده ی خود می شود، کار درستی به شمار نمی رود. به عنوان مثال ممکن است شخص از محل کار خود اخراج شده باشد، برای اینکه خانواده اش را نگران نکند هر روز طبق همان عادت همیشگی از خواب بلند می شود و از خانه بیرون می رود. امیدواریم قبل از اینکه کسی متوجه شود، شغل مناسب دیگری پیدا کند؛ به هر حال این امر حس گشودگی و آزادی را از فرد سلب کرده و چیزی جز تنهایی نصیب وی نخواهد کرد. چقدر غم انگیز است که نتوانید مشکلات را همانند موفقیت هایتان با اعضای خانواده در میان بگذارید. تنها نگرش های تک بعدی هستند که منجر به ظهور چنین تنهاییهای خود ساخته می شوند. اگر نزدیکان واقعاً برایتان ارزش و اهمیت قائل باشند، بالطبع همراهی و همدلی خود را اثبات کرده و در شرایط خوب و بد پشت شما هستند و همواره حمایتتان می کنند.
احساس ناکامی و عدم موفقیت
بسیاری از افراد خودشان را با سایر وابستگان و آشنایان که توانسته اند به موقیت های چمگشیری دست پیدا کنند، مقایسه می نمایند؛ از اینرو احساس می کنند که شغل آنها پست و بی اهمیت است. این افراد چقدر در اشتباهند! تصور کنید اگر هیچ کس قبول نمی کرد که مجرای فاضلاب را تمیز کند و یا زباله های شهری را جمع آوری نماید، زندگی کل افراد جامعه به چه شکلی در می آمد؟ در حقیقت اینطور به نظر می رسد که عموماً افرادی دچار یک چنین افکاری می شوند که تقریبا ً از امکانات اولیه یک زندگی مرفه برخوردار هستند.
احساس پوچی و بی هدفی
در یک جمع به راحتی می توان فرد تنهایی که چیزی جز پوچی و بی هدفی را در سر نمی پروراند پیدا کرد. به عنوان مثال تصور کنید در جمعی که همه متاهل هستند دختر خانمی که ازدواج نکرده وارد می شود و متوجه می شود که همه خانم ها در حال صحبت کردن در مورد بچه هستند. آخ! و در جایی دیگر آقایی که هیچ اطلاعی از مسائل ورزشی ندارد به جمعی وارد می شود که همه در حال صحبت از ورزش هستند و کسی به علم و طبیعت اهمیت نمی دهد! به جای اینکه جمع را ترک کرده و موضع بی اطلاعی بگیرید، چند لحظه صبر کنید و به حرفهای آنها گوش بدهید. نسبت به صحبت هایشان علاقه نشان دهید و از آنها در مورد مطلب مورد بحث سوال بپرسید. این امکان وجود دارد که نهایتاً بتوانید ارتباط برقرار کرده و آنها را به سمت موضوعی که خودتان به آنها علاقمندید هدایت کنید.
احساس بی کسی و بی همدمی
درست است که به هر حال هر کسی که قدم بر عرصه ی این کره خاکی می گذارد، گاه و بیگاه احساس بی کسی و بی همدمی کند. در زمان بروز یک چنین شرایطی برای غلبه بر حس تنهایی اولاً همواره این حقیقت را در ذهن خود مرور کنید که دوست های واقعی در کل دوران زندگی انگشت شمار هستند و ضمناً به خاطر داشته باشید که نباید خودتان را در پیله ی تنهایی محبوس کنید، به دنبال موقعیت های دوستی جدید بروید و آزادانه با دیگران ارتباط برقر کنید. اطمینان داشته باشید که این کار شدنی است.
بی کفایتی اجتماعی
همه افراد با استعداد بالفعل گپ زدن و سخنوری به دنیا نمی آیند. به همین دلیل برخی رویدادهای اجتماعی در نظر این قبیل افراد غریب جلوه می کنند و همین امر سبب ایجاد حس تنهایی در آنها می شود. با این وجود یادگیری توانایی های اجتماعی کار ساده ای است. باید آموزش ببینید که چگونه می توانید در یک بحث جمعی شرکت کرده و خود را از سکوت رها سازید. این مسئله امری است که با قدری تمرین و گذشت زمان قابل اجرا خواهد بود؛ البته نباید از این نکته مهم بگذریم که تعداد زیادی از استعدادهای برجسته جهان را افرادی تشکیل داده اند که از نظر اجتماعی ناتوان بوده و توانایی برقراری روابط اجتماعی قوی را نداشتند. پس نمی توان نتیجه گرفت که منزوی بودن الزاماً یک فاکتور تثبیت کننده ی عقب ماندگی است، حتی با نگاهی نو می توان آنرا به عنوان نقطه شروع پیروزی ها در نظر گرفت.
ashkan.h
03-10-10, 15:26
اختلالات یادگیری:
یک اختلال یادگیری، اختلالی عصب زیست شناختی است که از یک مشکل جدی در خواندن، حساب کردن و یا کلمهبندی نوشتن به وجود میآید که انتظار نمیرود به یک فرد عادی نسبت داده شود. یک اختلال یادگیری نه یک اختلال یادگیری است ونه به وسیله ی یک اختلال هیجانی ایجاد میشود. اگر درست ارزیابی نشود تأثیر بالقوهای روی عملکرد ناسازگارانهی فرد دارد و در حوزههای چندگانهی زندگی ضعف ایجاد مینماید.
وقتی فردی مظنون به اختلال یادگیری میشود، یک ارزشیابی عصب روانشناختی تواناییها ضروری است تا منبع مشکل را به علاوه در حوزههای توانایی عصب روانشناختی تعیین کند که میتواند به عنوان پایهای برای فنون جبرانی و اختیارات درمانی باشد. اختلال یادگیری چیست؟ یک اختلال یادگیری به وسیله متخصصان بهداشت روانی و پزشکی به عنوان یک اختلال عصب زیست شناختی و یا اختلال پردازش زبان تشخیص داده شده که به وسیله عملکرد مغز به وجود آمده است.
یکی از پیامدهای ناکارآمدی مغز شیوهای که افراد مبتلا به اختلال یادگیری اطلاعات را کسب کرده و پردازش میکنند که از عملکرد عادی و قابل انتظار برای کودک یا بزرگسالی که میتواند بدون مشکل جدی یاد بگیرد، متفاوت است. یک اختلال یادگیری ممکن است از لحاظ علمیدر حوزههای شناسایی کلمه، ادراک خواندن، حساب کردن، استدلال کردن، هجی کردن ویا کلمهبندی نوشتن به وجود آید. یک اختلال یادگیری غالبا وابسته به عملکرد غیرعادی مغز به علاوه در حوزه گفتار است.
یک اختلال یادگیری که در زمینه علمیتشخیص داده شده است ممکن است در زمینههای دیگر نیز اختلال ایجاد کند. به طور مثال فعالیتهای روزمره یک فرد در خانه ممکن است از ناتوانی بالقوه حافظه، استدلال و یاحل مساله تاثیر بگیرد و وابسته به مشکل عصب زیست شناختی باشد.
