PDA

مشاهده نسخه کامل : بوقلمون



Danial_Hiv
05-08-09, 12:39
این شعر را که اشرف الدین گیلانی ، یکصد سال پیش در وصف روحیات مردم ایران سروده ، چند بار بخوانید و قضاوت کنید .بدون شک نقد بجایی است بر رفتار ما ایرانیان :



ما ملت ایران همه باهوش و زرنگیم افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

ما باک نداریم ز دشنام و ملامت / ما میل نداریم به آثار و علامت

گر باده نباشد سر وافور سلامت / ازنام گذشتیم همه مایل ننگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم !

گاه از غم مشروطه به صد رنج و ملالیم / لاغر ز فراق وکلا همچو هلالیم

شب فکر شرابیم / سحر طالب بنگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم !

یک روز به میخانه و یک روز به مسجد / هم طالب خرما و همی طالب سنجد

هم عاشق زیتون وهمی عاشق کنجد/ با علم و ترقی همه چون شیشه و سنگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم !

اسباب ترقی همه گردید مهیا / پرواز نمودند جوانان به ثریا

گردید روانکشتی علم از تلک دریا / ما غرق به دریای جهالت چونهنگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم !

یا رب ز چه گردید چنین حال مسلمان ! / بهر چه گذشتند زاسلام و ز ایمان!

خوبان همه تصدیق نمودند به قرآن / ما بوالهوسان تابع قانون فرنگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم !

مردم همه گویا شده مال و خموشیم / چون قاطر سرکش لگدانداز چموشیم

تا گربه پدیدار شودما همه موشیم / باطن همه چون موشبه ظاهرچو پلنگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم !

از زهد تقدس زده صد طعنه به سامان / داریم جمیعا هوس حوری و غلمان

نه گبر نه ترسا ، نه یهود و نه مسلمان / نه رومی رومیم و نه هم زنگی زنگی

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم !

من در طلب دوست به هر کوچه دویدم / از مرشد و آخوند دو صد طعنه شنیدم

اندر همه تهران دو نفردوست ندیدم / بر جان هم افتاده شب و روز به جنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم !