Trance
06-03-09, 22:47
اين رشته (دانش وب)، اصولي را که ميتوانند تضمينکننده رشد پربار اين شبکه باشند، توضيح ميدهد و موضوعهاي پيچيدهاي مانند حفاظت از حريم خصوصي و حقوق و داراييهاي فکري را حل و فصل ميکند.
«اين رشته (دانش وب)، اصولي را که ميتوانند تضمينکننده رشد پربار اين شبکه باشند، توضيح ميدهد و موضوعهاي پيچيدهاي مانند حفاظت از حريم خصوصي و حقوق و داراييهاي فکري را حل و فصل ميکند. براي دستيابي به چنين هدفهايي، دانش وب، متکي بر رياضيات، فيزيک، علوم کامپيوتر، روانشناسي، بومشناسي (اکولوژي)، جامعهشناسي، حقوق، علوم سياسي، اقتصاد و رشتههاي ديگر خواهد بود.
اين رشته در نهايت در پي پاسخ گفتن به پرسشهاي بنيادي است: چه الگوهاي تکاملياي رشد وب را هدايت کردهاند؟ آيا ممکن است اين الگوها ناگهان از ميان روند؟ نقاط تغيير مسير چگونه برميآيند و آيا قابل تغيير هستند؟» 1
گويا قرار بود که وب خود پاياني بر دانش، يا دستکم دانش مبتني بر نظريه، باشد؛ گفته بودند که دادههاي زياد ميتوانند بسياري از ناشناختهها را بر ما آشکار کنند، چندان که نيازي به طرح پرسش و در نهايت توليد نظريه نداشته باشيم؛ گفته بودند که با تکيه بر «انبوهي از حجم داده و رياضيات کاربردي» ميتوان از ابزارهاي تحليلي بينياز شد؛ گفته بودند نظريه مردني است، داده را به خاطر بسپار؛ روانشناسي را و علوم مانند آن را فراموش کنيد: «چه کسي ميداند که علت انجام کارها توسط انسانها چيست؟»2
و اکنون بنيانگذاران وب، شکلگيري دانشي را اعلام ميکنند که به اعتقاد آنها متکي به بسياري از علوم گذشته، از جمله روانشناسي و جامعهشناسي است. دانشي که خود با طرح چندين پرسش بنيادي پا به عرصه وجود ميگذارد، همچون همه دانشهاي ديگر که برآمده از پرسش يا پرسشهايي هستند: دانش وب يا Web Science.
دانشي براي کندوکاو در بيش از پانزده ميليارد صفحه وب که تا کنون ساخته شده است و ميلياردها صفحهاي که ساخته خواهد شد. دانشي که در پي آن است که «چگونه کنشهاي آنلاين انساني توسط عرفهاي اجتماعي هدايت شده و ميتوانند آنها را تغيير دهند.»
اين دانش سر آن ندارد که بر بسياري از دستاوردهاي بشري که در قالبهاي علوم انساني دستهبندي شدهاند، خط بطلان بکشد. دانشي که تلاش دارد تا با شناخت ويژگيهاي وب، بتواند آن را بيش از پيش در خدمت جامعه انساني درآورد و در اين راه از بهرهگيري از هيچ حوزه دانشي ديگر ابايي ندارد.
بدون ترديد، کسي که اولين وبلاگ را ساخت يا کساني که فناوري ساخت آن را فراهم کردند، تصوري از اين که اين پديده در بازه زماني نه چندان بلند، چگونه چهره جامعه انساني را عوض خواهد کرد، در ذهن نداشتهاند. آنها بيشتر به يک امکان فني ميانديشيدند که بتوانند انديشههاي شخصي خود را در فضاي مجازي در معرض ديد ديگران بگذارند.
اما همين امکان کوچک، در مدت زماني نسبتاً کوتاه، به چنان حرکتي تبديل شد که شايد نمونه ديگري را نتوان در طول تاريخ با آن مقايسه کرد. حرکتي که به توليد ميليونها وبلاگ با صدها و بلکه ميلياردها صفحه منجر شد. اما هنر اين پديده تنها به گسترش کمي آن محدود نميشود. در واقع يافتن انسانهايي ديگر با افکار و احساساتي مشابه و حتي گاه مختلف است که توانسته است اين تعداد انسان را به اين جنبش عظيم متصل کند.
به عبارتي، سليقههاي مختلف در حوزههاي گوناگون در سراسر دنيا، فارغ از مرزهاي جغرافيايي و حتي فرهنگي، توانستهاند نزديکان و خويشاوندان خود را بيابند و به تبادل انديشه و احساس بپردازند و در اين ميان، انواعي از رفتارهاي اجتماعي آنلاين پديد آمدند که پيش از اين سابقهاي نداشتهاند. دانش جديد وب، سر آن دارد که بخشي از ظرفيت خود را به شناخت اين رفتارها و نيز زمينههاي اجتماعي بروز آنها اختصاص دهد. در عين حال، تأثيرات اين رفتارها بر زندگي اجتماعي را نيزمورد بررسي قرار دهد.