به علاوه ممکن است تاثیر نامطلوبی بر ارتباطات اجتماعی بگذارد زیرا که ضعف فرایند شناختی فرد باعث میشود که او در فکر کردن و یارفتار دچار اشتباه ویا دچار کج فهمیرفتار دیگران گردد (راورکی، 1995؛ تیساتسانیا و همکاران، 1997). اختلالات یادگیری ممکن است با حالتهای مختلف ADHD (اختلال بیش فعالی همراه به نقص توجه)، اختلالات رفتاری، ناتواناییهای حسی یا دیگر شرایط کلینیکی یا عصبشناختی هم زیستی داشته که شامل بیماریهای سلولهای داسی شکل، دیابتها، کموزنی در هنگام تولد، جراحی قلبی نئوناتال، سرطان خونی، تورم لنفاوی حاد و هیدرو سفالها میشود (بریسلاو و همکاران، 2000؛ دالن و همکاران، 2006؛ ایسر و تیلمن، 2001؛ جیمسون، 2006؛ هیلینگس فورد و ورنوفسکی، 2004؛ وانگ، 2007). با وجود این به علت ضعف عملکرد و یا مشکلات اجتماعی، مبتلا بودن به اختلال یادگیری باعث افسردگی واضطراب میشود. اما این اختلال نه یک اختلال یادگیری است و نه به وسیله ی یک اختلال هیجانی به وجود میآید. ریشهها ی اختلال یادگیری انواع زیادی از عملکردهای غیرعادی مغز وجود دارند که میتوانند منجر به یک اختلال یادگیری شوند که تاکنون تغییرات و علل آن شناسایی و طبقهبندی نشدهاند.
به طور مثال نارساخوانی از اختلالات یادگیریای است که روی خواندن و هجی کردن تأثیر میگذارد. تحقیقات نشان داده است که عملکرد غیر عادی مغز در پردازش زبانی- شنیداری(مثل پردازش صداشناسی نامگذاری سریع اتوماتیک)در تعداد زیادی از افراد مبتلا به نارسا خوانی دیده شده است (شای ویتز و همکاران، 2002؛ ولف و همکاران، 2000). شواهدی وجود دارد که نشان میهد که نامگذاری اتوماتیک و سریع و پردازش صدایی هسته ی پردازشهایی هستند که مهارتهای خواندن را پیش بینی میکنند (کیبی و همکاران، 2003). گرچه بعضی افراد درسیستم دیداری مغزشان ساختار متفاوتی دارند (ادن و همکاران، 1996). تأثیرات نواقص ویژه ی دیداری بر روی یادگیری ممکن است به مهارتهای دیگر بسط یابد. اختلال ریاضی اختلال یادگیری ای است که روی محاسبه ی ریاضیات و حل مساله تأثیر میگذارد.
تحیقات گوناگونی در حال انجام است که تعیین میکند انواع مختلف عملکرد غیر عادی مغز است که منجر به اختلال یادگیری میشود. تحقیق اختلال ریاضی که از تصویر عصبی استفاده میکند به گستردگی تحقیق نارساخوانی نیست.
ولی به هر حال مطالعات عصب شناختی به وضوح انواع ناکارآمدیهای مغز را به اثبات رسانده است (هکت و همکاران، 2001). نیاز به ارزشیابی مناسب ملاکهای تشخیص یک اختلال یادگیری همزمان با تغییر تدابیر آموزشی و یافتههای تحقیق تغییر میکنند. با وجود اینها این حقیقت که یک اختلال یادگیری نمایانگر عملکرد غیرعادی مغز است بحثی در آن نیست. بنابراین وقتی فردی درمدرسه و در زندگی روزمره با مشکل مواجه است مظنون به یک اختلال یادگیری میشود که یک ارزشیابی از تواناییهای عصب روان شناختی او ضروری است تا نشان دهد که کدام عملکردهای مغز آن طوری که انتظار میرود کار نمیکنند و کدام عملکردهای مغز به قدر کافی کار نمیکنند. یک ارزشیابی عصب روان شناختی میتواند دامنه ی مورد نیاز ارزیابی عملکرد خاصی که اغلب در اختلال یادگیری مورد بحث است را فراهم کند مثل توجه به تواناییهای حسی - حرکتی. ارزیابی گسترده ی به دست آمده به وسیله ی یک ارزشیابی عصب روان شناختی امکان تشخیص نقاط ضعف و قوتی را که هر دو برای تعیین حوزههای مداخله مهماند فراهم مینماید. اندازه گیری پاسخها برای مداخله و رویکردهای تشخیصی متداول درامریکا نمیتواند جانشین یک ارزشیابی عصب روان شناختی جامع شود (پونسکی، 2007). اطلاعات پایهای در رابطه با توانایی دیداری و کلامی میتواند از یک آزمون جامع هوشی(IQ)تفسیر شده توسط یک متخصص واجد شرایط به دست آمده باشد.
مدارس دولتی متخصصانی را که واجد شرایط اجرا و تفسیرآزمونهای هوشیاند استخدام میکنند. اگر چه مدارس خصوصی و دانشگاهها متخصصان تعلیم دیده برای اجرا و تفسیر آزمونهای هوشی را استخدام نمیکنند. علاوه بر اینکه استخدام آنها توسط این مدارس کار کاملاً عجیبی است. با ملاحظهی متخصصان واجد شرایط استخدام شده در مدارس دولتی باز هم ارزیابی آنان در مدرسه ای معین قابل اطمینان نیست.
بنابراین باید این شغل را مورد به مورد و مدرسه به مدرسه مورد بررسی قرار داد. همانطور که متخصصان خوب پزشکی باید خارج از شبکه ی مراقبتهای اولیه ی بهداشت جستجو شوند، متخصصانی هم که برای اجرای آزمون ارزشیابی روانشناختی آموزش دیدهاند بهتر است در ارزشیابی و مراقبت از کودکان و بزرگسالانی که در مدرسه یا دانشگاهشان متخصص ندارند، تجربه داشته باشند. آزمونهای محدود که فقط از آزمون IQ و ارزیابی سطوح پیشرفت تحصیلی تشکیل میشود، اطلاعات کافی از کارکرد مغزی کودکان یا بزرگسالان فراهم نمیکند تا بالاترین سطح مراقبت استاندارد و مداخلههای هدفمند فراهم گردد.
در یک فرد مبتلا به اختلال یادگیری ارزشیابی عصب روانشناختی ممکن است به عنوان یک ضرورت پزشکی برای اهداف مورد بررسی و روشن کارکردهای مغزی باشد. اگر شرایط پزشکی دیگر وجود داشته باشد ارزشیابی عصب روانشناختی فوق العاده مهم است، اما اگر این شرایط هم نباشد باز ارزشیابی عصب روان شناختی اهمیت دارد. مجریان دور اندیش بیمه توصیه کرده اند تا تعیین کنند که آیا خدمات ضروری میتواند به وسیله ی یک متخصص واجد شرایط در مدرسه ی خصوصی ارایه شود. یک اختلال یادگیری اختلالی مزمن و مادام العمر است. تأثیراین ناتوانی میتواند روی عاطفه، آموزش وعملکرد حرفهای با توجه به شرایط زندگی، ارتباطات میان فردی و نقاط ضعف و قوت فردی و به علاوه تأثیر روی جامعه مهم باشد.
