Trance
04-01-09, 22:22
نویسنده: لي پي ميسفادين
مترجم: کامبیز پارتازیان
منبع: باشگاه انديشه
آيا فضاهاي ارتباطي و اجتماعي اينترنت فرهنگ دارند؟ ويژگيهاي آنها چيست؟ آيا نظامهاي ارزشي فرهنگي ملي يا قومي برفضاي مجازي حاكماند؟
هدف مقاله حاضر معرفي و بررسي رويكردهاي نظري اخير در خصوص توصيف و يافتن خاستگاههاي يك فرهنگ مجازي است.همچنين، اين مقاله، به بررسي تأثير فرهنگهاي (ديني، قومي، ملي و غيره) بر فرهنگهاي فضاي مجازي پرداخته و چارچوبهاي نظري مربوط را براي تفكر در مورد فرهنگ در اينترنت ارائه ميدهد.حرف اين مقاله اساساً آن است كه نظر به افزايش تعامل انسان با كامپيوتر و شبكه، ديگر صرف پرداختن به رابطه و تعامل انسان و ماشين كافي نيست. فناوريهاي ديجيتالي و كامپيوترها ميتوانند گسترش فرهنگهاي ارتباطي در فضاي مجازي را تسهيل كرده و حتي مانع آن شوندو اين فرهنگهاي رو به رشد راميتوان در هر پژوهش جامعي كه درخصوص ارتباطات شبكهاي صورت ميگيرد مورد توجه و بررسي قرارداد.
مقدمه
رابطه كامپيوتري بين انسانها روز به روز فراگيرتر ميشود.كامپيوترهاروز به روز از طريق شبكههاي محلي و جهاني و نيز از طريق فناوري بيسيم به يكديگر پيوند ميخورند.ارتباط گسترده،هر روز بيش از پيش سرعت انتقال عكس، صدا، فيلم و اطلاعات را افزايش ميدهد.
فناوريهاي كامپيوتري امكان تعامل انسان ـ ماشين را به شكلي كاملاً جديد وبديع وهمچنين امكان تعامل انسان ـ انسان در فضايي مجازي را فراهم ميكنند.
تعامل انسان با انسان سنگبناي فرهنگ است.مدل توسعه فرهنگي لوريا و ويگوتسكي(1) نشانگر نياز به بذل توجه به فرهنگهاي فضاي مجازي در هرگونه بررسي درخصوص ارتباطات انساني كامپيوتر محور است چراكه اين امر مستلزم كنشهاي ارتباطي و رفتارياي است كه انسانها به هنگام تعامل با محيط اطراف خود انجام ميدهند.
پيشينه
به اعتقاد لوريا و ويگوتسكي انسانها به منظور ارتباط با خود و محيط از ساختارهاي روانشناختي مختلفي استفاده ميكنند.ساختارها در قالب نشانههايي دستهبندي ميشوند كه شامل مكانيزمهاي ارتباطي زباني و غيرزبانياند؛ ساختارها در قالب ابزارهايي دستهبندي ميشوند كه در بردارنده طيف وسيعي از الگوها و روشهاي رفتاري ديگري هستند كه فرد به منظور ارایه عملكرد موثر درون يك فرهنگ يا جامعه آنها را فرا ميگيرد و اقتباس ميكند.
روي هم رفته، نشانهها و ابزارها به افراد امكان تحليل و تفسير اطلاعات را داده و معنا و تعامل با اشياء، افراد و موقعيت هايي كه آن ها با آن روبرو مي باشند، را ميسازند.
زمانيكه اين ابزارها، كه به منظور هدايت فضایي خاص به دقت در كنار هم قرار ميگيرند، با فضایي ديگري مواجه ميشوند، دچار نقص شده يا كلاً از كار ميافتند.در بافت اينترنت، انسانها صرفاً با ابزارهاي ديجيتالي تعامل ندارد.بلكه، اين ابزارها انسانها را وارد فضايي مجازي باطيفي از امكانات ارتباطي و فرهنگي ميكند كه در توانايي آنهاجهت تعامل با فناوريهاي مختلف،فرهنگ فضاهاي مجازي و افراديكه با آنها مواجه ميشوند،مؤثر است.
