PDA

مشاهده نسخه کامل : رها کنیم



mehrdad_ab
13-07-10, 14:54
با همه علاقمندیم و با اجازه از پویا بیاتی این شعر قشنگی که با صداش منو همیشه به یاد ... میندازه اینجا مینویسم .
رها کنیم پرنده های آسمون ندیده رو برو


رها کنیم تولد به انتها رسیده رو برو

جواب گریه های این دل شکستمو نده

جواب هق هق دل به گل نشستمو نده

دلم تو شک موندن پاهام تو کفش رفتن

گناه این جدا شدن نه از تو نه از منه

تحملم نکن ولی نرو تو فکر باطلم بمون

برو ولی نرو بمون بمون به خاطر دلم بمون

اگه نشستمو عصا شدی به روی من نیار

این از خودم بریدنو به پای بیکسیم بذار

حالا که پلک عاشقانه های ما نمی پره

سکوت کن سکوت کن سکوت خیلی بهتره

AMD>INTEL
13-07-10, 15:12
ياد دوست ..... بابك جهانبخش افتادم آلبوم جديدش كولاك كرده . واقعا احساسه :love:

mehrdad_ab
17-07-10, 20:16
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند

- بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند

- همتم تا می رود ساقه غزل گیرد به دست

- طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می کند

- بلبلی در سینه می نالد هنوزم کین چمن

- با خزون هم آشتی و گل فشانی می کند

- ما به داغ عشق بازی ها نشستیم و هنوز

- چشم پروین همچنون چشمک پرانی می کند

- نائیم و خاموش ولی این زهره شیطان هنوز

- با همون شور و نوا دارد شبانی می کند

- گر زمین دود هوا گردد همانا آسمون

- با همین نخوت که دارد آسمانی می کند

- سالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوز

- در درونم زنده است و زندگانی می کند

- بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی

- چون بهاران می رسد با من خزانی می کند

- طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختن

- اونچه گردون می کند با ما نهانی می کند

- می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان

- دفتر دوران ما هم بایگانی می کند

- شهریا را گو دل از ما مهربانون مشکنید

- ور نقافی در قضا نامهربانی می کند

mehrdad_ab
24-07-10, 13:05
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم



در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد

باغ صد خاطره خنديد

عطر صد خاطره پيچيد



يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم

پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

ساعتي بر لب آن جوي نشستيم

تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت

من همه محو تماشاي نگاهت



آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشه ماه فرو ريخته در آب

شاخه ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ



يادم آيد : تو به من گفتي :

از اين عشق حذر كن!

لحظه اي چند بر اين آب نظر كن

آب ، آئينه عشق گذران است

تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است

باش فردا ،‌ كه دلت با دگران است!

تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!



با تو گفتم :‌

"حذر از عشق؟

ندانم!

سفر از پيش تو؟‌

هرگز نتوانم!

روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد

چون كبوتر لب بام تو نشستم،

تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم"

باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم

تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم

سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!



اشكي ازشاخه فرو ريخت

مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!

اشك در چشم تو لرزيد

ماه بر عشق تو خنديد،

يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم

پاي در دامن اندوه كشيدم

نگسستم ، نرميدم



رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگر هم

نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!

بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم!

mehrdad_ab
30-07-10, 10:52
Only the registered members can see the link
---
4466شاید اگر اشکهایم را می دید باور می کرد که دوستش دارم ، شایدم اگر می دید دوریش را دو چندان می کرد از من