کودکان مبتلا به اختلال یادگیری در مدرسه عملکرد بدی دارند و انتظار نمیرود که بتوانند دیپلم بگیرند. اختلال یادگیری میتواند تأثیر نامطلوبی روی عملکرد شغلی در بزرگسالی داشته باشد. شناسایی به موقع این محدودیتها و تواناییهای عصب روان شناختی میتواند آموزش، شغل و طرحهای درمانی را تسهیل کند. در هر صورت باید ارزشیابی مناسب صورت گرفته باشد.
ashkan.h
03-10-10, 23:05
7 راه علاقمند كردن شنوندگان:
همه ي ما در بعضي مراحل زندگي مجبور به سخنراني کردن مي شويم. مصاحبه اي براي کار جديدتان است؟ سخنراني براي ناظر يا هيئت مديره ي شرکت محل کارتان است؟ بله، همه ي اين ها سخنراني هاي بسيار مهمي هستند و مي توانند آينده ي شما را رقم بزنند. پس نگذاريد که اين فرصت ها از دست بروند بدون اينکه شانس موفقيتتان را بالا ببريد. در اينجا به نکاتي اشاره مي کنيم که هنگام سخنراني کردن براي شنوندگاني حرفه اي و متخصص بايد به خاطر داشته باشيد. 1- شنوندگان را هم درگير کنيدشنوندگان هم دوست دارند که وارد ماجرا شوند، نه اينکه فقط گوش کنند و حوصله شان سر برود. شما بايد به آنها براي نشستن و گوش دادن به حرفهايتان دليل بدهيد. 30 تا 90 دقيقه زمان داريد تا بتوانيد توجه آنها را جلب کنيد. مي توانيد همان تکنيک قديمي شروع کردن سخنراني با يک جوک را به کار گيريد. اما...شايد زياد هم ايده ي جالبي نباشد.اشتباه نکنيد--مطمئناً دادن يک جنبه ي شوخي آميز به سخنرانيتان قابل قبول است. اما اگر اين جنبه را به صورت کلي وارد سخنراني کنيد با اينکه سخنراني را با يک جوک شروع کنيد بسيار متفاوت است. پس بهتر است که آن را با يک سوال آغاز کنيد. اين تکنيک بسيار جواب مي دهد. چون شنوندگان را هم وارد بحث مي کند. تکنيک ديگري که گه گاه توسط بعضي سخنرانان به کار گرفته مي شود بردن نام بعضي از اشخاص بين حضار است. 2- سرزنده و با روح باشيدبهترين سخنرانان کساني هستند که چه در حرکاتشان و چه در سخن گفتنشان با روح و سرزنده هستند. خوب نيست که خود را پشت سکو پنهان کنيد يا فقط در گوشه اي باستيد. دفعه ي بعد اين کار را امتحان کنيد: وقتي براي يک گروه 20 نفره يا بيشتر سخنراني مي کنيد، حين صحبت کردن بين شنوندگانتان راه برويد. هر از چند گاهي ايستاده و دستتان را روي شانه ي يکي از شنوندگان قرار دهيد. با اين کار باعث خواهيد شد که توجه آنها به شما بيشتر جلب شده و به حرفهايتان دقيق تر گوش کنند. 3- صدايي تاثيرگذار داشته باشيدروي چيزي که مي خواهيد تحويل دهيد، زمان بگذاريد. کسي توقع ندارد که مثل يک گوينده ي تلويزيون بياييد و برويد. بايد بتوانيد صدايي خوشايند و سرگرم کننده تحويل دهيد. هنگام سخنراني به اين چهار نکته توجه داشته باشيد: تن صدايتان را هر از گاهي تغيير دهيد، درجه ي صدا را بالا و پايين ببريد، سرعت صحبت کردنتان را تغيير دهيد، و گاه گاهي براي تاثير گذاري بيشتر سکوت کنيد. 4- از کارهايي که باعث پرت کردن حواس شنوندگان مي شود دوري کنيدهيچ چيز به اندازه ي اين کار نمي تواند يک سخنراني را خراب کند. چند وقت پيش مديري را ديدم که سخنراني اش را فقط به خاطر اينکه با پول خردهاي توي جيبش بازي مي کرد از دست داد. بعد از سخنراني کسي درمورد محتويات سخنراني او حرفي نمي زد، همه فقط مي گفتند که چقدر از صداي جرينگ جرينگ پول خردها اعصابشان خرد شده است. کنار گذاشتن اين عادت ها کار سختي نيست. گه گاه هنگام تمرينات سخنرانيتان فيلمبرداري کنيد و بعد آنرا مرور کرده و پي به عادت هاي آزاردهنده تان ببريد تا بتوانيد آن ها را کنار بگذاريد. 5- لباس مناسب بپوشيدروزي با يکي از مدير عاملان صحبت مي کردم که مي گفت اولين چيزي که در برخورد با يک فرد به آن توجه مي کند لباس هايش است. بايد بتوانيد طوري لباس بپوشيد که حداقل يک پله از حضار بالاتر باشيد. متوجه باشيد که کفش هاي ارزان، شلوار جين و بلوزهاي رنگي مناسب انجام يک سخنراني نيست. به لباس پوشيدنتان خيلي دقت کنيد. 6- حرف هاي تازه بزنيداز تکرار کردن داستان ها و خاطرات هميشگي پرهيز کنيد. حرف هاي تازه بزنيد. سعي کنيد در سخنرانيتان جايي هم براي وقايع روز باز کنيد. حتماً آن روز يا آن هفته اتفاق جديدي افتاده است که در موردش صحبت کنيد. حرف ها و مطالب تکراري شنوندگان را خسته و بي حوصله خواهد کرد. حرف هاي جديد برعکس آنها را راغب به گوش کردن و توجه بيشتر مي کند. 7- تمرين داشته باشيدچندين مرتبه تمرين کردن سخنرانيتان مي تواند باعث موفقيتتان شود چون معمولاً رقبايتان اين کار را نخواهند کرد. معمولاً افراد فقط چند دقيقه قبل از سخنرانيشان نگاهي به نوشته هايشان مي اندازند، اما سخنرانان موفق هميشه براي تمرين آن هم وقت مي گذارند. يک سخنران واقعي از قبل برنامه ريزي مي کند که چطور سخنراني خود را شروع کند و چطور به پايان برساند. مي دانند که چه موقع بين حضار راه بروند و دست روي شانه ي چه کسي بگذارند. مي دانند که چه زماني سکوت کرده و چه زماني تن صدايشان را تغيير دهند. مي دانند که به کجا نگاه کنند. با تمرين کردن مطمئناً سخنراني بهتري ارائه خواهخيد داد. موفق باشيد.
"ـبا اجراي اين نکات مطمئناً موفق خواهيد شد که توجه حضار و شنوندگان را کاملاً به خود معطوف کرده و سخنراني عالي تحويل آنها دهيد"
ashkan.h
04-10-10, 14:04
نه نکته برای محبوب شدن:
چند پیشنهاد جهت ارتباط موثر و محبوبیت در بین دیگران:
1
یک پیشنهاد تکراری!! شنونده خوبی باشید . شاید بگویید گوش کردن که کاری ندارد, بله گوش کردن ساده است اما اگر شنونده فن گوش کردن را نتواند به درستی به کار ببندد , رابطه سالم و موثری پدید نمی آید. برای آنکه محبوب دیگران شوید باید حس گوش کردن را یاد بگیرید, تمرین کنید و بسیار به کار ببندید. هماهنگی لازم بین اینکه شما ژست بگیرید, توی چشم طرف مقابلتان زل بزنید و مرتبا سرتان را تکان بدهید اما حواستان پیش معامله خانه تان یا هر چیز دیگری باشد, هر کسی را متوجه این موضوع که شما فن گوش کردن را بلد نیستید می کند فن گوش کردن مغایر با خمیازه کشیدن , به ساعت مگاه کردن وتند تند آدامس جویدن است.
2
صادق باشید, بدون ابهام و با صراحت و صداقت صحبت کنید. روابطی که این اصل راندارند بی شک قطع خواهند شد.
3
همدلی کنید نه همدردی! هیچ کس درد هیچ کسی را به طور واقعی نمی فهمد, پس ما همدردی نمی توانیم کنیم اما همدلی فرایندی است که در طی ان خودمان را جای طرف مقابل می گذاریم و دنیا را از دریچه چشم او می نگریم. در همدلی قضاوت ممنوع است و ما حق نداریم درباره دیگران قضاوت کنیم مگر اینکه قاضی یا حقوقدان باشیم؟!
4
حرف خود را مزه مزه کنید خودتان را جای طرف مقابل بگذارید و اگر گفته هایتان تلخ نبود به زبان بیاورید.