كنشهاي فرهنگي گروهي و فردي آنها ممكن است با فرهنگهاي مجازي فضاي مجازي همخوان باشد و يا حتي نباشد.برخي محققان تا بدانجا پيش رفتهاند كه ميگويند جوانب اجتماعي ـ فرهنگي تعامل كامپيوتر محور انسانها در انتقال معنا وايجاد ساختاري كارآمد ومؤثر بسي مهمتر از ملاحظات فني ارتباط است.
مقاله حاضر نظريات رايج درخصوص ماهيت و ساختار فرهنگهاي مجازي را بررسي كرده و پيشنهادات كوتاهي در مورد اهميت مطالعات فضاي مجازي در حوزه تعامل کامپیوتر- انسان(2) را در آينده ارایه ميدهد.
مباحث كليدي در پژوهشهاي مربوط به فرهنگ مجازي
شايد يكي از برجستهترين ويژگيهاي پيكره ادبيات رايج درفرهنگ مجازي تقريباًمتضاد بودن مباحث مربوط به تمام موضوعات باشد.
تعدادي از پژوهشگران اين تناقضها را به طور مستقيم بررسي ميكنند.فيشر، رايت و پوستر(3) به طور مشخص به مقايسه پيشگويي هاي آرمانگرايانه و غيرآرمانگرايانه در گفتمان حاكم بر اينترنت ميپردازند.لوي، پوستر و جردن(4) تا آنجا پيش رفتهاند كه معتقدند اينترنت ماهيتاً مهمل نما است: اين وسيله جهاني اما غيركلي، آزاديخواه و انحصار طلب، قدرتمند، شكننده و سريع، صرفاً در تحول است.از اين رو بسياري از نويسندگان مايلند در مباحث مهمل نما (مربوط به اينترنت) تنها درخصوص يك طرف، نظريهپردازي كنند. نمونه اين مسأله را در مبحث بعدي ميتوان ملاحظه نمود.
آرمانشهر يا نا آرمانشهر(5)
برخي نويسندگان ضمن عدم دفاع آشكارا از ابزارگرايي ،ديدگاههايي آرمانشهري درخصوص به اصطلاح «گذرگاه اطلاعاتي» مطرح ميكنند.
اين نظريه پردازان پيشبيني ميكنند كه توانايي رهاشدن از ارتباطات اينترنتي در پيدايش اشكال جديد دموكراسي و ادارك جمعي در دهكده جهاني فضاي مجازي تأثير بسزايي دارد.(6)
منتقدين آنها معتقدندكه اين نويسندگان ازواقعيت غافلند و ارزشهاي فرهنگي بطورجداييناپذيري با رسانه و زبان در ارتباطند(7) و فرهنگ مجازي از ماتريكس فرهنگي و اجتماعي شناخته شده نشات گرفته است.(8)
اين نظريهپردازان به طرح ديدگاههاي جزميتر فناوري و ناآرمانشهري درخصوص فضاي مجازي در سطح وسيعتري پرداختهاند: در اين ديدگاهها، فرهنگ سرمايهداري و پول محور(9) غالب است و سلسله مراتب بيعدالتي و نابرابري اقتصادي موجود را گسترش ميدهد(10) و از طرفي ارزشهاي فرهنگي غربي/آمريكايي و مهارتهاي فني را تقويت ميكند.(11)
اين مباحث و مباحثي كه موضوعاتي متقابل و متضاد دارند و به فرهنگ مجازي مربوطند (نظير اينترنت به مثابه مركز كنترل جمعي در مقابل اينترنت به مثابه يك فضاي اجتماعي جديد(12) يا اينترنت به مثابه بافت فرهنگي در مقابل اينترنت به مثابه يكدست ساخته فرهنگي(13) همه در مباحث فلسفياي كه مباني اثر فهرست شده در ديگر بخشهاي مقاله، را تشكيل ميدهند آمدهاند.