فرصت تازه...
وب معنايي از جمله شاخههايي است که ميتواند در حوزه دانش وب، معنايي تازه بيابد. اين شاخه از علم، ميتواند انبوه دادهها را از حالت خام خود خارج ساخته و به عبارت بهتر، به انسانها کمک کند که در ميان ميلياردها صفحه، پاسخهاي مورد نياز خود را به راحتي و با حداکثر دقت پيدا کند.
اما از ميان دانشهاي پيشين، به نظر ميرسد که حوزههاي مختلف علوم انساني و اجتماعي ميتوانند بيشترين تعامل را با دانش جديد داشته باشند. به نظر ميرسد که هماکنون نيزعلومي مانند روانشناسي، جامعهشناسي، حقوق و ديگر شاخههاي علوم انساني، آن چنان که بايد سرمايهگذاري لازم را روي محيطهاي مجازي انجام ندادهاند و بسياري از دانشگاهها، حتي در کشورهاي پيشرفته، هنوز ضرورت پيوستن به اين موج جديد جهاني را درنيافتهاند.
دليل اين مدعا نيز تعداد نسبتاً کم منابع معتبري است که در باره موضوعات مرتبط با جوامع آنلاين و مجازي وجود دارد. به نظر ميرسد که ظهور دانش وب، فرصتي را در اختيار اين دسته از علوم قرار ميدهد تا خود را با تغييرات بسيار شتابان جامعه امروزي همگام کنند. به ويژه که پيشگامان و بنيانگذاران دانش وب اين فروتني را دارند که خود و دانش جديد خود را در برج عاج محبوس نکنند و از همان ابتدا به متکي بودن اين دانش به شاخههاي مختلف علوم انساني اصرار دارند.
اکنون بر انديشمندان حوزههاي انساني و اجتماعي است که در پاسخ به اين دعوت و در فرصت پيشآمده، حداکثر استفاده را ببرند و عقبماندگي خود را درتعامل و در نهايت شناخت و بررسي محيطهاي مجازي جبران کنند؛ وگرنه، تحولات اجتماعي برآمده از فناوريهاي نو، منتظر آنها نخواهند ماند.
عصر شبکه
«اين رشته (دانش وب)، اصولي را که ميتوانند تضمينکننده رشد پربار اين شبکه باشند، توضيح ميدهد و موضوعهاي پيچيدهاي مانند حفاظت از حريم خصوصي و حقوق و داراييهاي فکري را حل و فصل ميکند. براي دستيابي به چنين هدفهايي، دانش وب، متکي بر رياضيات، فيزيک، علوم کامپيوتر، روانشناسي، بومشناسي (اکولوژي)، جامعهشناسي، حقوق، علوم سياسي، اقتصاد و رشتههاي ديگر خواهد بود.
اين رشته در نهايت در پي پاسخ گفتن به پرسشهاي بنيادي است: چه الگوهاي تکاملياي رشد وب را هدايت کردهاند؟ آيا ممکن است اين الگوها ناگهان از ميان روند؟ نقاط تغيير مسير چگونه برميآيند و آيا قابل تغيير هستند؟» 1
گويا قرار بود که وب خود پاياني بر دانش، يا دستکم دانش مبتني بر نظريه، باشد؛ گفته بودند که دادههاي زياد ميتوانند بسياري از ناشناختهها را بر ما آشکار کنند، چندان که نيازي به طرح پرسش و در نهايت توليد نظريه نداشته باشيم؛ گفته بودند که با تکيه بر «انبوهي از حجم داده و رياضيات کاربردي» ميتوان از ابزارهاي تحليلي بينياز شد؛ گفته بودند نظريه مردني است، داده را به خاطر بسپار؛ روانشناسي را و علوم مانند آن را فراموش کنيد: «چه کسي ميداند که علت انجام کارها توسط انسانها چيست؟»2
و اکنون بنيانگذاران وب، شکلگيري دانشي را اعلام ميکنند که به اعتقاد آنها متکي به بسياري از علوم گذشته، از جمله روانشناسي و جامعهشناسي است. دانشي که خود با طرح چندين پرسش بنيادي پا به عرصه وجود ميگذارد، همچون همه دانشهاي ديگر که برآمده از پرسش يا پرسشهايي هستند: دانش وب يا Web Science.