5
نصیحت نکنید هیچ یک از ما از نصیحت خوشمان نمی اید بیهوده خود را خسته نکنید و به جای نصیحت پیشنهاد بدهید.
6
سرزنش نکنید هیچ کس بی عیب نیست و هیچ گلی بی خار نمی باشد. پس دیگر جایی برای سرزنش باقی نمی ماند.سرزنش کردن بهداشت روانی دیگران را به خطر می اندازد.
7
افراد را همان گونه که هستند بپذیرید اگر قصد محبوبیت دارید بهتر است افراد را با تمام بدی ها و خوبی هایشان بپذیرید. پذیرش بی قید و شرط را فراموش نکنید.
8
احترام دیگران را نگه دارید تا وقتی به دیگران احترام نگذارید به شما احترام نمی گذارند و اصولا مردم جواب هدیه را با هدیه و جواب کتک را با لگد!!
9
به شیوه مناسب کخالفت کنید به جای بلند کردن صدا, بحث و جدل مخرب و ...... ازروش خلع سلاح استفاده کنید. در این روش سعی می کنیم در حرفهای طرف مقابل حقیقتی را بیابیم. حتی اگر با کل سخن مخالف هستیم. این روش تسکین دهنده و آرام بخش اعصاب است
ashkan.h
04-10-10, 14:15
نکته هایی برای زندگی ایده ال:
*
برای دفاع در مقابل انتقادی که از تو میکنند وقت تلف نکن
*
از افراد منفی دوری کن
*
به بهانه این که پولی برای فرزندانت به ارث بگذاری ناخن شکنی نکن
* شرافتمند باش *
از این که به دیگران بگویی چه طور کاری را انجام می دهند , اجتناب کنو در عوض به آنها بگ. چه
*
کاری باید انجام بگیرد. خواهی دید که آنها با راه حلهای خلاقشان تو را شگفت زده خواهند کرد *
تمیز و آراسته باش
*
هرگز از به دست آوردن آن چه حقیقتا می خواهی ناامید نشو. کسی که آرزوهای بزرگ دارد بسیار قوی تر از کسی است که فقط واقعیت ها را در دست دارد
*
یادت نرود بالاترین نیاز عاطفی هر کس , مورد تحسین واقع شدن است
*
فرزندانت را ترغیب کن بعد از سن شانزده سالگی , کاری نیمه وقت پیدا کنند
* هر متنی را که باید امضا کنی به دقت بخوان . یادت باشد که معمولا امضای بزرگ علامت دادن و امضای کوچک علامت گرفتن چیزی است
* به دیگران فرصتی دوباره بده, اما نه سه باره
* هرگز در هنگام خشم دست به عمل نزن
* چیزهای کم اهمیت را تشخیص بده و سپس انها را نادیده بگیر
* وضع و حالت خوبی داشته باش. هنرمند و با اعتماد به نفس وارد اتاق شو
* هر کجا به پیش داروری و تبعیض برخوردی با آن مبارزه کن
* از هر چه داری استفاده کن و نگذار در اثر بلا استفاده ماندن بپوسد
* عاشق پیشه باش
* بگذار دیگران بفهمند در چه مورد ایستادگی می کنی و در چه مورد استادگی نخواهی کرد
*
پیش از یافتن شغل تازه از شغلت استعفا نکن. *
هرگز از کسی که چک حقوقت را امضا می کند انتقاد نکن. اگر از کارت راضی نیستیاستعفا کن
*
به طرز ارضا نشدنی ای کنجکاو باش. از کلمه های چرا زیاد استفاده کن
*
مردم را به قدرت قلبش اشان اندازه بگیر. نه به قدرت حساب بانگی شان
*
یاد بگیر چکه لوله آب دستشویی را تعمیر کنی
*
بهترین دوست همسرت باش
* نگران نباش که مبادا نتوانی بهترین چیزها را به فرزندانت بدهی.بهترین آن چه را می توانی به آنها بده
*
شیر کم چربی بنوش
*
گوشت قرمز کم بخور
*
کیفیت یک محله از روی رفتار مردمی که در آن زندگی می کنند بسنج *
نمک کم بخور *
به کسی قبطه نخور *
برای همه موجودات زنده احترام قائل باش *
اتومبیلی را که امانت گرفته ای با باک پر پس بده
*
کاری را انتخاب کن که با ارزش های تو هماهنگی داشته باشد
*هر کاری از دستت بر می آید برای کار فرمایت انجام بده . این یکی از بهترین سرمایه گذاری های عمرت خواهد بود
ashkan.h
07-10-10, 16:49
مهارت همدلی:
«از چشم من اندر درا از دیدمن بنگر مرا زیرا برون از دیده ها منزلگهی بگزیده ام » « مولانا»
هر روزه بر تعداد نوجوانانی که معتقدند پدر، مادر و به طور کلی بزرگسالان، آن ها را درک نمی کنند، افزوده می گردد. آن ها بر این باورند که پدر و مادر دنیایی متفاوت از دنیای آن ها دارند. وقتی از آن ها می پرسیم درک نمی کنند، به چه معنی است؟ یا چه چیزی را درک نمی کنند؟ شاید در پاسخ می گویند در کل ما را درک نمی کنند ولی در واقع منظور آن ها این است که احساساتشان نادیده گرفته می شود و مورد احترام و پذیرش بدون قید و شرط قرار نمی گیرند. به طور کلی با آن ها همدل نیستند.بارها این شعر را شنیده ایم که « همزبانی ها اگر شیرین تره- همدلی از همزبانی بهتره».همدلی (Empathy) یعنی این که احساس طرف مقابل را درک کنیم، مسائل را نه از منظر خودمان بلکه از منظر و دنیای فرد دیگری بنگریم. یعنی آنچه خودمان می دانیم کنار گذاشته و از دید دیگران ببینیم. این دیدن از چشم دیگران باید بدون هرگونه ارزشیابی و قضاوت در باره احساسات، افکار، و رفتارهای طرف مقابل صورت گیرد. در همدلی مهم این است که طرف مقابل به این نتیجه برسد که احساسات او درک می شوند. برای رسیدن به همدلی با نوجوانان باید ابتدا دو گام مهم طی شود،
به عبارت دیگر دو شرط مهم و اساسی لازم است. گام اول به نوع رابطه ای که ما با نوجوانان برقرار نموده ایم برمی گردد. چه نوع رابطه ای با فرزندان خود داریم؟ آیا آنان را همانگونه که هستند می پذیریم و یا برای پذیرش آن ها شرط گذاشته ایم (مثلا خوب درس خواندن)؟ آیا آن ها با تمام احساسات و افکارشان مورد احترام ما قرار می گیرند یا برای به دست آوردن توجه مثبت باید ما را راضی کنند( مثلا هر ساعت مطالعه بیشتر برابر با توجه و احترام بیشتر)؟ احترام نشان دهنده آن است که هیچ گونه شرطی برای پذیرش فرد وجود ندارد. به بیان دقیق تر افراد هر جا و هرگونه که در حال حاضر زندگی می کنند (چه درسخوان و چه غیر درسخوان)، نسبت به آن ها احساس گرم، مثبت و غیر نقادانه داشته باشیم و به آن ها اجازه دهیم احساسات خودشان را داشته باشند. خواه این احساسات مثبت باشد، خواه منفی.کارل راجرز(مبدع روش درمانی مراجع محور)، معتقد است که آسیب شناسی کودکان و نوجوانان از واکنش های آن ها به محبت های مشروط پدید می آید. ناسازگاری، حاصل ناهمخوانی بین خویشتن از یک سو و تجارب از سوی دیگر است، این تجارب زمانی روی می دهند که کودکان و نوجوانان برای کسب حرمت نفس به تلاش بیشتری رو می آورند تا والدین و دیگر افراد عزیز و مهم خود را خرسند کنند.