مترجم: کامبیز پارتازیان
منبع: باشگاه انديشه
آيا فضاهاي ارتباطي و اجتماعي اينترنت فرهنگ دارند؟ ويژگيهاي آنها چيست؟ آيا نظامهاي ارزشي فرهنگي ملي يا قومي برفضاي مجازي حاكماند؟
هدف مقاله حاضر معرفي و بررسي رويكردهاي نظري اخير در خصوص توصيف و يافتن خاستگاههاي يك فرهنگ مجازي است.همچنين، اين مقاله، به بررسي تأثير فرهنگهاي (ديني، قومي، ملي و غيره) بر فرهنگهاي فضاي مجازي پرداخته و چارچوبهاي نظري مربوط را براي تفكر در مورد فرهنگ در اينترنت ارائه ميدهد.حرف اين مقاله اساساً آن است كه نظر به افزايش تعامل انسان با كامپيوتر و شبكه، ديگر صرف پرداختن به رابطه و تعامل انسان و ماشين كافي نيست. فناوريهاي ديجيتالي و كامپيوترها ميتوانند گسترش فرهنگهاي ارتباطي در فضاي مجازي را تسهيل كرده و حتي مانع آن شوندو اين فرهنگهاي رو به رشد راميتوان در هر پژوهش جامعي كه درخصوص ارتباطات شبكهاي صورت ميگيرد مورد توجه و بررسي قرارداد.
مقدمه
رابطه كامپيوتري بين انسانها روز به روز فراگيرتر ميشود.كامپيوترهاروز به روز از طريق شبكههاي محلي و جهاني و نيز از طريق فناوري بيسيم به يكديگر پيوند ميخورند.ارتباط گسترده،هر روز بيش از پيش سرعت انتقال عكس، صدا، فيلم و اطلاعات را افزايش ميدهد.
فناوريهاي كامپيوتري امكان تعامل انسان ـ ماشين را به شكلي كاملاً جديد وبديع وهمچنين امكان تعامل انسان ـ انسان در فضايي مجازي را فراهم ميكنند.
تعامل انسان با انسان سنگبناي فرهنگ است.مدل توسعه فرهنگي لوريا و ويگوتسكي(1) نشانگر نياز به بذل توجه به فرهنگهاي فضاي مجازي در هرگونه بررسي درخصوص ارتباطات انساني كامپيوتر محور است چراكه اين امر مستلزم كنشهاي ارتباطي و رفتارياي است كه انسانها به هنگام تعامل با محيط اطراف خود انجام ميدهند.
پيشينه
به اعتقاد لوريا و ويگوتسكي انسانها به منظور ارتباط با خود و محيط از ساختارهاي روانشناختي مختلفي استفاده ميكنند.ساختارها در قالب نشانههايي دستهبندي ميشوند كه شامل مكانيزمهاي ارتباطي زباني و غيرزبانياند؛ ساختارها در قالب ابزارهايي دستهبندي ميشوند كه در بردارنده طيف وسيعي از الگوها و روشهاي رفتاري ديگري هستند كه فرد به منظور ارایه عملكرد موثر درون يك فرهنگ يا جامعه آنها را فرا ميگيرد و اقتباس ميكند.
روي هم رفته، نشانهها و ابزارها به افراد امكان تحليل و تفسير اطلاعات را داده و معنا و تعامل با اشياء، افراد و موقعيت هايي كه آن ها با آن روبرو مي باشند، را ميسازند.
زمانيكه اين ابزارها، كه به منظور هدايت فضایي خاص به دقت در كنار هم قرار ميگيرند، با فضایي ديگري مواجه ميشوند، دچار نقص شده يا كلاً از كار ميافتند.در بافت اينترنت، انسانها صرفاً با ابزارهاي ديجيتالي تعامل ندارد.بلكه، اين ابزارها انسانها را وارد فضايي مجازي باطيفي از امكانات ارتباطي و فرهنگي ميكند كه در توانايي آنهاجهت تعامل با فناوريهاي مختلف،فرهنگ فضاهاي مجازي و افراديكه با آنها مواجه ميشوند،مؤثر است.