دانشي براي کندوکاو در بيش از پانزده ميليارد صفحه وب که تا کنون ساخته شده است و ميلياردها صفحهاي که ساخته خواهد شد. دانشي که در پي آن است که «چگونه کنشهاي آنلاين انساني توسط عرفهاي اجتماعي هدايت شده و ميتوانند آنها را تغيير دهند.»
اين دانش سر آن ندارد که بر بسياري از دستاوردهاي بشري که در قالبهاي علوم انساني دستهبندي شدهاند، خط بطلان بکشد. دانشي که تلاش دارد تا با شناخت ويژگيهاي وب، بتواند آن را بيش از پيش در خدمت جامعه انساني درآورد و در اين راه از بهرهگيري از هيچ حوزه دانشي ديگر ابايي ندارد.
بدون ترديد، کسي که اولين وبلاگ را ساخت يا کساني که فناوري ساخت آن را فراهم کردند، تصوري از اين که اين پديده در بازه زماني نه چندان بلند، چگونه چهره جامعه انساني را عوض خواهد کرد، در ذهن نداشتهاند. آنها بيشتر به يک امکان فني ميانديشيدند که بتوانند انديشههاي شخصي خود را در فضاي مجازي در معرض ديد ديگران بگذارند.
اما همين امکان کوچک، در مدت زماني نسبتاً کوتاه، به چنان حرکتي تبديل شد که شايد نمونه ديگري را نتوان در طول تاريخ با آن مقايسه کرد. حرکتي که به توليد ميليونها وبلاگ با صدها و بلکه ميلياردها صفحه منجر شد. اما هنر اين پديده تنها به گسترش کمي آن محدود نميشود. در واقع يافتن انسانهايي ديگر با افکار و احساساتي مشابه و حتي گاه مختلف است که توانسته است اين تعداد انسان را به اين جنبش عظيم متصل کند.
به عبارتي، سليقههاي مختلف در حوزههاي گوناگون در سراسر دنيا، فارغ از مرزهاي جغرافيايي و حتي فرهنگي، توانستهاند نزديکان و خويشاوندان خود را بيابند و به تبادل انديشه و احساس بپردازند و در اين ميان، انواعي از رفتارهاي اجتماعي آنلاين پديد آمدند که پيش از اين سابقهاي نداشتهاند. دانش جديد وب، سر آن دارد که بخشي از ظرفيت خود را به شناخت اين رفتارها و نيز زمينههاي اجتماعي بروز آنها اختصاص دهد. در عين حال، تأثيرات اين رفتارها بر زندگي اجتماعي را نيزمورد بررسي قرار دهد.
فرصت تازه...
وب معنايي از جمله شاخههايي است که ميتواند در حوزه دانش وب، معنايي تازه بيابد. اين شاخه از علم، ميتواند انبوه دادهها را از حالت خام خود خارج ساخته و به عبارت بهتر، به انسانها کمک کند که در ميان ميلياردها صفحه، پاسخهاي مورد نياز خود را به راحتي و با حداکثر دقت پيدا کند.
اما از ميان دانشهاي پيشين، به نظر ميرسد که حوزههاي مختلف علوم انساني و اجتماعي ميتوانند بيشترين تعامل را با دانش جديد داشته باشند. به نظر ميرسد که هماکنون نيزعلومي مانند روانشناسي، جامعهشناسي، حقوق و ديگر شاخههاي علوم انساني، آن چنان که بايد سرمايهگذاري لازم را روي محيطهاي مجازي انجام ندادهاند و بسياري از دانشگاهها، حتي در کشورهاي پيشرفته، هنوز ضرورت پيوستن به اين موج جديد جهاني را درنيافتهاند.
دليل اين مدعا نيز تعداد نسبتاً کم منابع معتبري است که در باره موضوعات مرتبط با جوامع آنلاين و مجازي وجود دارد. به نظر ميرسد که ظهور دانش وب، فرصتي را در اختيار اين دسته از علوم قرار ميدهد تا خود را با تغييرات بسيار شتابان جامعه امروزي همگام کنند. به ويژه که پيشگامان و بنيانگذاران دانش وب اين فروتني را دارند که خود و دانش جديد خود را در برج عاج محبوس نکنند و از همان ابتدا به متکي بودن اين دانش به شاخههاي مختلف علوم انساني اصرار دارند.
اکنون بر انديشمندان حوزههاي انساني و اجتماعي است که در پاسخ به اين دعوت و در فرصت پيشآمده، حداکثر استفاده را ببرند و عقبماندگي خود را درتعامل و در نهايت شناخت و بررسي محيطهاي مجازي جبران کنند؛ وگرنه، تحولات اجتماعي برآمده از فناوريهاي نو، منتظر آنها نخواهند ماند.
عصر شبکه