همان گونه که کودکان رشد می کنند، بخشی از قلمرو ادراکی شان به عنوان خویشتن«من»، جدا شده و موجودیت مستقلی پیدا می کند. این احساسات خویشتن به خود پنداره تبدیل می شود. خود پنداره از تجارب درونی و ادراک های محیطی کودکان به ویژه این که دیگران چگونه به آن ها پاسخ می دهند و یا با آن ها تعامل می کنند، تشکیل می شود. نیاز کودکان به توجه مثبت دیگران، ارزشمند بودن، عزیز بودن، مقبول بودن و دوست داشتنی بودن چنان ارزشمند است که از تمام نیازهای دیگر آن ها نیرومندتر است!!! کودکانی که توجه مثبت را دریافت می کنند، حس ارزشمندی را به دست می آورند. وقتی والدین این تصور را ایجاد می کنند که محبتشان بستگی به این دارد که کودکان آن ها را راضی کنند (مثلا خوب درس بخوانند)، فرزندان در احساسات و افکار درونی خودشان تردید می کنند، و آنگاه به راضی کردن آن بزرگسال روی می آورند.راجرز حتی فرض را بر این می گذارد که به شرط ایجاد یک جو درمانی خاص (مبتنی بر پذیرش بدون قید و شرط و درک همدلانه)، می توان امیدوار بود که افراد در زندگی مسیری برای خودشان انتخاب کنند که به رشد و تعالی و بهداشت روانی بینجامد.
او حتی معتقد است که اگر افراد فقط و فقط توجه مثبت غیر مشروط و مبتنی بر احترام را تجربه کنند، آن وقت هیچ گونه شرطی برای ارزشمند بودن خود قائل نخواهند شد، حرمت نفس غیر مشروط خواهند داشت، نیاز به توجه مثبت و حرمت نفس هرگز با تکامل ارگانیسمی مغایرت نخواهد داشت، و فرد سازگاری روان شناختی خود را تداوم بخشیده و کاملا فعال خواهد بود. شرط دوم برای ایجاد همدلی با دیگران گوش دادن فعالانه است. منظور از گوش دادن فعالانه گوش دادن به صحبت های طرف مقابل بدون هیچ گونه ارزشیابی و قضاوت است که ضمن این گوش سپاری، احساسات او تشخیص داده شده و منعکس شوند. بنابرین فرایند گوش دادن فعال شامل دو مرحله است. ابتدا گوش دادن به صحبت های طرف مقابل، یا در برخی موارد دیدن احساسات او از طریق نگاه کردن، سپس بیان احساسات طرف او به درستی، به گونه ای که طرف مقابل به این برداشت برسد که احساساتش درک شده و ارزشمند هستند. جالب این که ایجاد رابطه مبتنی بر پذیرش بدون قید و شرط، شرط لازم گوش دادن فعالانه است. در پایان برای درک بهتر همدلی با فرزندان، نمونه ای از مواردی که درک همدلانه و غیر همدلانه را نشان می دهد، ارائه می شود.
مثال اول:
نوجوان: برای چند اشتباه جزئی نمره ام کم شده است.عکس العمل احتمالی والدین: مهم نیست دفعه دیگر بهتر خواهد شد.در این مورد احساس این دانش آموز ناراحتی است. او به شدت ناراحت است که چرا فقط به خاطر چند اشتباه جزیی نمره اش کم شده است. بنابراین احساس دانش آموز نادیده گرفته شده است.
پاسخ همدلانه: «خیلی ناراحت به نظر می رسی، واقعا ناراحت کننده است که جواب سوال را بدانی ولی به خاطر بی توجهی نمره ات کم شود» این همان احساسی است که دانش آموز در آن لحظه دارد.
مثال دوم:
نوجوان: «از معلم ریاضی متنفرم» عکسل العمل احتمالی والدین: «چرا این گونه فکر می کنی؟» یا «نباید درباره معلمت اینگونه فکر کنی».باید توجه داشت که نوجوان تان در برابر سؤالاتی که با «چرا» شروع می شود، حالت دفاعی یا خصمانه به خود می گیرند و هنگام ابراز احساساتشان از سرزنش کردن و حتی توصیه و نصیحت متنفرند. این گونه عکس العمل ها نشان دهنده قضاوت و ارزیابی احساسات آن ها است که بزرگترین آفت در روابط همدلانه است.
پاسخ همدلانه: به نظر می رسد از دست معلم ریاضی خیلی عصبانی هستی که درباره او این احساس را داری. باید خیلی ناراحتت کرده باشد که این گونه عصبانی هستی.
لازم است بر این نکته تاکید کنیم که همدلی یک مهارت است و آموختن مهارت نیاز به تمرین بسیار دارد.
ashkan.h
07-10-10, 16:51
زیباترین و مهمترین هنر زندگی چیست ؟!
هرچیز به جای خویش نیکوست! «شیخ محمود شبستری» در «گلشن راز» شعر زیبایی را آورده است:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزی بهجای خویش نیکوست اگر یک ذره را برداری از جای همه عالم فروریزد سراپای
مهمترین هنر زندگی، این است که «جای درست هرچیز» را پیدا کنیم. برخی از افراد، احساسات و رفتارهای بشری را به «خوب و بد» تقسیم میکنند. برای نمونه محبت، ترحم، بخشش و انعطاف را خوب میدانند و خشم، حسابگری و سختگیری را بد میدانند. چنین نیست! محبت اگر در جای درستِ خود اعمال شود، زیباست. اگر محبت را نابهجا بهکار بریم، نهتنها زیبا نیست که زشت و زشتیآفرین است! شنیدهاید که:
درشتی و نرمی به هم در به است چو رگزن که جراح و مرهمنه است و اینکه: ترحم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بود بر گوسفندان
همهجای زندگی نباید انعطاف و گذشت داشته باشیم. هرکدام از ما باید اصول و ارزشهایی داشته باشیم که به آنها بسیار مقیدیم. یکی از مهمترین قانونهای زندگی در تمثیل زیر بیان شده است: «فلفل نباشید، سیبزمینی نباشید، گیلاس باشید!» برخی از افراد، همچون «فلفل»، تند وتیزند. راجعبه همهچیز، حساس و متعصباند. هرچیز برخلاف سلیقهشان باشد، آنان را برمیآشوبد و همواره آمادهاند با دیگران بجنگند، بر سر هرچیز! گروهی از افراد هم از آنطرف بام میافتند. آنان شبیه «سیبزمینی»اند، راجعبه هیچچیز غیرت و تعصب ندارند. آنان با هرکس و هرچیزی کنار میآیند! هیچکدام از این افراد، انسان کامل نیستند! انسان کامل، هم تعصب و غیرت دارد و هم انعطاف و تسامح، همچون «گیلاس» که بخشی از آن، نرم و شیرین است و بخشی از آن، سفت و سخت میباشد و کسی نمیتواند آن را گاز بزند! مهم این است که تشخیص دهیم کجا جای محکم ایستادن است و کجا جای گذاشتن و روانشدن.