كنشهاي فرهنگي گروهي و فردي آنها ممكن است با فرهنگهاي مجازي فضاي مجازي همخوان باشد و يا حتي نباشد.برخي محققان تا بدانجا پيش رفتهاند كه ميگويند جوانب اجتماعي ـ فرهنگي تعامل كامپيوتر محور انسانها در انتقال معنا وايجاد ساختاري كارآمد ومؤثر بسي مهمتر از ملاحظات فني ارتباط است.
مقاله حاضر نظريات رايج درخصوص ماهيت و ساختار فرهنگهاي مجازي را بررسي كرده و پيشنهادات كوتاهي در مورد اهميت مطالعات فضاي مجازي در حوزه تعامل کامپیوتر- انسان(2) را در آينده ارایه ميدهد.
مباحث كليدي در پژوهشهاي مربوط به فرهنگ مجازي
شايد يكي از برجستهترين ويژگيهاي پيكره ادبيات رايج درفرهنگ مجازي تقريباًمتضاد بودن مباحث مربوط به تمام موضوعات باشد.
تعدادي از پژوهشگران اين تناقضها را به طور مستقيم بررسي ميكنند.فيشر، رايت و پوستر(3) به طور مشخص به مقايسه پيشگويي هاي آرمانگرايانه و غيرآرمانگرايانه در گفتمان حاكم بر اينترنت ميپردازند.لوي، پوستر و جردن(4) تا آنجا پيش رفتهاند كه معتقدند اينترنت ماهيتاً مهمل نما است: اين وسيله جهاني اما غيركلي، آزاديخواه و انحصار طلب، قدرتمند، شكننده و سريع، صرفاً در تحول است.از اين رو بسياري از نويسندگان مايلند در مباحث مهمل نما (مربوط به اينترنت) تنها درخصوص يك طرف، نظريهپردازي كنند. نمونه اين مسأله را در مبحث بعدي ميتوان ملاحظه نمود.
آرمانشهر يا نا آرمانشهر(5)
برخي نويسندگان ضمن عدم دفاع آشكارا از ابزارگرايي ،ديدگاههايي آرمانشهري درخصوص به اصطلاح «گذرگاه اطلاعاتي» مطرح ميكنند.
اين نظريه پردازان پيشبيني ميكنند كه توانايي رهاشدن از ارتباطات اينترنتي در پيدايش اشكال جديد دموكراسي و ادارك جمعي در دهكده جهاني فضاي مجازي تأثير بسزايي دارد.(6)
منتقدين آنها معتقدندكه اين نويسندگان ازواقعيت غافلند و ارزشهاي فرهنگي بطورجداييناپذيري با رسانه و زبان در ارتباطند(7) و فرهنگ مجازي از ماتريكس فرهنگي و اجتماعي شناخته شده نشات گرفته است.(8)
اين نظريهپردازان به طرح ديدگاههاي جزميتر فناوري و ناآرمانشهري درخصوص فضاي مجازي در سطح وسيعتري پرداختهاند: در اين ديدگاهها، فرهنگ سرمايهداري و پول محور(9) غالب است و سلسله مراتب بيعدالتي و نابرابري اقتصادي موجود را گسترش ميدهد(10) و از طرفي ارزشهاي فرهنگي غربي/آمريكايي و مهارتهاي فني را تقويت ميكند.(11)
اين مباحث و مباحثي كه موضوعاتي متقابل و متضاد دارند و به فرهنگ مجازي مربوطند (نظير اينترنت به مثابه مركز كنترل جمعي در مقابل اينترنت به مثابه يك فضاي اجتماعي جديد(12) يا اينترنت به مثابه بافت فرهنگي در مقابل اينترنت به مثابه يكدست ساخته فرهنگي(13) همه در مباحث فلسفياي كه مباني اثر فهرست شده در ديگر بخشهاي مقاله، را تشكيل ميدهند آمدهاند.