جاهایی در زندگی پیشمیآید که لازم است همچون کوه، محکم و استوار باشیم و موقعیتهایی در زندگی پیشمیآیند که لازم است همچون جویبار، سیال و نرم باشیم. نه سفت و سخت بودن، فضیلت است، نه سیال و نرم بودن! فضیلت این است که «بهجا» سفت و سخت باشیم و «بهجا» سیال و نرم! در دعای معروف آرامش میخوانیم:
«خداوندا! آرامشی عطا فرما که بپذیریم آنچه تغییرنیافتنی است و شهامتی که تغییردهیم آنچه تغییریافتنی است و خردی که تفاوت ایندو را دریابیم!» آرامش، تسلیم و سکوت، هنگامی فضیلت است که «بهجا» باشد. برخی افرد هنگامی که باید بجنگند و مقاومت کنند، صحبت از «تسلیم و سرنوشت» میکنند! ترس و تنبلی خود را نباید بهحساب قضا و قدر و سرنوشت بگذاریم. به قول «سِنِکا» فیلسوف روم باستان: «همیشه از دشواری امور نیست که جسارت نمیورزیم، گاهی از جسارت نورزیدن ماست که امور، دشوار میشود!» اگر در مقابل هر ظلم و انحراف و بدعتی، سر خم کنیم و آنرا به حساب «تسلیم و رضا» بگذاریم، چه بر سر ما خواهد آمد؟!
و از آنسو اگر در مقابل هر تفاوت و دگراندیشی و ابتکاری، مقاومت و سرسختی نشان دهیم و تعصب سلیقهای خود را بهحساب «انجام وظیفه» بگذاریم، چگونه زندگی خواهیم داشت؟! اینجاست که وظیفهی دشوار آدمی رخمینماید. در هر لحظه، آگاه و هوشیار باشیم که کدام احساس و رفتار ما «بهجا» و کدام احساس و رفتار ما «نابهجا» است. زندگی چهقدر شبیه «بندبازی» است!
ashkan.h
07-10-10, 16:52
گوش دادن فعال:
مقدمه:
گوش دادن فعال یافتن معنای گفتار دیگران در ذهن خود است. با این تعریف شنیدن با گوش دادن متفاوت است. شنیدن فعالیتی جسمی است و نیازی به یادگیری ندارد، چرا که دستگاه شنیداری ما غیرارادی در اثر برخورد با صداها ، تحریک شده و شنیدن احساس میشود. اما گوش دادن فعالیتی ذهنی است که نیازمند یادگیری است و تا به آن توجه نکنیم ادراک نمیشود. ما با گوشهای خود میشنویم، اما با مغزمان گوش میدهیم. فواید و کارکردهای گوش دادن • تمرکز بر پیامهای دیگران • برداشت کامل و درک مناسبتر منظور دیگران • ابراز علاقه ، نگرانی و توجه به دیگران. • تشویق دیگران به بیان و ابراز آزادانه و صادقانه مسائل خود. • تقویت ارتباط و تعامل خود با دیگران• افزایش تفاهم ما با دیگران • جلوگیری از سوء تفاهمها • افزایش قدرت یادگیری • کمک به خودآگاهی و گسترش شناخت از خود و دیگران • افزایش روحیه مشارکت جویی و کار گروهی مهارتهای اساسی گوش دادن فعال
مهارت توجه:
یعنی توجه جسمی و غیر کلامی به طرف مقابل ، که به او نشان دهد دقیقا به صحبتهای او گوش میدهیم. مثلا هنگام گوش دادن با بدنی مایل به جلو ، در فاصله مناسب ، رو در روی گوینده قرار گرفته و نگاه ما تا شعاع نیم متری صورت گوینده باشد، ضمن پرهیز از رفتارهای حواس پرت کن (بازی با کلید و سکه و...) سعی کنیم شنوندهای خشک و بیحرکت نباشیم و محیط گفتگو را از عوامل مزاحم و ترس آور دور کنیم.
مهارت پیگیری:
گاهی گوینده نگران و هیجانزده است که در حالتهای چهره ، تن صدا و رفتارهای او نمایان میشود، در این صورت بایستی بدون زورگویی او را به صحبت کردن دعوت کنیم. مثلا با استفاده از جملات در باز کن (امروز سرحال به نظر نمیرسی! خب ! - بعد چی شد! - ادامه بده ! ) با استفاده از کلمات تشویقی کوتاه (هوم - درسته - بله و ...) با استفاده از سوالهای کوتاه و باز و یا حتی گاهی سکوت توام با توجه و مشاهدهی او میتواند این موانع را از میان بردارد.
مهارت انعکاسی :
یعنی انعکاس توضیحات و احساسات و معانی درک شده از گوینده به خود او ، که نشان دهنده درک و
فهم و پذیرش او نزد شنونده است.
راهکارهای عملی گوش دادن فعال:
• برای درک بیشتر گوینده به علایم غیرکلامی (زبان بدن) او توجه کنیم.• خود را به جای گوینده قرار داده و سعی کنیم دنیا را از دیدگاه او ببینیم و درک کنیم.• با طرح سوالاتی از خود ، حساسیت گیرندگیمان را افزایش دهیم. مثلا ( چرا او حالا این موضوع را به من گفت؟ ، منظور او چیست؟ ، نکات اصلی حرف او چیست ؟ و...)• به یاد داشته باشیم که سرعت متوسط تکلم انسان بین 125 تا 175 کلمه در دقیقه است. در صورتی که سرعت متوسط تفکر انسان بین 400 تا 800 کلمه در دقیقه است. از این فرصت برای پردازش اطلاعات گوینده خوب استفاده کنیم.• عوامل حواس پرتی را به حداقل برسانیم از جمله: بازی کردن با کلید و سکه ، تکان خوردن یا حالت عصبی ، ضرب گرفتن روی میز با انگشتان ، جا به جا شدن مکرر ، تماشای تلویزیون ، سر تکان دادن به عابرین ، روزنامه خواندن و ...• ارتباط چشمی مناسب برقرار کنیم. نه آن قدر خیره شویم که گوینده را معذب کنیم و نه آن قدر به او نگاه نکنیم که تصور کند به ارتباط با او علاقهای نداریم.• موانع فیزیکی را از بین ببریم. مثلا در دفتر کار خود، از پشت میز بیرون آمده و در کنار او بنشینیم و صحبت کنیم.• بهتر است به گونهای بنشینیم که بدن ما کمی متمایل به جلو و به طرف گوینده باشد.• احساسات درک شدهاش را به او انعکاس دهیم. مثلا ( گویا موضوعی باعث خوشحالیت شده ؟! ، غمگین به نظر میرسی ! و ...)• با بیان عباراتی گوینده را به ادامهی صحبت تشویق کنیم. مثلا (خب خب! ، بعد چی شد؟ ، جدی ؟! ، واقعا ؟! و ...)• گوینده را با سؤالات پی در پی بمباران نکنیم که احساس کند مورد بازجویی قرار گرفته است.• در گوش دادن به مطالب مهم ، از یادداشتبرداری نکات کلیدی غفلت نکنیم.• درک خود را از احساسات گوینده بیان کنیم. مثلا (به نظرم این موضوع شما را ناراحت کرده !) • گاهی موضوعات مهم مطرح شده را به گوینده یادآور شویم تا میزان درک خود را مورد ارزیابی قرار دهیم. مثلا ( چند دقیقه اجازه دهید ببینم درباره چه چیزهایی صحبت کردیم ، اول ....) • منظور گوینده را با کلمات خودش به او انعکاس دهیم.• برای خوب گوش دادن و درک بهتر گوینده ضروری است تلاش نماییم برخی خصوصیات و تواناییها را در خود افزایش دهیم، برای مثال تحقیقات نشان داده است که: کسانی که خزانه واژگان غنیتری دارند، شنوندگان بهتری هستند، کسانی که پیشرفت تحصیلی بهتری دارند، توانایی گوش دادن آنها نیز بیشتر است، زنان در تفسیر و تشخیص پیامهای غیرکلامی از مردان کارآمدترند، معمولا افراد درونگرا ، شنوندگان بهتری هستند، تا وقتی که گوینده مطلب خود را تمام نکرده و یا منتظر پاسخ نیست، سخن او را قطع نکنیم.• موقع شنیدن سخنانی که خوشایند ما نیست و یا مخالف خواستهها و تمایلات و افکار ما هستند، صبر و شکیبانی از خود نشان داده و با علایم کلامی و غیرکلامی نامناسب از خود عکسالعمل نشان ندهیم.• عوامل مزاحم را از محل گفتگو دور کنیم، مانند : (خاموش کردن رادیو ، تلویزیون ، ضبط صوت ، در صورت ضرورت قطع تلفن و یا نصب و یا نصب کاغذی بر روی در اتاق با عنوان لطفا مزاحم نشوید).
مثبت اندیشی:
ذهن آدمی کارگاه تولید فکر است، که از منبعی به نام ضمیر ناخودآگاه ، سرچشمه میگیرد. ضمیر ناخودآگاه نمیتواند خوب را از بد و درست را از غلط تشخیص دهد ولی چنان قدرتی دارد که اگر از آن غافل شویم، میتواند سرنوشت ما را بدست گرفته و آن را به هر جایی که دوست دارد ببرد. در حقیقت نوع و کیفیت افکار و اندیشه آدمی سازنده نوع و کیفیت زندگی انسان بسازد. همچنانکه اندیشه منفی و یاسآور میتواند جهنمی در زندگی او خلق کند. انسانها همان خواهند شد که در اندیشه آنند، بنابراین آینده هر کس در گرو چگونگی نگرش او به زندگی است.
موفقترین انسانها کسانی هستند که توانستهاند در ذهن خود اندیشههای مثبت داشته باشند: آنان که میپندارند «قادر نیستند» در واقع مثبتنگری را کنار گذاشته و در جنبههای منفی وقایع تمرکز کردهاند. خانواده کانون یادگیری چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن است. در خانواده مثبتاندیش ، اعضای خانواده خود را قادر و توانا میدانند و نگاهشان به دیگران آکنده از مهر و عاطفه است. چنین خانوادههایی ، قادر خواهند بود هر ناممکنی را به ممکن تبدیل کنند و توفیق و کامکاری را نصیب خود نمایند. ضمن آشنایی با راهکارهای تفکر مثبت بیاییم با زیبا، مثبت ، خلاق ، هدفمند و امیدوارانه اندیشیدن، موفقیت و شادکامی را به زندگیمان دعوت کنیم.
منبع : Only the registered members can see the link
ashkan.h
07-10-10, 16:53
نقش فشار روحی بر مغز انسان:
مقدمه:
نیاز کودکان به مهر و محبت به اندازه کافی شناخته شده است، اما این شناخت که عشق و علاقه نه تنها در پختگی عاطفی نقش دارد، بلکه ساختار مغز را نیز متاثر میکند، یافته جدیدی است. به گزارش پایگاه اینترنتی مجله علمی روانکاوی آلمان ، هنگامی که دانشمندان ، کودکان یتیم یک کشور اروپای شرقی را مورد مطالعه قرار دادند، در مغز آنها حفره سیاهی یافتند که طبیعتا باید Kortex orbitofrontale باشد. این همان بخش از مغز است که مسئولیت رشد و تحول در درک احساس و ساخت ، عملکرد و هضم عواطف ، تجربه زیبایی و لذت ، لیاقت و هنر رفتار و برخورد عاقلانه با دیگران را برعهده دارد.
سیستم اعصاب انسان و عواطف:
پژوهشهای علم اعصاب و تحقیقات بیوشیمی با کمک و کاربرد تکنیک پویشگری مغز و مطالعات برشهای آن ، ثابت کردهاند که سیستم اعصاب نه تنها به تحریکات عاطفی عکسالعمل نشان میدهد، بلکه در اساس شکل میگیرد. مغز یک نوزاد هنوز به خوبی شکل نگرفته و بدون ساختار است و برای رشد و تحول خود به تحریک نیاز دارد، نه تنها به تحریکات محسوس و شناختی در اشکال و انحناء گوناگون مثل بازیها ، رنگها یا موزیک ، بلکه به برخوردها و رفتارهای محبت آمیز نیز محتاج است. لبخند ، تماس چشمها و وجود یک غمخوار و پرستار سبب آرامش و آسودگی خاطر و همزمان نیز ترشح هورمونهایی درfrontale Kortexpr میگردد.
یعنی در آن بخشی از مغز که در همان سالهای نخستین شکل میگیرد و در پختگی رشد و تحول رفتار اجتماعی سرنوشتساز است. هر چه روابط و تاثیرات متقابل مثبت بیشتری به وقوع بپیوندد، اتصالات و شبکههای بهتر و بیشتری در این بخش ایجاد میگردد. بدین ترتیب ، نظریه پیوند جان بوولبی که گهگاه مورد تردید قرار میگرفت، بوسیله پژوهشهای بیولوژیکی تایید شد. نظریه بوولبی میگوید: رشد و تحول یک کودک از طریق تجربه پیوندها و دلبستگیهای دوران کودکی به نحو مثبت و یا به گونهای منفی تحت تاثیر قرار میگیرد. چگونگی واکنش یک فرد در مقابل فشارهای روحی ، در کودکی تعیین میشود. یکی از مطالعات انجام شده در دانشگاه ویسکونسین آمریکا نشان داد که نحوه و چگونگی عکسالعمل یک فرد در مقابل فشارهای روحی در سنین کودکی تعیین میشود. نوزادانی که با مادران تحت فشار روحی یا افسردگی بزرگ میشدند، بعدها بیشتر از حد متوسط آسیب پذیر بودند. اینها در مواقع سخت و پیچیده با ترشح شدید هورمونهای فشار عکس العمل نشان میدهند.
جالب توجه اینجا است که کودکانی که در سنین بالاتر مادران خویش را افسرده تجربه میکردند، از عکس العمل شدید مشابهی برخوردار نبودند. بنابراین خاطرات بد اولیه نه تنها رفتار را نقش میدهد، بلکه بر طبق علوم و شناختهای جدید ، عکسالعملهای الگویی فیزیولوژیکی مغز را که تعیینکننده چگونگی برخورد و رفتار ما با احساسات و دیگر اشخاص هستند، نیز تحت تاثیر قرار میدهند.
آیا باید نوزاد عاجز گریان را در بغل گرفت و آرام کرد؟
بر اساس اکتشافات جدید ، این پرسش در ظاهر ساده که آیا باید نوزاد عاجز گریان را در بغل گرفت و آرام کرد، دیگر به استیل تربیتی مربوط نمیشود، واقعیت غیر قابل بحث آن است که نوزادان خود قادر به از میان بردن فشارهای روحی و احساسی خویش نیستند، آنها به هنگام هیجان و برآشفتگی، قدرت تغییر خودآگاه و انحراف ذهن خویش را ندارند.
در این موقعیت هیپوتالاموس موادی را به عنوان علامت تولید میکند که باعث ترشح هورمون کورتیزول میگردد. در سالهای پس از دوران کودکی ، مغز در مواقع سختی و فشار یا با تولید بیش از حد هورمون که نتیجه آن بروز ترس و افسردگی است و یا با تولید کمتر از حد لازم که نتیجه آن سردی عواطف و بروز خشونت است، عکسالعمل نشان میدهد.
نتیجه:
نتیجهگیری از این شناختهای جدید علمی تنها چنین میتواند باشد که نوزاد در سالهای اولیه زندگیش به فردی نیازمند است که برایش شناخته شده باشد، فردی که حال و احوال نوزاد را درک کند، فردی که به وی لبخند بزند و با محبت و مهربانی رفتار کند. خانم سوگرهاردت تردید دارد که پرورش و تربیت نوزاد توسط افراد غریبه بتواند این کیفیت پرورشی را بوجود آورد. وی میگوید: در کودکان کم سنی که توسط غریبهها پرورش مییابند، احتمالا این کمبود تجربه که وجود و مفهوم خاصی برای دیگری داشته باشد، وجود دارد.
آنها میآموزند که باید در انتظار علاقه و توجه دیگران باقی بماند. والدین نیز در سالهای نخستین نیاز به حمایت دیگران دارند، مثلا در صورت وجود مشکلات با کودک به کمکهای روان درمانی یا به موسسات اجتماعی و گروهها و همدردان مشترک احتیاج دارند تا به این وسیله بتوانند از تنهایی و ایزوله شدن خود جلوگیری نمایند.
منبع : Only the registered members can see the link
ashkan.h
07-10-10, 16:54
هیچ کس نمی تونه کمکت کنه:
من عاشق یادگرفتن درسام هستم. مطالعه دغدغهی من شده. میخوام کاری کنم که برای همشون وقت کافی داشته باشم. کلی مجهولات در ذهنم وجود داره که باید زودتر جوابی براشون پیدا کنم. 8 ساعت میخوابم، 8 ساعت مدرسم. فقط 8 ساعت دیگه در روز وقت دارم که به موضوعات مورد علاقم برسم. یعنی باید چه کار کنم. عمل کردن به برنامهای که از روی علاقهمندی به مطالعه دروس تنظیم شده باشه خیلی کاراتر از برنامهای است که از روی اجبار تنظیم شده و با اون برنامه میخواهید خودتون رو مجبور به درس خوندن کنید.
من قدیما خیلی وقتا سعی میکردم برنامه روزانه بنویسم و طبق اون عمل کنم اما نمیدونم چرا هیچ وقت نتونستم از روی برنامه پیش برم. از این ساعت تا این ساعت فلان درس با 10 دقیقه استراحت. شاید یکی دو روز اول با برنامه پیش میرفتم اما این برنامه به همان یکی دو روز ختم میشد و رها برمیگشت به بی برنامگی قبل. یعنی کجای کار اشتباه بود؟ ساعت 5 تا 6 مطالعهی ادبیات. اما اون لحظه حوصلهی ادبیات خوندن نداشتم دلم میخواست روی مسئلهای که معلم هندسمون تو کلاس مطرح کرده بود کار کنم. پس اشکال برنامه اینجا بود. برنامه برای من نوشته نشده بود. یه چیز کلی بود که نمیشد تغییرش داد.
اشکالات برنامه رها:
تقسیم زمان استرس ایجاد می کرد. وقتی به ساعت نگاه میکردم و سرعت حرکت عقربهها رو می دیدم و میفهمیدم از برنامه عقب موندم استرس میگرفتم و نمیتونستم دوباره تمرکز کنم.- عدم انعطاف پذیری در مقابل تغییرات - 45 دقیقه برای خوندن فلان درس، وقتی به 35 دقیقه میرسید خوب دیگه بسه خسته شدم. 10 دقیقه زودتر به خودم استراحت میدم.- یا حتی برعکس. بعضی وقتها دلم میخواسته بیشتر درسی رو بخونم اما با برنامه جور در نمیاومد. بیشتر از اونی که روی درسا تمرکز کنم به ساعت نگاه میکردم.- اگر حتی حال و حوصلهی درس خوندن هم داشتم ولی چون برنامه گفته بود از ساعت 4 درس خوندن رو شروع کنم منم مثل یه بچه حرف گوش کن به برنامه عمل میکردم.- به خاطر این دلایل و البته تنبلی اینجانب برنامهی بیچاره هیچ وقت مورد عنایت قرار نگرفت.
نتیجههای اخلاقی:
هیچ کس و هیچ توصیهای نمیتونه در بهتر درس خودن شما به شما کمک کنه. هر کس شیوهی خودش رو داره. با آزمون و خطا شیوهی درس خودنتون رو پیدا کنید.وقتی خودتون رو محدود به کتابهای درسی و امتحانات کنید به مرور از علاقهی شما به آموختن کاسته میشه.برنامه ی خشکی برای خودتون ننویسید که بعدا در اجرای اون بمونید.وقتی انگیزهی خوندن درسها رو در خودتون قوی کنید خود به خود برنامهی درسیتون منظم میشه. روشهایی برای بالا بردن انگیزه:
مثلا برای هر کدوم از درسهاتون فکر کنید که چه کار جدیدی می تونید انجام بدید.برای ادبیات میتونید با دوستاتون کلاس شاهنامه خوانی بذارید یا شروع کنید دنبال کردن رمانهای معروف یا خیلی چیزهای دیگه. برای ریاضی میتونید برید دنبال کاربرد ریاضی در علوم. ببینید مطالعه ریاضی به چه درد میخوره و...میتونید در هر کدوم از درساتون کلی تحقیق و مقاله جور کنید. اینطوری خوندن درسا خیلی لذت بخش میشه و اونقدر سرتون شلوغ میشه که به جای اینکه از دیگران بخواهید براتون برنامه ریزی کنند خود به خود خودتون بهترین برنامه رو برای رسیدن به هدفتون تنظیم میکنید.
بهترین مکان:
خیلی ها میگن یه مکان آروم رو انتخاب کنید و اونجا رو اتاق مطالعه نامگذاری کنید و اکثر اوقات اونجا درس بخونید.من با این نظریه موافق نیستم. بستگی به خودتون داره. بعضیها جلوی تلویزیون خیلی راحتتر میتونن تمرکز کنن و درس بخونن. بعضیها کوچیکترین صدایی اذیتشون میکنه. من تقریبا هر جایی رو برای درس خوندن امتحان کردم. هال، اتاق، بالکن و حتی آشپزخونه. پس باز بهترین مکان رو هم خودتون باید تشخیص بدید.اول سعی کنید راهی برای لذت بردن از مطالعه پیدا کنید و بعد روشی برای مطالعه.
بهترین زمان:
صبح، ظهر، شب یا حتی نیمه شب. من دم دمای صبح با اینکه حسابی خواب آلود بودم اما امکان نداشت مطلبی رو بخونم و فراموش کنم. پس هیچ کس در این زمینه هم نمیتونه کمکتون کنه. در درس خوندن محدودیتی برای خودتون نذارید. در این ساعت، در اینجا، با این شرایط. چون اینطوری نه تنها زمان و انرژی زیادی رو برای فراهم آوردن شرایط درست از دست میدید، بلکه با فکر کردن به این موضوعات علاقتون به درس خوندن کم میشه. به جای فکر کردن به این موضوعات به مسائل درسیتون فکر کنید، چون یادگیری فقط با خوندن نیست بلکه فکر کردن به درسها به اندازهی مطالعه یا حتی بیشتر اهمیت داره. شما هر جا و هر زمانی می تونید مطالعه کنید.
حتی وقتی تو اتوبوس ایستادین و با هر ترمز میافتین رو کناریتون. درس خوندن در شرایط سخت شما رو برای یادگیری مشتاقتر میکنه. یه مبحث از درسی رو که دوست ندارید انتخاب کنید و برید در رابطه با اون تو اینترنت مطلب پیدا کنید. همه رو جمع کنید و یه مقاله برای خودتون دست و پا کنید. حتی میتونید یه نشریه درست کنید. تمام مطالبی رو که جمع کردید تو اون درج کنید و تو مدرستون بفروشید. در آخر اینو میخوام بگم انگیزه و علاقه در درس خوندن برنامه منظم و جامعی رو به همراه مییاره پس اول سعی کنید راهی برای لذت بردن از مطالعه پیدا کنید و بعد روشی برای مطالعه.
منبع : Only the registered members can see the link